فرهنگ از نگاه مبینا

0

*مبینا شجاعی

اگر فرصتی به دهه‌هشتادی‌ها بدهید و با آن‌ها صحبتی درباره‌ کتاب‌های مختلف داشته باشید، متوجه خواهید شد که حداقل از هر ۱۰ نوجوان ۷ نفر از آن‌ها گاهی زمان خود را صرف خواندن کتاب می‌کنند. کتاب‌هایی نظر آن‌ها را جلب می‌کند که برای همه مناسب نباشد و هرکسی نتواند راجع به آن کتاب نظر بدهد.

در بین قفسه‌های کتاب‌فروشی همیشه کتابی چشمشان را می‌گیرد که جلد آن طرحی خاص باشد و داستانش عامه‌پسند نباشد و تنها آن پشت‌‌مشت‌ها افتاده باشد، نمی‌دانم متوجه منظورم می‌شوید یا نه اما ما همیشه به دنبال کتابی عجیب که معمولا فقط یکی از آن مانده و داستانش هرلحظه چیزی برای شگفت‌زده‌کردنمان دارد، می‌گردیم. البته این نظر من و تمام دوستانی که دارم است، اما بین ما افرادی نیز پیدا می‌شود که خوراکشان کتاب‌های فلسفی، روان‌شناسی و انواع کتاب‌هایی که یکباره معروف می‌شوند است. این موضوع درباره‌ موسیقی نیز صدق می‌کند، همیشه برای پیداکردن موسیقی‌های مورد پسندمان باید هزاران سایت و کانال‌های تلگرامی و برنامه‌های پخش موسیقی آنلاین را بگردیم؛ چراکه سلیقه‌مان متفاوت است و خواننده‌های قابل قبولمان ممنوع است.

شاید دوست بدارید :

در بین خود ما نیز تفاوت بسیاری وجود دارد، هرکسی مدل خودش را دارد، موسیقیِ مورد علاقه‌ خودش را و شیوه صحبت مخصوص خودش یا حتی لباس پوشیدن منحصر به خودش را دارد، با این وجود ما کنار هم می‌مانیم و به یکدیگر احترام می‌گذاریم. این یک نوع هنر است، این‌که ما بتوانیم قبول کنیم، زندگی شخصی هیچ‌کسی به دیگری مربوط نیست. به غیر از این‌ها در نگاه من هنر چیزی‌ است که تو را به سمت زندگی هل دهد و بگوید بیا! من به تو برای تحمل این دنیا کمک خواهم کرد، نگرانی‌هایت را دور بریز، عزیزم من ذهن آشفته‌ تو را در خودم غرق می‌کنم تا لحظاتی از دغدغه‎هایت دور باشی.

اگر هنرت موسیقی است ساز را در دست بگیر، اگر می‌نویسی مدادت را، نقاشی می‌کنی قلمویت را و هرکار دیگری که احساس خوبی به تو می‌دهد یا سرگرمت می‌کند، انجام بده. حتی اگر هنر تو مرتب کردن کتاب‌ها با توجه به اندازه‌شان یا مراقبت از گل‌هاست تو هنرمند هستی. قرار نیست که همه ما در کارهای عجیبی مهارت داشته باشیم یا بتوانیم جادو کنیم. همین که کاری برای نجات از روزمرگی پیدا کنیم هنرمندِ زندگی خودمان هستیم.

کار، خواب و غذا! اگر زندگی شما بر حول محور این سه چیز می‌چرخد باید هرچه سریع‌تر فکری برای این چرخه‌‌ای که شما را غرق کرده بکنید. می‌دانم که برای تجویز چگونه زندگی کردن، به شما آن‌قدر بزرگ و با تجربه نیستم، اما از کسی که درک کرده باید هرکاری برای خوشحالی در زندگی‌اش انجام دهد، این را بشنوید و خودتان را با پیدا کردن هنر و چیزی که آرامش را به شما دهد، نجات دهید تا رنگین‌کمان وارد زندگی سیاه‌ و سفیدتان شود.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.