فرزندمان را عاشقانه دوست بداریم
چگونگی برقراری ارتباط صحیح والدین و فرزند
*معصومه محمدی سیف
*جامعهشناس
«خانوادهای که اساس آن بر سه عنصر آرامش، عشق و مهربانی بنیان گذاشته شود، استحکام لازم را پیدا میکند، چراکه با وجود محبت، آستانه تحمل افراد خانواده و بهویژه زن و شوهر افزایش یافته، زمینه بروز تنش میان آنها به کمترین میزان ممکن میرسد و سکوت و آرامش به وجود میآید» (کاهانی مقدم، ۱۳۸۷: ۳۷۸-۳۸۰). یکی از عوامل بنیادین کانون خانواده سعادتمند و خوشبخت در جامعه ، برخورداری از عطیه الهی محبت در امر تربیت و نگاه پرعطوفت والدین نسبت به فرزند است. احتیاج به محبت، یک حس ذاتی بشری است که در تکوین شخصیت هر فرد، فوقالعاده مؤثر بوده و از عوامل بسیار مهم در رشد جسمی و روانی فرزندان است.
«فرزندان در یک محیط خانوادگی به امنیت، آرامش و محبت نیاز دارند و چنانچه در محیطی زندگی کنند که پر از اغتشاش و درگیری باشد، زمینه گرایش فرزندان به سمت انحرافات اجتماعی بیشتر خواهد شد» (ساروخانی، ۱۳۷۰: ۱۱).
در صورت کمبود محبت و محرومیت از عواطف انسانی، فرزند، خود را از خانواده و اجتماع طردشده و منزوی تلقی کرده، عصیانگر و پرخاشگر شده، همواره درصدد انتقامجویی از جامعه است. چنین فردی حتی پس از ارتکاب اعمالی برخلاف آداب و عرف اجتماعی، قلبا نیز احساس شعف و رضایت خاطر میکند. کودکانی که در اوان کودکی، از نظر عاطفی و امنیتی در خانواده تأمین نمیشوند، به انواع سختیها دچار میشوند. مشکل این کودکان، بیشتر با شیطنتها، دروغگوییها و حرف نشنیدنهای ساده آغاز میشود و با توجه به وضع نابسامان خانواده، به بزهکاریها و جنایتهای دوران بزرگسالی میانجامد.
در اهمیت جایگاه محبت، همین بس که برای زوال فرهنگی یک ملت، کافی است بنیان خانواده دچار تزلزل شود و دست محبت پدر و آغوش گرم مادر از کانون خانواده جدا شود.
والدین چگونه میتوانند رابطه خود را با فرزند، سالم و قوی نگه دارند؟
ابراز عواطف مثبت
میزان سلامت جسمانی و روانی کودک، بسته به ارتباطی است که خانواده با وی دارد و اینکه تا چه حد تلاش میکند نیازهای او را برآورده سازد. «حفظ روابط عاطفی مثبت والدین با فرزندان در هر شرایط، امری محوری در وظایف والدین در دیدگاه اسلام است. برخی از روانیشناسان توصیه اکیدی به والدین دارند که توجه عاطفی مثبت و بیقیدوشرط نسبت به فرزند را اساس رابطه با او قرار دهند» (شکرکن، و همکاران، ۱۳۷۲، ج۲: ۴۴۳). تجارب آزمایشگاهی به طور هماهنگ نشاندهنده آن است که عواطف مثبت به ارزیابی مثبت از دیگران و تأثیر مطلوب میانجامد و عواطف منفی به ارزیابی منفی منتهی میشود. به عبارت دیگر، ابراز عواطف مثبت و خوشایند والدین در برخورد با فرزندان، دوستی و علاقه آنها را پدید میآورد و آن را افزایش میدهد. در نتیجه، بر استحکام و شدت روابط والدین با فرزندان میافزاید.
گفتن جمله «دوستت دارم»
هر روز به فرزندتان بگوئید که چه قدر او را دوست دارید، حتی اگر روزی با هم جر و بحث کردید و یا مشاجره داشتید باز هم ابراز عشق و علاقه به او لازم و ضروری است. در شرایط درگیری و بحث این ابراز علاقه نشاندهنده این است که شما فرزندتان را بی قید و شرط و با وجود تمام کاستیها و استعدادهایش دوست دارید.
فرزند از کودکی نیاز به توجه عاطفی مثبت والدین دارد، اما والدین همیشه به فرزند خود توجه عاطفی مثبت نداشته، گاهی اوقات این توجه مثبت به رفتارهای خاصی از فرزند مشروط میشود، مثلا بعضی از والدین، وقتی رفتار نامناسبی از فرزند میبینند، میگویند: «دیگر تو را دوست ندارم»؛ یعنی دوستی و عواطف مثبت خود را مشروط به خوب بودن رفتار فرزند میکنند. در این حالت، گویا تمام شخصیت فرزند پذیرفته نشده و فرزند خود را در جایگاه ارزشمندی در کنار والدین نمیبیند. از اینرو والدین باید نسبت به فرزند پذیرش کامل داشته باشند، البته این به معنای پذیرش همهی رفتارهای او نیست؛ آنان میتوانند ناخشنودی خود را در قبال برخی رفتارهای فرزندشان نشان دهند، اما در عین حال به او ابراز کنند که برخی رفتارهایش روابط کلی با فرزند و دوستی نسبت به او را از بین نمیبرد.
همیشه لبخند بر لب داشتن
لبخند، در مواجهه مناسب و هنگام تعامل والدین و فرزند بسیار مؤثر است و یک تقویتکننده مثبت به شمار میرود. والدین از طریق گفتار و رفتار میتوانند به فرزند نشان دهند که او در کانون پذیرش آنها قرار دارد. حالتهایی همچون لبخندزدن، سر تکان دادن و مجاورت بدنی که در بخش غیرکلامی، تقسمبندی میشوند، میتوانند حس آرامش و دلگرمی را در فرزند ایجاد کنند. پیامهای غیرکلامی، زبان رفتار است و پس از زبان گفتار، مهمترین راه نشان دادن پذیرش فرزند، لبخند گرم والدین و به دنبال آن لبخند شیرین فرزند است.
لبخندزدن از دو طریق می تواند بر ارتباط والدین و فرزند تأثیر گذارد: نخست اینکه والدین میتوانند با لبخند همیشگی کاری کنند که در فرزند موجبات احساس شادکامی و آرامش فراهم شود و فرزند تشویق به انجام اعمالی شود تا والدین احساس خرسندی و نشاط کنند؛ دوم اینکه وجود والدین به هنگام برانگیختگی عواطف مثبت، نقش مهمی در پیامد علاقه فرزند به والدین دارد و در واقع، به شکلگیری نگرش مثبت به سخنان والدین میانجامد و زمینه را برای همکاری و پذیرش پیشنهادهای آنها فراهم میکند.
گفتنی است لبخندها همانگونه که مهربانی و تفاهم را منتقل میسازند، گاه نشانه تحقیر و تمسخرند. تعبیر این رفتارها در گرو ویژگیهای بافتی از قبیل رفتارهای ضمیمه رفتار مورد نظر است. بنابراین، کاربرد این مهارت نیازمند توجه به رفتارهای ضمیمه است تا مبادا لبخند عامل تحقیر و تمسخر به شمار آید.
در آغوش گرفتن و بوسیدن
منظور از در آغوش گرفتن، آن است که فرزند را به شیوهای باید در آغوش بگیرید که او صدای قلب شما را برای لحظاتی طولانی بشنود و گرمای وجود شما را حس کند. با این کار شما احساس امنیت و آرامش به فرزند خود داده و بر عزت نفس او میافزایید. در آغوش گرفتن فرزند، روح او را تحت تأثیر قرار داده و خشونت را در او کاهش میدهد. این نکته خصوصا زمانی معنای بیشتری مییابد که فرزند در یک جامعه مدرن و امروزی با تمام پیچیدگیها و ناملایمات خاصش زندگی کند.
نگاه محبتآمیز پدر به صورت فرزند عبادت است. بنابراین، زبان ارتباط با انسانها، به ویژه با کودکان، زبان محبت است و با خشونت یا حتی بیمحبتی نمیتوان کسی را تربیت کرد.
همدلی
همدلی مستلزم آن است که فرزند بداند والدین او را درک میکنند. چنین ارتباطی فراتر از آن است که صرفاً به فرزند گفته شود «من احساس تو را درک میکنم». برای همدلی ابتدا باید تجربه عاطفی فرزند را دقیقاً درک کرد و سپس آنچه را والدین فهمیدهاند در قالب کلمات یا اشارات به فرزند منتقل کنند. طبیعی است که علایم غیرکلامی در ارتباط والدین با فرزند نقش مهمی ایفا میکنند.
همدلی غیر از همدردی است. همدردی، نگرانی، تأسف یا ترحمی است که شخص ممکن است نسبت به دیگری احساس کند یا از خود نشان دهد، اما «همدلی عبارت است از کوشش برای هم احساسی با دیگری برای درک احساسات وی از دیدگاه خود او. همدلی مشارکت در احساس دیگران است، نه اظهار احساسات خود» (دیماتئو، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۴۳۹) همدلی والدین تأثیر مهمی در محافظت و مراقبت از فرزند دارد؛ زیرا هنگامی که والدین از وضعیت و شرایط فرزندشان آگاه باشند و او را درک کنند، به دقت و درجه مراقبت خود نسبت به فرزندشان در هنگام بروز خطر میافزایند.
انتظارهای معقول از فرزندان داشتن
انتظارها، قویترین نیروها را در روابط انسانی پدید میآورند. انتظارها، با کلمات و اشارات بیان میشوند. فرزندان، انتظارهای بزرگسالان را به خود میگیرند؛ یعنی آنها را در خود ضبط میکنند. برای نمونه، هنگامی که باور داریم که فرزند نمیتواند در انجام عملی موفق باشد، این باور را به گونهای به او منتقل میکنیم. به این ترتیب، فرزند نیز در تواناییهای خود برای انجام آن دچار تردید میشود و آنگونه که ما انتظار داریم، عمل میکند. در نتیجه، در آن کار موفق نمیشود.
از اینرو والدین باید انتظارهای معقولی از فرزند خویش داشته و تلاش کنند که فرزندشان در خانه احساس آرامش کرده و کانون خانواده را بهترین و امنترین پناهگاه بداند.
منابع
ساروخانی، باقر(۱۳۷۰)؛ مقدمه ای بر جامعهشناسی خانواده، سروش.
شکرکن، حسین و همکاران (۱۳۷۲)؛ مکتبهای روانشناسی و نقد آن، تهران، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، انتشارات سمت.
دیماتئو، ام. رابین، (۱۳۷۸)؛ روان شناسى سلامت، ترجمه سیدمهدى موسوى اصل و همکاران، تهران، سمت، ج ۲.
مجلسى، محمدباقر (۱۹۸۳)؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفا، ج ۱۰۴.