با احترام

0

*سید امیر قشمی

*مدیر موزه آموزش‌وپرورش

بعضی از معلمان هستند که همواره حس احترام و قدردانی را در دانش آموزانشان بر می‌انگیزانند؛ معلمانی که نسبت به دیگر معلمان حضورشان در زندگی آن‌ها چنان پررنگ  و خاطره‌انگیز است که پس از گذشت سال‌ها از دوران درس و مدرسه  همچنان نسبت به آن‌ها احساس قدرشناسی کرده و هیچگاه فراموششان نخواهند کرد.

زنده‌یاد استاد حسین رنجبران چنین معلمی بود که سال‌ها پس از مرگ او شاگردانش هنوز هم با احترام تمام و به نیکی از او یاد می‌کنند.

بسیار مایه سر افرازی برای من است که در دوره اهنمایی و در سال های ۱۳۵۳تا ۱۳۵۶شاگرد این معلم کم‌نظیر بودم و از محضر او بهره بردم و بعدها هم که به آموزش‌وپرورش وارد شدم، افتخار همکاری با این معلم عاشق را پیدا کردم.

گرچه در آن حد نیستم که بتوانم آن گونه که شایسته آن بزرگوار باشد حق مطلب را ادا کنم، تنها آن‌چه را که از عهده‌اش می‌توان بر آمد بیان بعضی خاطره‌هاست.

چراغ بود فرا راه من، نه تنها من                        که صدهزار چو من، طفل آن دبستان بود

استاد رنجبران از آن دسته آدمایی بود که به دل می‌نشست، آنان که اورا از نزدیک دیده و می‌شناختند بیش از هر چیز شیفته اخلاق و مرامش می‌شدند، با شخصیت دلنشین و جذابش که آمیخته با وقار بود، توانسته بود بسیاری از شاگردانش را مجذوب خود کند، این رابطه عاطفی با دانش‌آموزان سبب شده بود تا بسیاری از نکات تربیتی و آداب معاشرت را که به‌طور مستقیم و یا در قالب داستان و پندهای اخلاقی آموزش دهد، به گونه‌ای که در جان و دل بچه‌ها بنشیند و تا عمق وجودشان نفوذ کند. به یاد دارم وقتی که در اولین روز بعد از تعطیلات نوروز در حیاط مدرسه با ایشان روبرو شدم، دستم را به سویش دراز کردم تا با او دست بدهم و ایشان با مهربانی دست مرا در دست‌هایش گرفت و همین‌طور که باهم به سمت  کلاس درس می‌رفتیم، با محبت مثال‌زدنی نکته‌ای را گفت که بعد از قریب پنجاه سال هنوز هم در ذهنم باقی مانده است، و آن این بود که معاشرت دست‌دادن آدابی دارد؛ اول این‌که کسی که بزرگتر است باید اول دستش را دراز کند و تا وقتی که بزرگتر دست خود را دراز نکرده کوچکتر نباید دستش را پیش بیاورد و دیگر این‌که کسی که بلندمرتبه است و موقعیت شغلی اجتماعی بالاتری دارد باید دست خود را جلو بیاورد. و از آن به بعد او بود که هر وقت مرا می‌دید دستش را پیش می‌آورد و با من دست می‌داد.

شاید دوست بدارید :

علاوه بر شاگردی، در دوران مسئولیتم در کانون فرهنگی، تربیتی شهید پورمیدانی هم توفیق همکاری با ایشان را داشتم، همکاری خیرخواه زنده‌دل، خوش‌خلق ، خوش‌مشرب و نیک‌محضر بود، به گونه‌ای که وقتی در محضرش می‌نشستی بعد از این‌که جلسه تمام می‌شد و بیرون می‌آمدی احساس سبکی و بی‌غمی می‌کردی،  هیچ‌یک از همکارانش سخنی که دلتنگی و کدورت بیاورد از زبان او نشنیدند.

تواضع و فروتنی، تلاش و پشتکار و ساده‌زیستی و درویش‌مسلکی استاد رنجبران مثال‌زدنی بود. هیچگاه به دنبال دیده‌شدن و انتفاع شخصی و امرار معاش از هنرش نبود. وقتی برای اولین‌بار ازموزه آموزش‌و‌پرورش بازدید کرد و عکسش را در بخش مربوط به مشاهیر و مفاخر آموزش‌و‌پرورش دید با دست به شانه‌ام زد و گفت پسر خوب! نباید این عکس را این‌جا می‌زدی، اگر کمی به خودت زحمت می‌دادی از من شایسته‌تر در این رشته از هنر زیاد پیدا می‌کردی  و هنگامی هم که به همراه دوستان رسانه خدمتشان رسیدم تا درباره آخرین قرآنی که کتابت کرده بود، گزارشی تهیه کنیم، گفت: « ۳۲ سال است خطاطی می‌کنم، اما اعتراف می‌کنم از خوشنویسی هیچ‌چیز نمی‌دانم! و این اوج تواضع و فروتنی است که می‌توان از استادی که به بالاترین مرحله در هنر خوشنویسی رسیده است، مشاهده کرد».

استاد رنجبران معتقد بود خط هنری عرفانی است که انسان را به سوی معنویات سوق می‌دهد، چراکه خطاطان سخنان نغز، شعرهای فصیح و از همه مهم‌تر آیات مبارکه قرآن را تحریر می‌کنند و تأثیر این موارد بر روی ذهن و فکر انسان رووح را تجلی و به سوی خداوند متعال سوق می‌دهد. برای همین خاطر ما با صدای جیر جیر قلم بر کاغذ عجین شده‌ایم، زندگی ما، خون ما از قلم هویت می‌گیرد و آرامش ما در همین جیرجیر قلم نهفته است.

استاد بعد از بازنشستگی رسمی‌اش بود که فرصت یافت به دل مشغولی اصلی‌اش که هنر خوشنویسی بود، بیشتر بپردازد. در رمضان سال ۱۳۸۶ بود که برای اولین‌بار شروع به کتابت قرآن کرد و آن را در ۴۹۰ صفحه در قطع رحلی در رمضان سال بعد به پایان رساند، این امر خطیر در ۷۲۰ ساعت انجام شد، برای بار دوم در سال ۸۸ شروع به کتابت قرآن کرد و در سال ۹۰ آن را به پایان رساند، و برای سومین‌بار قرآن را این بار با خط شکسته کتابت کرد.

رنجبران به ادبیات محلی و عرفانی عشق می‌ورزید  که این علاقه را در کتابت ترانه‌ها و گویش‌های محلی نشان داده است، علاوه بر آن رساله خط، ترانه‌های باباطاهر، کتاب جلوه حق، مثنوی پیر و جوان، مثنوی چاه وصال و رباعیات ذوقی همدانی رباعیات خیام به صورت سیاه مشق و گلستان سعدی را با خط شکسته کتابت کرده است.

امید است با همکاری اداره‌کل فرهنگ و ارشاد اسلامی، انجمن خوشنویسان و خانواده آن مرحوم آثار باقی مانده از ایشان حفظ و منتشر شود و در اختیار علاقه‌مندان فرهنگ و هنر قرار گیرد.

رسم و سنت پسندیده‌ای که چند سالی است دوستان همدان‌نامه با برگزاری نکوداشت‌ها وهمایش‌ها در بازشناسی چهرهای نام‌آور شهرمان در حوزه‌های مختلف فرهنگی، هنری و اجتماعی بنا نهاده است، علاوه بر این‌که به نوعی بازنمای تصدیق صحت راه و رسم پیشروان فرهنگی و پیشتازان اجتماعی است، سهم مهمی را در جریان معرفی هویت، رشد و تعالی فرهنگ، هنر این دیار و نیز پرورش و تربیت رجال بعدی ایفا خواهد کرد.

ازاین رو در سلسله برنامه‌های دیدار برآن شدیم تا بار دیگر به رسم شاگردی اقدامی متواضعانه انجام داده باشیم و این‌بار یاد و نام شادروان حسین رنجبران یکی از این همراهان کاروان هنر و ادب این دیار را که به ابدیت پیوسته و در جوار رحمت حق آرامیده است، گرامی بداریم.

در همین راستا به مناسبت سومین سال در گذشت هنرمند مردمی استاد حسین رنجبران این شماره را به بزرگداشت و تجلیل از این معلم فرزانه اختصاص داده شده است، این یادنامه مختصر یادداشت‌ها و دلنوشته‌های شاگردان، دوستان و همکاران وی است که از مجموع آن می‌توان با خصوصیات و شخصیت و فعالیت‌های هنری وی آشنا شد،  امید آن‌که معلمان و بزرگان از فرهنگ و ادب و هنر این سرزمین را در زمان حیاتشان آن گونه که درخور آن‌هاست قدر بشناسیم و حق بگذاریم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.