برجهای همدان؛ نو اما فرسوده
*منا بشیری
*مهندس معمار
موضوع چراییِ رشد روز به روز ساختمانهای بلند مرتبه در قالب آپارتمان و برجهای اداری- تجاری، این روزها مقولهای تکراری است که دیگر جای بحث ندارد. چرا اینقدر ساختمان بلند در شهرهای ایران ساخته میشود، گذر از اینکه اقتضای زمانه است یا دنبالهروی بخشی از ساختوساز جهانی است و یا هر دلیل دیگری، اما حداقل هنوز میتوان جای این سوال را خالی گذاشت که این ساختمان بلندی را که میسازیم، در کجا و چگونه بسازیم؟
قاعدتاً آدمی و هر موجود دیگری با هر ساختوساز و معماری کردنی، به دنبال دریافت نتایجی است در جهت بهبود اوضاع؛ اما در شرایط فعلی این نوع بناها نه در جهت بهبود اوضاع کسب و کارند نه کارآیی را که سازنده به دنبال آن است، میسر میکنند. در گذشته هر دانه تجاری که به بازارهای سنتی اضافه میشد، اصطلاحاً هم کارش میگرفت و هم گامی در توسعه بازار بود. یعنی فوراً آن دانه جدید، عضوی از بازار سنتی قدیمی محسوب میشد. چرا برجهای تجاری امروز به محض اینکه ساخته میشوند و مورد بهرهبرداری قرار میگیرند، فوراً فرسوده و متروک میشوند؛ که نه مغولها حمله میکنند و نه جنگ و بمبی بر سرشان آوار میشود.
برج آریان آنچنان یکدست و زیبا متروک شده که همانا از روز اول برای نمایش ویترینهای خالی برنامهریزی شده و قرار بر این بوده، مسئله پوچی و هیچی را همچون گالریهای مفهومگرا، به نمایش بگذارد. اگر از نظر موقعیت مکانیابی مورد ارزیابی قرار بگیرد، خب خیابان بوعلیِ بالا، خیابان پاستور، خیابان جهاننما و موارد دیگر همگی جز خیابانهای تجاری محسوب میشوند که طبق یک قاعده قدیمی، ساختوساز ملکهای برِ این خیابانها از رونق بالایی باید برخوردار شود. در واقعیت برجهای زاگرس، آرین، جهاننما و الماس و مانند این از اول هم فرسوده محسوب شدند، یعنی از نظر عملکردی نتوانستند نیاز شهری را برآورده کنند و کارآیی خود را از همان اول از دست دادند. از وجهی دیگر، اگر بنا را از نوع معماری و کیفیت فضا مورد تحلیل قرار دهیم، گاهی آدمی نمیتواند با ساختمانهای بلندمرتبه ارتباط بگیرد و به دنبال همان مغازههای محلی است؛ پس چرا ساختمان دلتا هم در نبش چهارراه پاستور، فقط با یک طبقه ارتفاع، به همین حال و روز گرفتار است؛ تا اینجا حداقل ذات بلندمرتبهسازی صورت مسئله نیست. بیاییم گذشته از ماهیت کسادی بازار و تبحرنداشتن در نوع معامله و خرید و فروش در بازار امروز، مسئله را فقط در فاز شهری آن بررسی کنیم. از نمونههای موفقی که تازهساز هستند و از همان اول توانستند جای خوبی در دل بازار امروز پیدا کنند، بازارچه میرفندرسکی است؛ ترکیبی از یک مکان تجاری موفق و دیدنی. از قدیم معروف بوده که جنسی را که قصد فروشش را داری، بر سرِ راه آن را عرضه کن. یعنی جایی که پاخور دارد، جایی که محل رفت و آمد است. بازارچه میرفندرسکی با یک مطالعه دقیق در گذری ساخته شده است که سالهای سال مسیر رفت و آمد بوده است. مطمئناً بخشی از این موفقیت وابسته به نوع جذابیت در بافت معماری سنتی آن است. این بازار در آنِ واحد چند عملکرد را پاسخگوست. مخاطب در حین خرید از یک فضای دلنشین بهرهمند میشود. صداها و رنگ و بوی خاص همان کوچه میرفندرسکی که فقط متعلق به همان نقطه است. پس بار دیگر به آنجا سر میزند چون خاطری خوش را در آنجا تجربه میکند. دفعاتی که بدون هدف خرید، تنها با قدم زدن و پرسهزنی در بازارچه وقت میگذراند. اما شاید چون برجهای تجاری ساختِ ما، جوابگوی تنها یک عملکرد هستند، نتوانند لحظات خوبی را در ذهن مخاطب نقش ببندند. دلیلی بر این ادعا میتواند برج میلاد باشد. برج میلاد در مقایسه با برجهای قبلی، نمونه موفقتری است، چراکه تعداد معقولی از مغازه را در خود گنجانده است و مثل برج شهرآرا حجمه انبوهی از مغازههای پیچ در پیچ و پشت سرهم را، پشتیبانی نمیکند. راهروهای عریض و مشخصی دارد با نورپردازی مناسب که به خوبی مغازهها را به نمایش میگذارد و مانند برج زاگرس در راهروهای پرپیچ و خم شما را نمیپیچاند. جلوی ورودی آن فضای باز تعبیه شده که خستگیِتان را میگیرد، فرصتی برای رفع خستگی و نوازش نسیم بر صورتتان میدهد. همگی این ریزهکاریها و خیلی مسایل دیگر، تجربه خوبی را از خرید، سَوای موارد گرانی و ارزانی، در خاطرتان تداعی میکند. اما آیا فقط مسئله شهری و مسأله نوع معماری، جواب این معماست. به نظر میرسد مدیریت و عرضه برنامههایی که بنا را همچنان سرزنده نگه دارد، جزو ملزومات پروژه است. به غلط فرض شده که بکوبیم و بسازیم و بفروشیم و دیگر کار تمام است. در صورتی که یک بنا برای سرپا ماندن به مراقبت و نگهداری احتیاج دارد وگرنه تمام ساختمانهایی که از قرنها پیش به ما رسیدهاند و از نظر فیزیکی نسبتاً سرحالند، باید همچنان به فعالیت خود ادامه میدادند و متروک نمیماندند. پس نقش آدمی جدای از خود فیزیک ساختمان، اهرم مهمی برای سرپا ماندن یک بناست. در دنیای غرب برای سرزنده ماندن و احیای یک بنا، برنامههای جنبی تدارک میبینند که همچنان رونق مکان را پایدار نگه دارند، نه آنکه ساختمان را به حال خود رها کنند تا خودش جایی در زمانه خود پیدا کند. از این رو میتوان برداشت کرد که علاوه بر مکانیابی نادرست و عدم مطلوبیت کافی در نوع معماری برجهای آرین، جهان نما، زاگرس و الماس و موارد دیگر، بیمدیریتی در سرزنده نگه داشتن این فضاها هم بر متروک شدن آنها، بی علت نیست.
در مقیاس کوچکتر فروشگاه پالتاریری، نمونه موفقِ تجاری در ساختمان ناموفقِ دلتاست که همچنان به کار خود ادامه میدهد. فضای جذاب و مدیریت کارآمد میتواند یک خرید مطلوب را در ذهن مخاطب تداعی کند. تمامی این مشکلات تنها با مطالعه قبل از ساخت به آسانی حل میشوند. مکانیابی درست، بررسی نیاز و روحیه مخاطب، نوع معماری درست و به روز برای یک خرید به یادماندنی با لحظات خوب و مدیریتی مستدام که رونق مجموعه را همچنان حفظ کند، میتواند گامی برای جلوگیری از ساخت و سازهای نو اما فرسوده کند.
ازنظر آقای زندی و و پرسنلش همدان بایستی همانند ۵۰ سال پیش خانه ها را با کاه گل بسازند . وجود چند تن از ایشان برای نابودی و عقب ماندگی یک شهر کافیست
ازنظر آقای زندی و و پرسنلش همدان بایستی همانند ۵۰ سال پیش خانه ها را با کاه گل بسازند . وجود چند تن از ایشان برای نابودی و عقب ماندگی یک شهر کافیست