دومینوی مرگ در بیمارستا‌ن‌ها

0

*زهرا کرد

ماهیت ساختاری و معنایی اخبار به گونه‌ای است که با تکرار، اثر خود را از دست داده و به مرور زمان اشتیاقی برای شنیدنش باقی نخواهد ماند. نه ماه پیش که اولین پرستار از جامعه کادر درمان ایران در اثر کرونا مرحوم شد، موجی از غم و ناراحتی سراسر این کشور ماتم زده را در برگرفت. روزها و ماه‌ها گذشت و پس از نزدیک به یک سال از بحران کرونا و رکورد داری ایران در ابتلا و مرگ و میر کادر درمان، دیگر قلبی برای از دست رفتن جان‌های بی‌شمار خفته در لباس و گان و ماسک نمی‌تپد و چشمی از نبودنشان به اشک تر نمی‌شود و ویدیویی از حرکات ناموزون تصنعی دست به دست نمی‌چرخد، اما به مانند نه ماه گذشته با دادن عناوین و القابی که صرفا برای لقلقه زبان خوشایند است، سعی در مطهر‌کردن این تراژدی دهشتناک دارند. تراژدی که با «اولین» و «دومین» شهید مدافع سلامت همدان عنوان می‌گیرد و در میادین اصلی شهر بنرهای تسلیتش را بی قواره و ناخوشایند می‌بینیم؛ بی‌توجه به ای‌نکه این صفت تفضیلی «اولین و دومین» برای نشان دادن خانواده‌های داغدار و متاثر از هجران، خالی از معنا و اهمیت است. چه بسا اسباب ناراحتی بیشترشان را فراهم کند.

زهرا کرد
زهرا کرد

واقعیت امر، چندمین فرزند و خانواده بی‌مادر شده این روزهای شوم شهر ماست. روزهایی که کادر درمان هر لحظه و ثانیه‌ای را به عنوان دقایق پایانی خود در نظر می‌گیرند و همواره بیم آن دارند که نکند این کشیک، شیفت‌آخرشان باشد، نکند تخت آی سی یویی که این روزها خالی‌اش پیدا نمی‌شود فردا برای بستری کردن خودشان خالی شود و با هر سرفه خانواده‌شان بترسند که مبادا ناقل بوده و آن‌ها را مبتلا کرده‌اند. شرایطی که بوی بهبود ز اوضاعش از هیچ بخش مردمی و دولتی شنیده نمی‌شود و همه‌اش بوی الکل و جسد و نعش‌های روی هم مانده کرونا زده هموطنانمان است؛ شرایطی که در ایجادش هزاران عامل موثر بود، اما بار اصلی عواقبش بر دوش کادر درمان است.

کادر درمانی که این روزها در کنار خستگی مالوفی که همواره داشت و هرگز دیده نمی‌شد، خشمگین است و چون راه به جایی نمی‌برد و گوش تصمیم‌گیرنده‌ای هم به آن بدهکار نیست، خشمش به دلزدگی و یاس بدل شده. خشم از وعده‌های عملی‌نشده اما مطرح شده دولت مبنی بر پرداخت‌های به موقع و مبتنی بر شرایط کرونا که صرفا تیتری بود برای پر کردن خبرگزاری ها. خشم از دیدنِ نبودن همکارانی که به استعلاجی جهت کرونا می‌رفتند و بعضا بازگشتی برایشان نبود‌؛ خشم از شیفت‌هایی که هر روز به خاطر نبود تعداد نیروی کافی به تعدادش افزوده می‌شد و این‌در حالی بود که سایر مشاغل، قرنطینه یا دور کاری را تجربه می‌کردند. خشم از این همه تلاش بی ثمر برای نجات انسان‌هایی که به خاطر نبود دارو، تجهیزات، تخت، پرستار و اقدامات پاراکلینیکی مقتضی دار فانی‌ای که برای هموطنان ما همواره پرمصیبت هم بوده را وداع می‌گویند. خشم از شرایطی که جان انسان‌ها با اعدادی در کنار واژه «تن» بی اهمیت انگاشته شده و متاسفانه در کشور ما این عدد به مرز پنج رقم شدن پیش می‌رود. خشم از تبعیض‌های ناروایی که سبب شد پرستار جوانی با وجود باردار بودن به علت نبود امنیت شغلی و قوانین کار در بخش کرونا کار کند و نهایتا با نوزاد تازه به دنیا آمده‌اش فوت شود. خشم از بی‌تفاوتی مجموعه تصمیم‌گیرندگان کلان کشور به مهاجرت فوج پرستاران طی سال جاری به خاطر مشکلات مالی و نبود انگیزه کار. و این خشم‌های مکرر و مداوم بیست و چهار ساعته، سوهان روح و جان کادر درمان است. این در حالی است که به خاطر پیک‌های متعددی که باز هم کشور ما رکورد دار آن است، بیماران با نیازهای متعدد درمانی به فراموشی سپرده شده و تختی برای مداوای آن‌ها باقی نمانده است؛ این‌گونه است که این روزها تابلوی اعلانات شهر مملو از اعلامیه‌هایی است که به خاطر شرایط کرونا حتی فرصت غمگساری را از مردم‌داغ دیده می‌گیرند و غم بر غم هموطنانمان تلمبار می‌شود. حقیقتا دومینوی مرگ در کشور ما با سرعتی فزاینده و بدون توجه به محدودیت‌های سلیقه‌ای و مقطعی در حال پیش روی است و این کادر درمان هستند که به عنوان ِ «دهن پرکن مدافعان سلامت» در حال بلعیده شدن ‌توسط آن هستند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.