افعال همدانی
*محمد نوری
*کوهنورد
لهجه مردم همدان میراث گرانبهایی است که از زبانهای کهن ایرانی به یادگار مانده است و کاربرد واژههای کهن در این لهجه بیانگر این موضوع است. برای مثل مصدرهای هشتن، اشکستن، اشکفتن، اشناختن، اساندن، اشاندن، و انداختن، که با ابتدا به کسر و با اضافه شدن علامت های ضمیر به فعل تبدیل میشوند؛ مثل از مصدر (اشنفتن = شنیدن): اشنفتم، اشنفتی، اشنفت، اشنفتیم، اشنفتین، اشنفتن و از مصدر هشتن: مییلیم، مییلی، مییله، هشتم، هشتی، هشت.
فعلهای لهجه همدانی
برخی از فعلهای گویش همدانی در دیگر گویشها دیده نمیشود و یا کمتر دیده میشود. این فعلها عبارتند از:
اساندن: که همان ستاندن است (گذشته: اساندم، اساندی، اساند- حال: می سانم، می سانی، می سانه- فعل امر: بسان)
اشاندن (eshandan): انداختن، پرت کردن (گذشته: اشاندم، اشاندی، اشاند- حال: میشانم، میشانی، میشانه- فعل امر: بشان)
هشتن (hashtan): به معنی گذاشتند (گذشته: هشتم، هشتی، هشت- حال: مییلیم، مییلی، مییله- فعل امر: بیل)
چقیدن (cheghidan): فرو رفتن (گذشته: چقید- حال: میچقه)
پشکیدن (peshkidan): نوع خاصی از پاشیدن (گذشته: پشگید- حال: میپشگه)
تومیدن (tommidan): فرو رفتگی یک جسم سخت (گذشته: تومید- حال: میتومه)
تنجیدن (tenjidan): فرو رفتگی یک جسم نیمه سخت مثل پرتقال (گذشته: تنجید- حال: میتنجه)
تِلیدن (tellidan): له شدن یک جسم نرم (گشته: تِلید-حال میتله)
رومیدن(rommidan): فروریختن، خراب شدن (گذشته: رومید- حال: میرومه)
پِلمیدن (pelmidan): پخش شدن که معمولا باعث آلوده شدن می شود (گذشته: پلمید- حال: میپلمه)
پلماندن: مالیدن و کثیف کاری (گذشته: پلماند- حال: میپلمانه)
چولسیدن (choolsidan): پلاسیده شدن
وَخزادن (vakhzadan): برخاستن، بلند شدن، مثلا بلندشو میشود وخی
وِلایدن (velaidan): زدن،(فعل حال: بِوِلا)
(گاهی به معنی خوردن نیز به کار میرود مثلا : غذاته بِوِلا)
درِوودن (dereowdan): درآوردن. صدای واو در فعل درآوردن بشکل w ادا میشود.
رَفدن: رفتن که صدای ت بسیار خفیف و بیشتر شبیه د تلفظ میشود.
واژگان گویش همدانی
بایاقوچ: جغد
میلیچ: گنجشک
چوسِنِه: سوسک
خازمنی: خواستگاری (واژه خوازه گری در متون کلاسیک فارسی نیز به معنی خواستگاری بوده و هر دو از ریشه خواز/خواست است)
دیم: صورت
قول: کتف
گُللاره: چشم
کولانچه: زانو
و……
دِوری: بشقاب
شَربه:پارچ آب بزرگ
و……
زردک: هویج
بیور: فلفل همدانی
و…..
بیوین: ببین
اِپا: نگاه کن
اِپایا: هشدار
میوا/میواس: میبایست، باید
اصطلاحات و عبارتهای همدانی
شی میوا بشه یا: چه میبایست بشود، در حال حاضر قراره چه اتفاقی بیوفته
پچا اوجو موکونی: پس چرا این جوری میکنی
میشه شی؟: میشود چه؟ که چه بشود؟
بری شی ته: میخواهی چه کار؟
لش خِوِرت جان بکن یی دف: بجنب
بینی: گویی، انگاری
پچا: پس چرا
چِوواشه: برعکس
..
و هزاران واژه دیگر که در حوصله این بحث نمیگنجد…
درود
از اینکه برخی از واژه های همدانی رو در وبگاه خود گذاشتید خرسندم برای من که در باره یکی از گویش های استان پژوهش می کنم قابل بهره برداری است. اما آن واژه هایی که تحت عنوان فعل زحمت کشیده اید و گذاشتید همگی از حیث مقولهی دستوری «مصدر« هستند و افعال از آنها مشتق می شوند امیدوارم باز هم سایر واژه هارو درج بفرماییدو ممنون