*شهرام غفوری
*دکترای تاریخ
در راس دولت آل بویه شخص امیر (امیرالامراء) قرار داشت که از قدرتی نامحدود بهرهمندبود. اولین امیرالامراء آل بویه عمادالدوله علی بود. در سلسله مراتب دولت بویه، وزیردومین شخصیت صاحب قدرت مملکت، پس از امیر بود. در منابع از دو نوع وزیر در این دوره نام برده شده است، وزیر تفویض و وزیر تنفیذ. مقام و مرتبه وزیر تفویض برتر و بالاتر از وزیر تنفیذ بود زیرا وی میتوانست شخصا به همه امور تسلط داشته باشد اما وزیر تنفیذ از چنین اختیاراتی برخوردار نبود. وی تنها یک واسطه میان شخص امیر با مردم بود و دستورات او را در خصوص انتصاب والیان و اعزام سپاه به مردم اطلاع میداد. وزیرتنفیذ میتوانست از اهل ذمه و بردگان باشد در حالیکه وزیر تفویض میبایست مسلمان و آزاده باشد. از مهمترین اختیارات وزیرتفویض میتوان به تعیین والیان، اجرای احکام شرعی، اعزام سپاه و تدبیر جنگ و تصرف در بیت المال را عنوان کرد. به نظر میرسد عضدالدوله اولین امیری بود که دو وزیر را برگزید. مطهربن عبدالله که وزیر تفویض بود و در بغداد حضور داشت و نصربن هارون که مسیحی بود و در شیراز اقامت داشت.
وزیر در راس دیوانهای متعددی قرار داشت که هریک به اداره قسمتی از امور قلمرو حکومت میپرداختند. از این میان برخی از اهمیت بالاتری برخوردار بودند از جمله آنها میتوان به دیوان رسایل اشاره کرد. اهمیت صاحب دیوان رسایل هم پایه وزیر بود وگاهی به جای وزیر هم قرار میگرفت.
دیوان برید، از دیگر دیوانهای مهم دوران آل بویه بود. در راس این دیوان، صاحب برید قرار داشت که وظیفه داشت نامهها و گزارشات رسیده از نواحی مختلف را به نظر امیر رسانده و دستورات و فرامین شاه را با پیکهای مخصوص و یا کبوتران نامهبر به مقصد رساند.
دیوان جیش وظیفه نظارت بر امور سپاه را برعهده داشت. ارتش اولیه دیالمه تنها در پیادهنظام تبحر داشت و برای رفع این مشکل، آنان مجبور به استفاده از ترکان شدند که در سواره نظام تخصص داشتند. آل بویه علاوه بر ترکان و دیالمه یک عنصر نژادی دیگر یعنی کردان را نیز در سپاه خویش به کارگرفتند. از ویژگیهای ارتش آل بویه، داشتن یک واحد نیروی دریایی بود که منابع از آن به جیش الماء یاد کردهاند.
صاحب شرطه، محتسب و قاضی القضاه و نقابت علویان از دیگر مناصب و مشاغلی بودند که در این دوره به اداره امور میپرداختند.
قرن چهارم ه.ق را میتوان قرن احیای فرهنگی ایران محسوب کرد. سلسلههای ایرانی و غیرایرانی که در نقاط مختلف به وجود آمدند توجه ویژهای به مسائل فرهنگی داشتند. در مشرق سامانیان و غزنویان که تحت تاثیرفرهنگ ایرانی بودند آن را به اوج رساندند و در مرکز و غرب،آل بویه بودند که خدمات شایستهای به آن کردند. عضدالدوله علاوه بر حمایت از ادبا و علما، خود نیز در فراگرفتن دانشهای زمان با دقت و علاقه کوشش میکرد. وی علم نحو را از ابوعلی فارسی، نجوم را از ابوالحسن عبدالرحمن صوفی و سیاست و کشورداری را از ابوالفضل بن عمید آموخت. این امیر بویهای برای طبقات مختلف علما از فقیهان و شاعران و مهندسان مقرری معین کرد. در زمینه کارهای عام المنفعه نیز اقداماتی در فارس و بغداد انجام داد از جمله میتوان به احداث بیمارستان عضدی در بغداد و کتابخانه بزرگ شیراز اشاره کرد.
مهمترین عامل ترویج علم و دانش در قلمرو آل بویه را باید وجود وزرای دانشمندی دانست که به خصوص در جبال وری قرار داشتند. معروفترین آنان ابوالفضل بن عمید بود که وزارت رکن الدوله حسن بویهای را بر عهده داشت. وزیر بزرگ دیگر این خاندان را باید اسماعیل بن عباد دانست که با ورود به تشکیلات آل بویه به سرعت مراتب اداری را طی کرده تا به وزارت رسید. او به سبب مصاحبت طولانی با مویدالدوله یا ابوالفضل بن عمید، صاحب خوانده شد.
اکثر مورخان،آل بویه را شیعی مذهب دانستهاند. آنان تشیع را مدیون تسلط علویان بر طبرستان بودند. قراین بر دوازده امامی بودن آل بویه دلالت دارند. بر این روال بود که معزالدوله در سال۳۵۲ه.ق فرمان داد مراسم سوگواری در روز عاشورا برگزار شود. او در همان سال دستور داد در سال روز واقعه غدیرخم مراسم جشن و شادمانی برپا شود. با وجود آنکه این خاندان شیعه مذهب بودند نسبت به پیروان سایر مذاهب دارای روحیه تسامح و تساهل بودند به خصوص در ارتباط با اهل تسنن، شاید از آن جهت که بخش قابل توجهی از سپاه آل بویه (ترکان) و (کردان) به مذهب تسنن گرایش داشتند. زیرا لازمه ایجاد امنیت در قلمرو دیالمه نیز جلوگیری از درگیریهای مذهبی بود. این تسامح در مسائل مذهبی شامل برخورد با اهل ذمه نیز بود. حتی باعث افزایش فعالیت صوفیان در ایران نیز شد. دو مرکز بزرگ صوفیان در آن دوره در شیراز و دیگری در منطقه دینور کرمانشاهان بود که به واسطه زیادبودن صوفیان در آنجا ضربالمثل بوده است.
در تقسیمبندی طبقات اجتماعی در جامعه عصرآل بویه میتوان به سه طبقه خواص، متوسط و عوام اشاره کرد. طبقه خواص شامل: وزرا، امرا، والیان، سرداران ارتش، اعیان، زمینداران و بازرگانهای بزرگ میشد که از عواید سرشار اقتصادی و موقعیت اجتماعی بالا برخوردار بودند. طبقه متوسط شامل: علما، ادبا، تجار، اهل دیوان وخرده مالکان میشد و طبقه عوام شامل پیشهوران خرد شهری و روستائیان و شبانکارهگان خارج از شهر میشد که غالب اینان از تهیه مایحتاج زندگی عاجز بودند.
وضعیت اقتصادی در این دوره نیز بر اساس اقتصاد کشاورزی مبتنی بود و تعداد زیادی از افراد جامعه به آن مشغول بودند. منابع مختلف از کثرت باغها و مزارع گزارش دادهاند که در آنها محصولاتی هم چون غلات، گیاهان داروئی و تزئینی، دانههای روغنی و انواع میوهجات به عمل می آمد.
تجارت در دوره آل بویه رونق فراوانی داشته است که این ناشی از موقعیت خاص ایران بود که در مسیر حرکت کاروانها قرار داشت. تجارت زمینی میان شرق و غرب از عراق در مسیر جادههای اهواز و فارس و کرمان صورت میپذیرفت. تجارت دریایی نیز رونق داشته و بندر سیراف در این زمینه جایگاه مهمی داشته است. برخی کالاها در این دوره از شهرتی جهانی برخوردار بودهاند. دیبای نشتر که عضدالدوله از آن برای خانه کعبه کسوت فرستاد، دستارهای قومس، سربندهای طبری و حصیرهای عبادان، عطرهای شهر شاپور و گلابهای شهر جور، از نمونههایی بودند که به شرق و غرب صادر میشد.
در تجارت داخلی، بازار نقش مهمی داشت و در هر شهر بزرگی اصناف مختلف بازارهای مخصوص به خود را داشتند. صنعت نیز در دوره آل بویه رواج داشت. از جمله کارگاههای پارچهبافی، فرشبافی و کارخانههای سازنده اجناس فلزی و چوبی پررونق بود. بنابه نوشته جغرافی نویسان اسلامی بهرهبرداری از معدن نیز در این دوره از جمله در فارس رواج داشته است.
منابع: تجارب الامم جلد۶، الوزارا، آل بویه. علی اصغر فقیهی، زرین کوب
تاریخ مردم ایران جلد دوم، خضری
تاریخ خلافت عباسی از آغاز تا پایان آل بویه
تاریخ کمبریج جلد چهارم