جشن تیرگان

0

*محمد افشار

*فعال فرهنگی

تیرگان یکی از جشن‌های کهن و معروف ایرانی است که سیزدهم (تیر روز) تیرماه برگزار می‌شود. در تقویم باستانی ایران هفته وجود ندارد، هر روز ماه را به نام ایزدی می‌خواندند و از میان این نام‌ها، نام دوازده ایزد را  بر روی دوازده ماه گذاشته‌اند و تقارن روز و ماه را جشن می‌گیرند. این چنین تیر روز از ماه تیر زمان برگزاری جشن تیرگان است. سرآغاز جشن تیرگان معلوم نیست و کهن‌ترین سند مربوط به آن تیریشت اوستا ست. احتمال می‌رود که ایرانیان باستان برای پیروزی تیشتر بر اَپوش (دیو خشک‌سالی) ــ که سرآغاز آفرینش است ــ جشنی داشتند که مراسم آن منحصر به خواندن نیایش بوده است.[۱] تیشتر ایزدی است که با باران ارتباط دارد و از این رو، اصل همه آب‌ها، سرچشمه باران و باروری است. در اوستا نبرد او با اپوش دیو این چنین روایت شده: این دیو باران را از باریدن باز می‌دارد. تیشتر به یاری مینوی خرد و با همکاری ایزد باد، آب را به بالا می‌راند و به یاری ایزد برز (اپام نبات) و فروهر نیکان به یاری ایزد هوم و بهمن امشاسپند به نبرد دیو خشکسالی می‌رود. تیشتر ده شبانه‌روز به صورت جوان بلندقامتی،  ده شبانه‌روز به شکل گاو زرین شاخی و ده‌ شبانه‌روز چون اسب زیبای سفید زرین گوشی آب را از آسمان بر زمین می‌باراند. تیشتر در هیئت اسب برای نابودی زهر جانوران زیان‌بخش به دریای فراخکرد فرو می‌رود و در آن‌جا با دیو اپوش که به شکل اسب سیاهی است بی یال و بریده گوش وبا دم سیاه و کوتاه و ظاهری ترسناک، روبرو می‌شود. در آغاز اپوش نیرومند‌تر است و ایزد باران شکست می‌خورد. دیو اپوش او را هزار گام از دریای فراخکرد دور می‌کند. خشکی و تشنگی بر جهان غالب می‌شود. تیشتر شکایت به اورمزد می‌برد که دلیل ناتوانی او نیایش نکرد مردمان است. اورمزد به او نیروی ده مرد جوان‌، ده شتر، ده ورزای جوان، ده کوه و ده رود می‌بخشد. در نبرد دوم دیو اپوش به هراس می‌افتد و می‌گریزد و تیشتر او را هزار گام از دریا دور می‌کند و آب را از دریا بر می‎‌گیرد و به بالا می‌برد، باران با قطراتی به بزرگی سر گاو و انسان بر هفت کشور می‌بارد.[۲]

محمد افشار
محمد افشار

 

مناسبت دیگر در مورد تیرگان تیر اندازی آرش است. آرَش، پهلوان تیرانداز ایرانی که نام وی در اوستا به صورت اِرِخْشه با صفت تیزتیرترینِ ایرانیان آمده، و گفته شده که او تیری از کوه اَیریو خشوثه به کوه خَونْوَنْت انداخته است. این نام در پهلوی ایرَش و با صفت تیزتیر آمده، و به اختصار روایت شده است که در روز ششم از ماه فروردین، منوچهر و این پهلوان، ایران را از افراسیاب بازستاندند. داستان تیراندازی آرش با تفصیل بیشتری در منابع اسلامی آمده است.

از تلفیق متون پهلوی با روایات دوران اسلامی می‌توان شرح واقعه را چنین بازسازی کرد: در زمان فرمانروایی منوچهر، شاه پیشدادی، افراسیاب تورانی به ایرانشهر حمله کرد و منوچهر را در پدشخوارگر (یا طبرستان) به محاصره گرفت، شهرها را ویران ساخت و با خراب کردن قناتها، چشمه‌ها، کاریزها و انحراف مسیر رودخانه‌ها، آب را از ایران زمین دریغ داشت. منوچهر به اسپندارمذ، ایزدبانوی زمین متوسل شد و او به صورت دوشیزۀ زیبایی که کمربندی از زر بسته بود، در خانۀ منوچهر ظاهر شد و به منوچهر توصیه کرد که برای رفع اختلاف به افراسیاب پیشنهاد کند که تیراندازی ایرانی تیری پرتاب کند و هرجا که تیر او فرود آمد، مرز ایران و توران شناخته شود، و نیز توصیه کرد که آرش را برای این مهم انتخاب کند و این مردِ کمانگیر را راهنمایی کند که چه تیری را برگزیند. آن‌گاه برای اینکه افراسیاب را با پیمان صلح موافق کند، خود را با همان زیبایی بدو نمایاند و دل از او برد و افراسیاب را به پذیرش پیشنهاد تیراندازی آرش و حل اختلاف ایران و توران ترغیب کرد. افراسیاب به خیال خام ازدواج با آن دوشیزۀ زیبا، پیمان را پذیرفت. به روایت بیرونی آرش برهنه شد و تن خود را که عاری از هرگونه عیبی بود، به مردم نشان داد و پیش‌بینی کرد که پس از تیراندازی نابود خواهد شد. در همان حال، کمان را کشید و خود بـی‌درنگ پاره‌پاره شد. خدا باد را فرمان داد که تیر او را از کوه رویان بردارد و به اقصای خراسان، میانۀ فرغانه (احتمالاً فرخار) و طبرستان (احتمالاً طخارستان یا طالقان) برساند. به روایتی دیگر، تیر از طبرستان به بادغیس رسید. آن‌گاه به دستور خدا، فرشته‌ای (بنا به روایت بیرونی و مقدسی، «باد») آن تیر را به پرواز درآورد تا به زمین خلم در بلخ رسید و بدین‌گونه، مرز ایران و توران مشخص شد. از سوی دیگر، افراسیاب از اسپندارمذ خواست که با وی ازدواج کند. این ایزدبانو درخواست او را نپذیرفت و بی‌درنگ در زمین که جایگاه خاص و قلمرو فرمانروایی‌اش بود، پنهان شد. مبدأ پرتاب تیر در منابع دوره اسلامی، محلی در طبرستان، و جای فرود آمدن را گاه عقبۀ مزدوران، میان نیشابور و سرخس و برخی مرو دانسته‌اند. اما در بیشتر منابع، بلخ  و طخارستان  را ذکر کرده‌اند. منابع پیش از اسلام تاریخ تیراندازی را روز ششم فروردین گفته‌اند، اما منابع بعدی واقعه تیراندازی را روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر، یعنی در جشن تیرگان یاد کرده‌اند. پیدایش این روایت اخیر، احتمالاً به سبب همانندی ماه «تیر» و «تیر» (اندازی) بوده است.[۳]

روایت دیگر که جشن تیرگان را جشن آب‌پاشان نیز می نامد مربوط به کیخسرو است. کیخسرو چون از جنگ با افراسیاب بازگشت، روزی در چشمه‌ای سر و تن را بشست و بر کنار آن خفت، به دیدن فرشته‌ای از هوش رفت. بیژن در رسید و از آب همان چشمه بر چهره کیخسرو پاشید تا او چشم گشاید. به گفتۀ بیرونی  این واقعه در تیرگان اتفاق افتاد و به همین علت ایرانیان در این روز به هم آب می‌پاشند و به کنار رودخانه، جویبار و چشمه‌سار می‌روند و خود را شست‌وشو می‌دهند. گویند کیخسرو چون برخاست، آن‌جا شهری بنا کرد که آن را ماندیش نامیدند.[۴]

جشن تیرگان همانند جشن‌های دیگر همراه با آداب و رسومی برگزار می‌شده، پیش از جشن، خانه را تمیز می‌کردند و صبح روز جشن مردم پس از آب‌تنی لباس نو می‌پوشیدند و تار نازکی از ابریشم ۷ رنگ، همراه با سیم نازک تابیده‌ای به نام تیر و باد، به مچ دست می‌بستند که ۱۰ روز بعد، یعنی روز باد در جایی بلند، آن را باز می‌کردند و به باد می‌دادند. این کار را مرتبط با پرتاب تیر آرش دانسته‌اند. در این جشن همچنین «خورشید نیایش» می‌خواندند و در آن جمله‌ای را که متضمن ستایش ستارۀ تیشتر است، تکرار می‌کردند. آنگاه جوانان دنبال هم می‌دویدند و به هم آب می‌پاشیدند. در میان ارمنیان جشنی همانند آبریزگان رواج داشت که وارتاوار نامیده می‌شد. به اعتقاد ایرانیان باستان روان‌های مردگانشان در روز تیر از ماه تیر باز می‌گردند و به همین سبب آنان خوردنی‌ها و آشامیدنی‌هایی برایشان تهیه می‌کردند که آنها را خوراک روان‌ها می‌نامیدند و مقصودشان همان روان مردگان بود. از دیگر آداب این جشن، پیشکش فرستادن برای نامزدان و نوعروسان و دامادان بود. دور کله‌قندی بند ۷ رنگ ابریشمینی بافته با سیم زرین می‌بستند و برای خانوادۀ عروس و داماد می‌بردند. از دیگر مراسم این جشن فال کوزه است: دختری نابالغ قبل از روز تیر از ماه تیر کوزه‌ای خالی یا پر آب را در مجلس می‌چرخاند و هرکس به نیتی چیزی در آن می‌اندازد. سپس این کوزه را (که در گویش زردشتیان یزد «چکودوله» ضبط شده است) با شرایطی خاص نگاه می‌داشتند. عصر روز تیر همان دختر با کُستیِ نو به کمر در گذرگاه می‌نشست. مهمانان روز پیشین از راه می‌گذشتند و شعری می‌خواندند و دختر چیزی از درون کوزه بیرون می‌آورد که آن را با شعر و نیت صاحب شیء مطابقت می‌دادند و به فال نیک می‌گرفتند. ارمنیان ایران نیز در روز عروج مسیح(ع) به آسمان، چنین مراسمی را برگزار می‌کنند. از دیگر رسم‌های رایج در این جشن، پختن گندم و میوه، و خوردن آنهاست. در سبب پیدایی این رسم گفته‌اند که چون در تنگنای جنگ با افراسیاب، مردم ناچار گندم و میوه می‌خوردند، پس از رهایی، به یاد آن روزها گندم و میوه‌ها را پختند و خوردند.

تیرگان که در زمان ساسانیان در دو روز برگزار می‌شد، در دورۀ اسلامی بدل به جشنی ۵ روزه شد. برخی از نویسندگان این دوره، ۱۸ تیر را تیرگان بزرگ می‌دانند. بر این اساس این جشن ۶ روزه بوده است[۵].

 

 

[۱] ۱. پرویز رجبی، تیرگان، چیستا شماره ۱ شهریور ۱۳۶۰

[۲] . ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران

[۳] . احمد تفضلی، مقالات احمد تفضلی

[۴] .ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه ترجمه اکبر داناسرشت

[۵] . ندا اخوان اقدم، تیرگان مدخل دایره‌المعارف بزرگ اسلامی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.