دنیای امروز ما مدیون شعر و موسیقی است

گفت‌و‌گو با «سیاوش دیهیمی» پیشکسوت شعر و موسیقی

دیهیمی: من سال‌هاست به دوستان و جوانان موسیقی همدان همیشه تأکید دارم که باهم باشید، تفاهم و اتحاد را فراموش نکنید، به یکدیگر حسادت نکنید و حامی یکدیگر باشید. متأسفانه در همه حوزه‌های مربوط به هنر، این بیگانگی و دوری از هم در همدان وجود دارد. خوشحالم که در همدان نوازندگان خوب و یا استعدادی داریم، اما متأسفانه آن اتحاد و همدلی دیده نمی‌شود.

0

*علی پاشا رجبلو

*مدرس موسیقی

«سیاوش دیهیمی» نوازنده تار و سه‌تار، آهنگساز، شاعر و از پیشکسوتان شعر و موسیقی همدان است. ۲۸ دی ماه ۱۳۱۹ در کرمانشاه و در یک خانواده هنردوست و اهل موسیقی به دنیا می‌آید. پدرش تار می‌نواخته و شنیدن ساز پدر، شوق فراگیری موسیقی را در او به‌وجود می‌آورد. از سویی حافظ و مولانا و فردوسی‌خوانی که در خانواده مرسوم بوده، باعث ‌علاقه‌اش به شعر و بعدها سرودن شعر می‌شود. همچنین منزل پدری وی، محل رفت‌و‌آمد بسیاری از هنرمندان موسیقی  و ادیبانی است که تأثیر زیادی در آینده هنری او می‌گذارد و شعر و موسیقی را به عنوان بخش جدایی‌ناپذیر زندگی خود انتخاب می‌کند .

دیهیمی در این سال‌های عمر، همچنان ساز می‌نوازد؛ بخش از اشعار خود را چاپ و در انجمن‌های ادبی حضور پیدا می‌کند. آئین رونمایی از کتاب «سی‌و‌پنج قطعه برای تار و سه‌تار» وی با حضور اهالی فرهنگ و هنر، دوستداران هنر موسیقی، علاقه‌مندان، ۱۴ تیر ماه ۱۴۰۲ در مجتمع فرهنگی هنری آوینی برگزار شد. به همین بهانه به گفت‌وگویی با او می‌نشینیم .

 

  • دوران  کودکی و نوجوانی شما در کرمانشاه سپری شده است. از نوازندگان آن زمان در کرمانشاه چیزی به خاطر دارید؟

یادم می‌آید آن زمان چند نفری در کرمانشاه تار می‌نواختند که یکی از آن‌ها پدر من بود. چند نفری به صورت گوشی موسیقی را یاد گرفته بودند و بعضی به‌وسیله نت. دو نفر از کارمندان اداره ثبت که همکار پدر من بودند نیز تار می‌نواختند که داشته‌های اغلب این نوازندگان به چند پیش درآمد، ضربی و یا چند تصنیف و ترانه محدود می‌شد. در سال‌های پایانی و در اوایل دبیرستان بود که پدرم شروع به یاددادن ساز تار به من کرد و هر آن‌چه که در زمینه موسیقی می‌دانست، به من یاد داد. بعدها به پیشنهاد ایشان به حضور «حاجی‌خان پرویز پورناظری» پدر «کیخسرو ناظری» رفتم. درباره حاجی‌خان پورناظری بگویم که ایشان وقتی ساز می‌زد بقیه نوازندگان و حاضران فقط در فکر لذت‌بردن از اجرای ایشان بودند. پدرم می‌گفت با توجه به این‌که ایشان شاگرد «علینقی وزیری» بودند، می‌تواند کمک زیادی به فراگیری موسیقی من کند و برای اولین‌بار بود که مقدمات نتاسیون را از ایشان فرامی‌گرفتم. البته به‌واسطه این‌که جوان بودم و خودم قطعاتی را با تار اجرا می‌کردم، دیگر به محضر ایشان نرفتم. هر چند بعدها پشیمان شدم. در سال‌های بعد با علاقه و تلاشی که برای فراگیری نت داشتم، نت‌خوانی و اصول آن را فراگرفتم .

  • درباره گروه موسیقی میلاد و حضور در جشنواره‌های موسیقی کمی صحبت کنید…

بعد از انقلاب وزارت فرهنگ و هنر به وزارت فرهنگ و ارشاد تغییر نام داد. محدودیتی‌هایی برای موسیقی به‌وجود آمده بود. وقتی آقای صوفی در دوره وزارت آقای خاتمی،  مدیرکل این اداره شد، (هرچند وی از لحاظ مذهبی مقید بودند، اما علاقمند به هنر بود)، با توجه به سابقه کاری و‌ تدریس موسیقی که داشتم، از من خواسته شد یک گروه موسیقی تشکیل دهم. اولین جشنواره موسیقی تحت عنوان سرودها و آهنگ‌های انقلابی در تهران در حال اجرایی‌شدن بود. به همین دلیل با همیاری و همکاری  دوستان قدیمی و جوانانی که در عرصه موسیقی فعالیت داشتند، مانند «محمود شریفی امینا»، آقای کریمیان، زنده‌یاد «ناصر مهرورز» و دیگر هنرمندان این عرصه، گروه موسیقی «میلاد» شکل گرفت. این گروه موسیقی اولین گروه موسیقی همدانی بعد از انقلاب بود .

  • این گروه موسیقی فعالیت‌هایی هم داشت؟

از سال ۱۳۶۴ به بعد در پنج جشنواره موسیقی شرکت کردیم و خوشبختانه هر سال توانستیم رتبه‌هایی را کسب کنیم. در بخش تکنوازی حتی بنده به عنوان تکنواز برتر انتخاب شدم و در سال ۱۳۶۸ رتبه اول جشنواره را نیز کسب کردیم. همچنین چند اجرای کنسرت در خارج از کشور داشتیم. حضور در فستیوال‌های جهانی موسیقی چین و کره، به عنوان نماینده ایران، از دیگر فعالیت‌های این گروه بود .

  • مسئولیت‌ها در گروه چگونه بود؟

قطعات اجراشده اغلب از ساخته‌های «مسعود فریدونی» بود و چندتا از آثار اجراشده نیز از ساخته‌های من. در این میان انتخاب شعر به عهده اینجانب و مسئولیت گروه به عهده مسعود فریدونی و مدیریت برنامه‌های  گروه به عهده محمود شریفی امینا بود. متأسفانه به علت پاره‌ای از مشکلات و اختلافات، گروه بعد از بازگشت از خارج کشور از هم پاشید.

  • کلاس‌های آموزش موسیقی در چه وضعیتی بود؟

یکی دیگر از کارهای خوب آقای صوفی مدیرکل وقت، دایرکردن کلاس‌های موسیقی در اداره بود. در واقع اولین کلاس‌های موسیقی  رسمی و دولتی بعد از انقلاب (فکر می‌کنم) در همدان شکل گرفت. در همین زمان بود که طی حکمی به عنوان رئیس انجمن موسیقی همدان منصوب شدم و برای همدلی و هم‌فکری بیشتر از دیگر هنرمندان این عرصه چون «حسین آسایش» و «دانشور» و «محمد علایی» و تعدادی دیگر برای حضور در جلسه‌ای دعوت کردم. حتی از هنرمندان همدانی که در تهران بودند چون «داریوش زرگری» دعوت به همکاری به‌خصوص برای تدریس کردم.

  • چه سازهایی را این هنرمندان تدریس می‌کردند؟

زنده‌یاد داریوش زرگری سه‌تار، محمد علایی ساز سنتور و مسعود فریدونی نیز سنتور و خود من هم تار و سه‌تار، آموزش می‌دادیم. فریدونی استعداد و نبوغ خاصی داشت؛ به‌خصوص صداها را خیلی خوب می‌شناخت.

شاید دوست بدارید :
  • یکبار از کوک‌کردن یک ساز توسط فریدونی که استاد «داریوش صفوت» آن را دیده بود، برایم تعریف کردید. اگر ممکن است آن را مجددا برای خوانندگان ما بازگو کنید؟

یکی از دوستان من که کارش ساز سازی در اراک بود، ساز سنتوری را  برایم آورد که درباره آن نظر بدهم. چون بنده تخصصی در این ساز نداشتم پیش فریدونی رفتیم و وی ساز را کوک کرد. این دوست ما ساز را حضور داریوش صفوت می‌برد. آقای صفوت پرسیده بود چه کسی این ساز را کوک کرده و چقدر دقیق کوک کرده است، که دوست ما به ایشان توضیح می‌دهد که فریدونی در همدان .فریدونی با نبوغی که داشت، حیف بود به عنوان یک کارمند و در پشت میز  در اداره باشد .

 

  • انجمن موسیقی چه فعالیت‌هایی داشت و آیا شما همیشه جزو هیئت مدیره این انجمن بودید؟

اوایل کار خاصی نداشتیم، اما توانستیم برای انجمن اساسنامه بنویسیم و آن را به تهران ارسال کنیم. بعدها این اساسنامه به عنوان اساسنامه انجمن‌های موسیقی شهرهای دیگر مورد استفاده قرار گرفت. در کل دوران فعالیت انجمن، بنده جزو پذیرفته‌شدگان انجمن بودم و به‌طور کلی باید بگویم که به مدت سه دهه مستمر در فعالیت‌های موسیقایی همدان شرکت داشتم .

  • درباره کتاب «سی‌و‌پنج قطعه برای تار و سه‌تار» که اخیر رونمایی آن با حضور اهالی موسیقی و دوستدارن فرهنگ و هنر انجام شد کمی صحبت کنید.

در طول سال ها تدریس موسیقی به هنرجویان، قطعاتی را ساخته بودم که شامل پیش درآمدها، قطعات ضربی، رنگ‌ها و ترانه‌هایی بود که به هنرجویان در کنار کتب تعریف‌شده آموزشی تدریس می‌کردم. حتی برای کودکان که با توجه به سن کم آن‌ها که مراقبت‌های خاص آموزشی لازم است، نیز قطعات و ترانه‌هایی ساخته بودم. (این قطعات با عنوان یک مجموعه موسیقی برای کودکان نیز گردآوری و آوانویسی شده است). به هر صورت کتاب «سی‌و‌پنج قطعه برای تار و سه‌تار» شامل آثاری بود که در این سال‌ها ساخته و آموزش داده می‌شد. در دوره اپیدمی کرونا با حمایت و تشویق اعضای خانواده، فرصتی پیش آمد که بتوانم سرو‌سامانی به این آثار بدهم و آن را چاپ کنم. البته هیچ‌وقت به فکر چاپ این آثار نبودم و صرفا این اثر برای علاقه‌مندان و دوستان است. حتی این کتاب را برای فروش چاپ نکردم. البته ممکن است ناشر بخواهد برای توزیع کتاب اقدام کند که آن موضوع دیگری است .

 

  • شما مدت‌ها در شهر اراک تدریس موسیقی داشتید. چه شد که این اتفاق افتاد؟

یکی از دوستان اراکی که با او رابطه داشتیم من را به اراک دعوت کرد. در آن نشست دوستانه تعدادی از هنردوستان و علاقه‌مندان موسیقی حضور داشتند که متوجه شدم برای فراگیری ساز تار و سه‌تار آمده بودند. خب مسیر همدان به اراک طولانی بود و واقعا رفت‌وآمد سخت، اما با توجه به درخواست و علاقه آن‌ها  قرار شد هر دو هفته یکبار برای آموزش به اراک بروم که این داستان رفت‌و‌آمدها ۱۰ سال طول کشید. گاهی مجبور بودم برای رفت‌و‌آمد چندین ماشین عوض کنم و این باعث هزینه‌هایی می‌شد که شهریه‌های دریافتی جوابگو نبود و فقط عشق و علاقه و لذتی که در آموزش این هنر بود، باعث شد که ۱۰ سال به طور مستمر این رفت‌وآمد به اراک طول بکشد .

  • استاد دیهیمی شما شاعر هستید و یا موسیقیدان؟

من اصلا نمی‌توانم هیچکدام را ترجیح می‌دهم. عاشق هر دو هستم. مثل این است که بگویید کدام یک از بچه‌های خود را دوست داری؟ این دو هنر دوقلوهای توأمان من هستند. البته موسیقی، بچه بزرگتر است. دنیای امروز ما مدیون شعر و موسیقی است. البته در این میان باید توجه داشت که تلفیق شعر و موسیقی بسیار مهم است. یکی از مشکلاتی که من با دنیای موسیقی امروزی دارم، این بدتلفیق کردن شعر و موسیقی است. انتخاب شعر مناسب برای موسیقی و ساخت موسیقی خوب برای شعر خیلی اهمیت دارد .

  • وضعیت موسیقی و هنرمندان موسیقی را در همدان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من سال‌هاست به دوستان و جوانان موسیقی همدان همیشه تأکید دارم که باهم باشید، تفاهم و اتحاد را فراموش نکنید، به یکدیگر حسادت نکنید و حامی یکدیگر باشید. متأسفانه در همه حوزه‌های مربوط به هنر، این بیگانگی و دوری از هم در همدان وجود دارد. خوشحالم که در همدان نوازندگان خوب و یا استعدادی داریم، اما متأسفانه آن اتحاد و همدلی دیده نمی‌شود. ‌

  • درباره چگونگی تدریس موسیقی در همدان چه نظری دارید؟

تدریس بسیار مهم است. واقعیت این است که ما تدریس را رها کرده‌ایم. هنرجویان اغلب با مشکلاتی چون نحوه نشستن،  مضراب زدن غلط، و نداشتن درک درست از ریتم و بقیه قضایا درگیرند. گاهی عمق این مشکلات به‌گونه‌ای است که اگر یک هنرجو بخواهد معلم موسیقی خود را عوض کند، باید از صفر با این هنرجو کار کرد. در بعضی از موارد هم ابتدایی‌ترین اصول نوازندگی درست به این هنرجویان آموزش داده نمی‌شود .

  • در مراسم رونمایی کتاب، گروه موسیقی «آوای فاخته» به سرپرستی «رضا عباسی»، آثاری از جنابعالی را به خوبی اجرا کردند که مورد توجه حاضران نیز قرار گرفت. آیا این آثار اجرایی  مورد توجه شما بود؟

برای من که شگفتانه خوبی بود. آن آهنگ را در ۱۶ سالگی ساخته بودم و وقتی که به نت‌نویسی مسلط شدم آن را دوباره بازنویسی کردم. گروه موسیقی آوای فاخته به خوبی توانست اجرای خوبی از آثار من داشته باشد. برای این گروه موسیقی و به‌ویژه رضا عباسی هنرمند بااخلاق همدانی آرزوی سلامتی و موفقیت‌های روزافزون دارم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.