آرامش در حضور پولداران!

0

*فرزاد سپهر

*روزنامه‌نگار و معمار

اعصابی در هم ریخته و پریشان از همان اول صبح با چه کنم‌های بسیار از چطور پول قسط و بدهی جور کنم‌های ناتمام با رانندگی‌های بی‌اعصاب و بوق‌دار همشهری‌های به صف شده در خیابان و اتوبان، تجربه تقریبا هر روز از زندگی بخشی از مردم این مملکت یا شاید این ولایت! شده است.

یک نفر که کار به داد زدن داشت و ول کن نبود از توی سری زدن به اطرافیان در پاسخ به یکی دیگه که معتقد بود همه چی پول نیست، داد زد و گفت: این جا ملاک پول هست و نه جز آن! آن یکی، کارفرمای پولدار بود و این یکی کارگر حقوق نگرفته! و ضایع شده! پس آقای همه چیز پول، آرامش داشت و کارگر بدهکار ناآرام بود. نتیجه آن که توانایی در داشتن آرامش در این مملکت، چاره همان پول است و بس!

آرامش در حضور دیگران

اگر بخواهیم در حضور دیگر افراد جامعه آرامش داشته باشیم و به روش همان کارفرمای پولدار عمل کنیم، چاره کار افزایش مال و اموال و به دنبال آن آرامش داشتن در حضور دیگران است، اما معمولا روش‌های سرمایه جمع کردن در این مملکت در برابر هر پرسشی، پاسخ نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد دست در جیب کارگر و کارگران داشته باشد و یا به روش «دبش» چایی قند پهلو با هم‌کاسه‌های خود نوش جان کند. بنابراین آرامش یاد شده شکلی ناتمام و ناماندگار دارد. عنوان یاد شده یعنی «آرامش در حضور دیگران» نام یکی از آثار ماندگار ناصر تقوایی، کارگردان نام آشنای سینمای ایران است.

حذف تدریجی یک آرامش

تقابل سرمایه‌داری غیرپاسخگو با ارزش‌های اخلاقی و فرهنگی و هنری سابقه‌ای طولانی دارد. در واقع تعریف کارهای روزمره به روش اخلاقی و یکسان شمردن آدم‌ها و ملاک قراردادن توانایی‌ها و نه کارکرد ریالی ایشان نزد عده‌ای از افراد جامعه محل احترام است. این عده در حالی که به نسبت دیگر شهروندان از تعداد بسیار کمتری برخوردارند، اما هدف زندگی و به دنبال آن داشتن آرامش را در هدف‌های غیرریالی دنبال می‌کنند. آرامش در گزارش این جماعت اقلیت در مقایسه با جامعه‌ای ناتوان از حفظ ارزش‌های اخلاقی و انسانی تعریفی کاملا متفاوت با نتایج جامعه سرمایه‌داری به روش‌های سودجویانه دارد. سکوت و حذف تدریجی جمع یاد شده به کم‌رنگ شدن و بی‌رنگ شدن ارزش‌های اخلاقی و انسانی و آرامش نتیجه گرفته شده از آن منجر شده است. وقایع اتفاقیه در زمان اکنون شاهد مدعای گفته شده در شرایط امروز این مملکت است.

ما هم مردمانیم

طلایه‌داران نوشتن و سرودن در این مملکت، از کنار هم قراردادن آرامش و نان به خلق مدام می‌رسند. خلق اثر هنری با زایش دردگونه توام است و این درد به هر صورتی که باشد چه از داشتن سرمایه و آرامش آن در ظاهر و چه از نداشتن سرمایه و آرامش آن در باطن، بخش جدایی‌ناپذیر زندگی است. آرام بودن نه به معنای بی‌دردی و بی‌غمی است، چرا که انسان در هر حال غمی کوتاه یا طولانی به سینه دارد.

جامعه برای تداوم زندگی به وجود اقشار مختلف نیازمند است و از کنار هم بودن و همراهی و کمک‌رساندن با وجود نهاد بالادست یعنی دولت هست که پویایی خود را بدست می‌آورد. مگر نه جامعه‌ای خسته و دلسرد و ناتوان از هر همراهی، نتیجه‌بخش حذف و نادیده گرفتن جمعی از شهروندان می‌شود که خود طلایه‌داران خلق آرامش در جامعه هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.