*نرگس نجفی بقا
*کارشناس ارشد حقوق جزا و جرمشناسی
«برخورد قانونی خواهد شد»؛ این جمله را این روزها از زبان استانداران و فرماندهان انتظامی و راهنمایی و رانندگی استانهای مختلفی میشنویم و تقریبا استانداران تمام استانهای کشور مسافران نوروزی را تهدید به برخورد قانونی میکنند. صرف نظر از اینکه طبق کدام قانون با این مسافران برخورد خواهد شد و نحوه برخورد چگونه است و آیا اطلاع مردم از قانون مربوطه لازم است یا خیر! کاملا روشن و بدیهی است که علت چنین برخوردی تسامح و سهلانگاری شهروندان در نقاط مختلف کشور و رعایتنکردن نکات بهداشتی و هشدارهای وزارت بهداشت در خصوص کروناویروس است و همین تسامح باعث تهدید به برخورد قهری و قانونی از سوی مراجع رسمی میشود.
اما اگر از نگاه یک شهروند به بررسی این برخورد قانونی بپردازیم مسئله ابعاد دیگری پیدا میکند. پرواضح است که هیچ انسانی که از بیماری خود اطلاع داشته باشد، به سفر نمیرود و کسانی که بار سفر برمیبندند یا از بیماری خود بی اطلاع هستند و یا خود را مصون از کرونا میدانند و به قول معروف مرگ را برای همسایه میدانند اما نکته دقیقا در همینجاست و سؤال مهم این است که چرا عدهای که به ویروس کرونا مبتلا شدهاند از بیماری خود اطلاع ندارند؟ و سوال مهمتر این است که چرا مردم این بحران را جدی نمیگیرند؟ پاسخ به پرسش نخست به موضوع امکانات پزشکی و بیمارستانی و آزمایشگاهی و مسائل اینچنینی مربوط میشود؛ اینکه چرا افراد مشکوک قرنطینه نمیشوند و اینکه چرا از همان روزهای نخستین مسافران خروجی از قم مورد آزمایش تشخیصی قرار نگرفتند و پرسشهایی از این قبیل که پاسخ آنها را همچون اسرار ازل نه تو دانی و نه من! اما به نظر میرسد پاسخ به سؤال دوم نیازمند تحلیل های عمیق روانشناختی و جامعهشناختی از جامعه ایرانی است؛ واقعیت تلخ این است که اصولاً ایرانیها هیچگاه هیچ بحرانی را جدی نمیگیرند! بحران کمآبی، بحرانهای زیستمحیطی، بحرانهای فرهنگی، تصادفات جادهای، آمار بالای پروندههای قضایی و همه مسائلی که امروز در کشور ما به یک بحران تبدیل شده است و هیچگاه آنطور که باید جدی گرفته نشده است اما در خصوص سلامتی و مسئله مرگ و زندگی در بزنگاه یک بیماری چرا باید چنین باشد؟
آنچه که واضح و مبرهن است اینکه مردم این روزها در میان دو دسته اخبار و رخدادهای متضاد و کاملا متناقض با یکدیگر قرار دارند؛ رسانههای رسمی راههای پیشگیری را بسیار ساده عنوان میکنند، آمارهای وحشتناک مبتلایان و مرگ و میرها را که اتفاقاً از زبان مسئولین استانی بیان میشود، دروغ میخوانند و با آرامش کامل از مهار ویروس و تعداد بالای بهبودیافتگان سخن میگویند و مقامات رسمی نیز در حالی که از نخستین روزهای انتشار ویروس، مجلس شورای اسلامی و خبرگان و جلسات رسمی را تعطیل کرده و به قرنطینه خانگی رفتهاند، نیازی به تعطیلی ادارات و بانکها و مراکز تولیدی و کسب و کار نمیبینند!! آیا در چنین شرایطی انتظار بیشتری از شهروندان برای جدی گرفتن این بحران میرود؟ در شرایطی که مسئولین کشور باید با مدیریت جهادی دست به دست هم میدادند و فکری برای کارگران و بازاریان و نان شب آنها میکردند تا با خیال آسوده در خانه بمانند، تقریباً هیچ اقدامی نکردند و همچون همیشه بحران را به بدترین شکل ممکن مدیریت میکنند و در این شرایط انتظار دارند تا مردم بحران را جدی بگیرند. درست است که مردم نقش بسیار کلیدی و مهمی در این شرایط دارند اما آیا آموزش شهروندان و انتقال اخبار صحیح و دقیق و نشان دادن واقعیت این بیماری حق مسلم مردم نیست؟ مردم حتی این روزها تکلیف خود را در مقابل ماسک نمیدانند! یک روز کم اهمیت و غیرضروری اعلام میشود؛ یک روز ضروریتر از هر ضرورت دیگری!
و اما سخن آخر اینکه بهتر است به جای تهدید مردم به برخورد جدی قانونی، با مسئولینی که با جان مردم بازی کردند، برخورد شود. با کسانی که قرنطینه را قرون وسطایی خواندند، با کسانی که در تأمین اقلام بهداشتی کوتاهی کردند، کسانی که با تعطیل نکردن ادارات سلامتی شهروندان را به خطر انداختند، کسانی که با کاهش ساعات کاری ادارات باعث ازدحام بیشتر جمعیت در ساعتهای دیگر شدند، با کسانی که واقعیتها را انکار کردند و کسانی که میتوانستند و باید اقدامی میکردند اما نکردند وگرنه دیوار مردم همیشه کوتاهترین دیوار است.