نقش زرین بر چهره شهر

گفت‌وگو با «مسعود یزدان» بنیان‌گذار تابلوسازی زرین‌کار

یزدان: انسان زمانی‌که پا به سن می‌گذارد و به سنین بالاتر می‌رسد همواره حسرت جوانی‌اش را می‌خورد و به‌دنبال توانایی‌هایی است که در جوانی‌اش به‌طور بالقوه آن‌ها را داشته‌است و متوجه می‌شود که قدر جوانی‌اش را ندانسته، من به جوانان توصیه می‌کنم قدر این موهبت الهی را بدانند و به‌خوبی از آن استفاده کنند.

0

 *حسین زندی

*خبرنگار

در دوران معاصر برخی افراد نفش مهمی در شکل‌گیری تاریخ و فرهنگ ما ایفا کرده‌اند، یکی از این افراد «مسعود یزدان» بنیان‌گذار تابلوسازی «زرین‌کار» در همدان و غرب کشور است. او در شش دهه گذشته صدها تابلو برای مشاغل، اماکن، ادارات، سازمان‌ها، مراکز درمانی و تبلیغات محیطی شهر همدان ساخته و بخشی از خاطره‌ جمعی مردم همدان را شکل داده است، که موجب تغییر چهره شهر در دهه ۵۰ به بعد شده است. ۱۶ تیرماه ۱۴۰۱ خورشیدی به سراغ او رفتیم و از تاریخچه این کار پرسیدیم.

حسین زندی- سردبیر
حسین زندی- سردبیر
  • از کودکی شروع کنیم، در چه سالی و در کجا متولد شدید؟

لازم می‌دانم که اول توضیح مختصری خدمت شما عرض کنم: اجداد ما همه همدانی بودند، پدر و مادر من نیز همین‌طور. پدر من کارمند بانک ملی بود. آن زمان فقط یک شعبه از این‌ بانک در همدان وجود داشت و پدر من در آن شعبه مشغول کار بود تا این‌که بانک ملی یک شعبه در سنندج تأسیس می‌کند و به دلیل کمبود نیروی انسانی از پدر من درخواست می‌کنند که به سنندج نقل‌ مکان کند و در شعبه‌ جدید مشغول کار شود. در طول سه سالی که خانواده‌‌ام در سنندج ساکن بودند، من متولد شدم و به ‌این ‌ترتیب محل تولد من در شناسنامه سنندج و تاریخ آن ۱۳۲۰ درج شده است.

  • چه زمانی به همدان برگشتید؟

۲ سال بعد از تولد من، خانواده‌ام به همدان بر می‌گردند و بعد از مدتی هم به پدرم از طرف بانک پیشنهاد می‌دهند که در تهران سکونت کند و در شعبه اصلی بانک ملی که سرپرستی کل شعبه‌های کشور را برعهده داشت، کار کند و به‌ همین ‌ترتیب من تحصیلات متوسطه دوم را در دبیرستان مروی تهران واقع در ناصرخسرو پشت سر گذاشتم. رشته دبیرستانی من ریاضی بود و من در دوران تحصیل به هنر و خوشنویسی علاقه بسیار زیادی داشتم، در درس ریاضی نیز نمره‌های خوبی کسب می‌کردم به ‌طور کلی در هنر و ریاضی همواره ممتاز بودم.

  • بعد از فارغ‌التحصیلی به چه کاری مشغول شدید؟

بعد از فارغ‌التحصیلی و دریافت مدرک دیپلم از دبیرستان مروی، تصمیم گرفتم تا زمانی‌که به نظام‌وظیفه اعزام شوم، حرفه‌ای را شروع کنم. پس ‌از مدتی کندوکاو از طریق یکی از دوستان پدر که در بانک ملی همکارش بود به پسر استاد حسن زرین خط «محسن زرین خط» که یکی از بهترین اساتید خوشنویسی بود معرفی شدم. محسن زرین خط یک شرکت ساخت تابلوهای نئونی داشت که توسط پدر او؛ حسن زرین‌خط تأسیس‌شده بود. زرین‌خط بزرگ از برترین خوش‌نویسان پیش‌ از انقلاب بود، بدین ‌ترتیب من به آن شرکت رفتم و در محضر استاد محسن زرین‌خط مدتی آموزش دیدم تا این‌که متوجه شد، من دارای نبوغ در خوشنویسی هستم، به من گفت که به حضور پدرشان بروم و در محضر او آموزش ببینم.

استاد حسن زرین خط یک دارالتعلیم خوشنویسی در ناصرخسرو داشت، همچنین در آن‌جا کار و تدریس می‌کرد، برخی اسناد مهم دولتی مانند اسکناس‌های بانک ملی ایران و فرم چاپ شناسنامه‌های قدیمی را می‌نوشت و برای تعداد محدودی از پزشکان، کارت‌ویزیت می‌نوشت. زرین خط بزرگ، بسیار با محبت بود و از آموزش روموز خوشنویسی خط نستعلیق به من بسیار استقبال کرد.

  • تابلوسازی را از کجا آموختید؟

در خلال کار شرکت زرین نئون، پسر استاد زرین خط که خود استاد خوشنویسی و نئون‌سازی بودند مواد اولیه و دستگاه‌های مورد نیاز را از کشورهای دیگر، اغلب از آلمان وارد می‌کرد. پس‌ از چند سالی که من در شرکت مشغول کار شدم. و به سرعت در یادگیری تابلوسازی و نئون‌سازی پیشرفت کردم و او مجذوب کارهای من شد و در ابلاغیه‌ای من را به‌عنوان مدیر شرکت زرین نئون برگزید، من مسئولیت همه‌جانبه شرکت را برعهده گرفتم. پس‌از آن کارها را مدیریت می‌کردم، با مشتری‌ها گفت‌وگو می‌کردم و بر کار کارکنان نظارت داشتم.

مسعود یزدان
مسعود یزدان
  • چه زمانی به همدان برگشتید؟

مدتی به ‌همین منوال گذشت تا این‌که پدرم در سال ۱۳۴۵ بازنشسته شد و به دلیل علاقه قلبی که به همدان داشت به زادگاهش بازگشت و من نیز پس‌از کسب اجازه از استاد زرین خط تصمیم گرفتم به خدمت سربازی بروم، زمان اعزام من ۲۵ ‌ساله بودم و به دلیل علاقه زیادم به هنر و ریاضی از بین سپاه‌های بهداشت، دانش و ترویج، دانش را انتخاب کردم و در دوره ششم سپاه دانش خدمت کردم، دوره آموزشی را در تهران گذراندم و به دلیل ذوق و سلیقه‌ای که داشتم به من اجازه دادند در کنار آموزش‌ نظامی به نوشتن مدارک و اسناد بپردازم. پس‌ از پایان دوران آموزشی چهارماهه من برای ادامه خدمتم به زنجان منتقل شدم و به سفارش فرماندهان نظامی تهران مدتی در آموزش ‌و پرورش زنجان مشغول به خدمت شدم و پس ‌از آن از من سوال شد که علاقه‌مندم در کدام روستا خدمت کنم و من پاسخ دادم که ترجیح می‌دهم به یکی از روستا‌های هم‌مرز همدان بروم، سپس به روستای «گونای» منتقل شدم که هم‌جوار با همدان بود، در روستای اول مدرسه دو کلاسه‌ای ساخته شد که تابلوی آن را هم خود من نوشتم و با هماهنگی آموزش‌وپرورش نام مدرسه را دبستان گونای (یزدان) نهادند. پس ‌از گذشت ۱۸ماه که دوران خدمت من به پایان رسید، به تهران بازگشتم. در مدت ۱۸ ماه خدمت سربازی نیز با محسن زرین خط از طریق نامه در ارتباط بودیم و استاد بسیار اصرار داشتند که من به تهران بازگردم، البته که خود من نیز بی‌میل نبودم. بدین‌ترتیب به مدت چند ماه پس‌از خدمت سربازی من در تهران ساکن شدم اما بسیار دلتنگ خانواده می‌شدم و این سبب شد که تصمیم گرفتم به همدان بازگردم.

  • آغاز کار شما در همدان به چه صورت بود؟

من با آقای زرین خط مشورت کردم. او که بسیار مرد شریفی بود در جواب به من گفت که اگر بخواهم کار آزاد داشته باشم از همه لحاظ من را حمایت می‌کند و برای تأسیس کارگاه کوچکی در همدان به من کمک خواهد کرد. پس من به همدان آمدم و کارهای مقدماتی را انجام دادم و بعد به استاد زرین خط خبر دادم که من ساختمانی را در نظر گرفته‌ام و قصد دارم که کار را شروع کنم. محسن زرین خط زحمت کشید و با همه مشغله‌هایی که داشت، به همدان آمد، من را راهنمایی کرد و دستگاه‌های مورد نیاز را راه‌اندازی کردم. آن زمان در همدان و شهرستان‌های اطراف هیچ تابلویی وجود نداشت که شب‌ها نوری از خود داشته باشد. من با چند نفر که قصد همکاری با ما را داشتند در ساختمانی واقع در خیابان شریعتی شروع به کار کردم. پس ‌از گذشت یک ‌سال من متوجه شدم که ساختمان، مناسب این کار نیست و در سال ۱۳۴۷ از آن مکان جا‌به‌جا شدیم و کارگاه جدید را مطابق استانداردهای لازم راه‌اندازی کردیم. محسن زرین خط نیز دورادور با ما در ارتباط بود و ما را راهنمایی می‌کرد.تا الان که ۵۴ سال از آن زمان گذشته ما در همین مکان هستیم و کار  می‌کنیم

  • برگردیم به دوران تحصیل…

من در همدان به دبستانی می‌رفتم که در کوچه عبدل واقع در خیابان بوعلی بود دوران دبستان که به پایان رسید. دو سال به دبیرستان امام «پهلوی سابق» رفتم و بعد به تبعیت از پدر که به تهران منتقل شد به آن‌جا رفتیم و من به ادامه‌ تحصیلم پرداختم

  • آیا در همدان استعداد خودتان را کشف کردید ؟

در دوران کودکی متوجه علاقه بسیار زیادم به هنر نشده بودم و مشوقی نیز نداشتم، اما علاقه به ریاضی را حس می‌کردم و همواره شاگرد ممتاز ریاضی بودم، به دلیل هوش خوبی که در ریاضی داشتم آموزش‌‌و‌پرورش من را از پرداخت شهریه ناچیز معاف کرد. در مورد سوال شما باید عرض کنم که با وجود هنرهای بسیاری از جمله نقاشی، موسیقی و خوشنویسی که در مدرسه تدریس می‌شد من متوجه استعدادم نشده بودم.

  • امکان دارد نام مدرس این هنرها را هم بفرمایید؟

حضور ذهن ندارم، اما نام مدرس موسیقی را به یاد دارم که استاد «عبدالله برق‌لشگری» بود، از این بحث‌ها که بگذریم بعد از این‌که من به دبیرستان امام فعلی رفتم به یاد دارم که در مدرسه ما مدرسی برای خوشنویسی نیز داشتیم که او اولین مشوقم بود و همواره من را تشویق می‌کرد، مدرس ریاضی ما نیز مینایی بود، من به دلیل علاقه و استعدادی که در ریاضی داشتم جزو برترین‌های کلاس بودم.و در زمان خدمت در آموزش‌و‌پرورش دوره عالی ضمن خدمت در رشته علوم تربیتی را دنبال کردم.

  • پیش از این گفتید که در دوران سربازی معلم بودید،آیا این شغل را ادامه دادید؟

به‌نظر من معلم نقش بسیار مهمی در زندگی و آینده شاگرد دارد، من ۳۰ سال در همدان معلم بودم، شغل اول و اصلی من معلمی است و به آن افتخار می‌کنم و همواره تابلوسازی را شغل دوم خود می‌دانسنم. البته که شاگردان بسیاری را هم در تابلوسازی تعلیم دادم، اما معلمی و مدیریت در دبستان شغل اول من بود. من در آموزش‌وپرورش که بودم حتی یک بار به ‌عنوان مدیر نمونه استان و یک سال مدیر منتخب کشوری انتخاب شدم و بارها به من پیشنهاد شد که در اداره‌کل آموزش پرورش مشغول به کار شوم، اما من بودن در کنار بچه‌ها و محیط مدرسه را ترجیح می‌دادم. من به مدت هشت سال مدیر مجتمع آموزشی پادگان تیپ ۲۰ همدان که امروز به پادگان قهرمان مشهور است را مدیریت می‌کردم، هنوز با همکاران و همچنین شاگردانم و برخی از آن‌ها در خارج از کشور سکونت دارند ارتباط دارم.

نمونه‌کار تابلوسازی زرین‌کار
نمونه‌کار تابلوسازی زرین‌کار
  • گفتید که کارگاه خودتان را در همدان تأسیس کردید، لطفاً در مورد اولین مشتری‌هایتان و این‌که ابتدا چه‌طور کار می‌کردید و نحوه تهیه مواد اولیه توضیح بدهید.

مواد را بیشتر از آلمان، تایوان و ژاپن وارد می‌شد، البته که امروزه دستگاه‌ها و ماشین‌های ساده وارداتی از آن کشورها تبدیل به عتیقه شده‌اند و بسیار ارزشمندند. این مواد و دستگاه‌ها را آقای زرین خط برای ما وارد می‌کرد، آشنایی و همکاری با استاد زرین خط در کار و زندگی من بسیار امر مهمی بود و کمک‌های او مسیر زندگی من را عوض کرد، در خصوص مشتری‌ها باید عرض کنم اصناف اولین مشتری‌های ما بودند. در آن زمان کامپیوتر وجود نداشت که به‌ راحتی تایپ کنیم، فونت را تغییر دهیم و به چاپ برسانیم، همه کارهای خط و طرح با دست انجام می‌شد و حتی دوربین‌های سیاه و سفید هم به‌طور محدود یافت می‌شد. استاد زرین خط از خارج از کشور آخرین مدل این دوربین‌ها را خریداری کرده بود، البته که آن نیز سیاه و سفید بود و بازهم درمورد مشتری‌ها باید بگویم، تعداد محدودی پزشک سرشناس در همدان بودند که ما برای آن‌ها تابلو ساختیم. البته بیشتر آن‌ها مرحوم شده‌اند و پزشکانی مانند دکتر جلالی، دکتر معز، دکتر کورکی و دکتر پژوهنده.

  • از دیگر اصناف بگویید.

از فروشگاه‌هایی که تابلوهای آن‌ها را ساختیم می‌توان به فروشگاه و نمایشگاه قماش دولتی واقع در پاساژ هما که هنوز پابرجاست و فروشگاه بهرام‌نژاد که فروشگاه بسیار مشهور و نسبت به آن زمان به‌روز بود اشاره کرد که واقع در میدان مرکزی بود و همچنین اولین تابلویی پلاستیکی با خط نستعلیق خودم ساخته شد یک صلوات بود، و به مسجد جامع همدان هدیه و نصب گردید و امروزه در همین مسجد است.

  • در تابلوسازی چه چیزی بیشتر جلب توجه می کند؟

از نظر من اولین چیزی که نظر مخاطب را در یک تابلو جلب می‌کند خوشنویسی است که بیشتر به نستعلیق نوشته می‌شود.

  • وقتی در خیابان قدم می‌زنید و تابلوهای ساخت خود را می‌بینید چه احساسی دارید؟

این برای من یک نوع تجدید خاطره است، انسان زمانی‌که پا به سن می‌گذارد و به سنین بالاتر می‌رسد همواره حسرت جوانی‌اش را می‌خورد و به‌دنبال توانایی‌هایی است که در جوانی‌اش به‌طور بالقوه آن‌ها را داشته‌است و متوجه می‌شود که قدر جوانی‌اش را ندانسته، من به جوانان توصیه می‌کنم قدر این موهبت الهی را بدانند و به‌خوبی از آن استفاده کنند.

  • درباره اولین کارگاهی که تأسیس کردید و افرادی که با شما همکار بودند، بگویید.

در آن دوره جوانی وقتی که از تهران به همدان آمدم، می‌خواستم روی پای خودم بایستم و کارگاه خودم را افتتاح کنم. با کمک محسن زرین خط در خیابان شریعتی کارگاهی ایجاد کردیم و به مدت دوسال از اواسط سال ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ در آن‌جا بودیم. از آن‌جایی که به مدت هشت سال در تهران شاگردی کرده بودم، مهارت لازم را برای خوشنویسی و تابلوسازی داشتم. با استفاده از وسایلی که از تهران آورده بودم آن کارگاه را تشکیل دادم. هرزمان که بیشتر از افتتاح کارگاه می‌گذشت درخواست‌ها برای این صنعت جدید که به همدان آمده بود، بیشتر می‌شد. من نیز احساس خرسندی می‌کردم زیرا کاری که به آن عشق داشتم در حال پیشرفت بود. بعد از گذشت چند ماه متوجه شدم که درخواست‌ها برای تابلو‌های نئون بسیار بالا رفته است، با ارتباطی که به وسیله دوستی و همکاری با محسن زرین خط داشتم به هر مشکلی که برمی‌خوردم از او کمک می‌خواستم زیرا تابلوهای نئونی بسیار حساسند. بعد از افزایش درخواست‌ها، نیروهای کاری خود را با دقت و سخت‌گیری افزایش دادم، یکی از آن‌ها محمد سماواتیان بود، که بعدها به خدمت شریف معلمی پرداخت. هنگامی که با سماواتیان آشنا شدم بسیار در کارهای فیزیکی کمکم کرد. بعد از حدود ۲ سال سماواتیان بسیار در کار حرفه ایی شده بود و من با خیال راحت که او جوابگو نیازهای مشتریان است مسافرت دو ماه‌ای به اروپا و مخصوصا آلمان رفتم، بعد از سفر تجربیات زیادی کسب کردم.

تابلوسازی زرین‌کار در گذشته
تابلوسازی زرین‌کار در گذشته
  • از شاگردانی که پیش شما آمدند چند نفر از آن‌ها به این کار علاقه‌مند شدند؟

به وسیله محمد سماواتیان شاگردان نوجوان زیادی به کارگاه آمدند و در میان آن‌ها افرادی بودند که نزدیک به ۶ یا ۷ سال در کنار من کار آموختند، اما اکثر آن‌ها علاقه‌مند به کارهایی مانند آموزش و پرورش و تربیتی بودند. محمود شکریه از دیگر شاگردان من بود که مدرک تحصیلی سیکل داشت، اما آن‌قدر کاربلد و زحمت‌کش بود که بعد از رفتن محمد سماواتیان به آموزش و پرورش او تمامی کارهای سماواتیان را انجام می‌داد. از آن‌جایی که من نیز علاقه زیادی به تعلیم و تربیت و تدریس داشتم، کارگاه را به دست محمود شکریه سپردم و تصمیم به همکاری با آموزش‌وپرورش همدان گرفتم. در آن زمان آموزش‌وپرورش بسیار مختصر بود و فقط سه رشته ریاضی، ادبی و طبیعی وجود داشت. از آن‌جایی که علاقه زیادی به ریاضی داشتم، رشته ریاضی را ادامه دادم، به پیشنهاد آموزش‌و‌پرورش همدان مسئولیت مدیریت مجتمع آموزشی (کودکستان، ابتدایی، راهنمایی) پادگان قهرمان همدان را به مدت هشت سال برعهده گرفتم. همکار با ارزش دیگری به نام اصغر خوش رفتار در انجام امور همکاری لازم را با ما داشتند البته افراد کارآموز زیادی بودند که بعدها به صورت مستقل شغل تابلوسازی را دنبال نمودند.

  • آیا در کنار مدیریت مدرسه در کارگاه نیز کار می‌کردید؟

بله در آن زمان نیز به کارگاه می‌رفتم و در فرصت‌های مناسب در شبانه روز ۱۴ ساعت کار می‌کردم. اصغر خوش‌رفتار بعد از ۱۲ سال به استخدام مخابرات درآمد و در آن‌جا مشغول کار شد، اما در کنار کار در مخابرات کارگاه را نیز به صورت پاره‌وقت اداره می‌کرد. کارها به همین‌گونه پیش می‌رفت تا زمانی که انقلاب شد، زمان انقلاب دگرگونی‌های بسیاری ایجاد شد، مدارس و دانشگاه‌ها تقریبا به مدت یکسال تعطیل بود، بعد از بازگشایی مدارس از اداره‌کل آموزش‌وپرورش به من گفتند که باید به مدرسه ابن‌سینا بروم و آن‌جا را اداره کنم، مدرسه ابن‌سینا به حالتی بود که دبیرستان از دبستان و کودکستان جدا بود، من همواره علاقه به اداره کلاس‌های سن پائین‌تر داشتم زیرا مباحث آموزشی برای کودکان اهمیت بیشتری دارد. در آن زمان دوتا از سه ساختمان مدرسه ابن‌سینا را من اداره می‌کردم و به مدت سه سال آن‌جا بودم. مدارس دیگری مانند مدرسه آیت‌الله معصومی به مدت ۳ سال و یک سال مدرسه ابتدای جاده ملایر کوچه قند بلژیک را اداره می‌کردم،  و چند سالی متن امتحان نهایی خوشنویسی دوره‌ ابتدایی آموزش‌وپرورش همدان با انتخاب خط من بود. در آخر نیز به مجتمع آموزشی نمونه مردمی استقلال واقع در خیابان جهان منتقل شدم، تا سال ۱۳۷۶ زمان بازنشستگی به مدت ۱۰ سال در آن مدرسه خدمت کردم.

  • بعد از بازنشستگی چه کار کردید؟

بعد از بازنشستگی به کارگاه برگشتم، اما دیگر انرژی و توان جسمانی جوانی را نداشتم، کارها را محمود شکریه و دیگر شاکردان با نظارت، خطاطی و طراحی من انجام می‌دادند، افرادی که در کارگاه کار می‌کردند آن‌جا را جدا از اجرای کارها کلاس درس اخلاق و زندگی می‌دانستند. در دوران آموزش و پرورش نیز لوح‌های زیادی از طرف آموزش‌و‌پرورش دریافت کردم، حدود پنجاه لوح تشویقی موردی دریافت کردم، یک بار به عنوان مدیر برتر استان انتخاب شدم و یک بار نیز به عنوان مدیران منتخب کشور در جشنواره شهر یزد معرفی شدم.

  • از کسانی که بعد از شما کارگاه تابلوسازی راه‌اندازی کردند، بگویید؟

محمد سماواتیان یکی از شاگردان من بود که تابلوسازی «بیتا» را تأسیس کرد. زمانی که با اتحادیه صنف تابلوسازی همکاری می‌کردم، آزمون‌های صنعتی تابلوسازها را به من سپرده بودند. من نیز نیازهای اولیه تابلوسازی را از آن‌ها آزمون می‌گرفتم، گاهی قلم خوشنویسی به دست آن‌ها می‌دادم و متن‌هایی را می‌نوشتند. اداره فنی‌و‌حرفه‌ای با ما ارتباط خوبی داشت زیرا تابلویی ۱۲ متری در مریانج برای آن‌ها درست کرده بودیم، آن زمان رئیس اتحادیه نیز آقای رضایی بود، در آن دوره قانونی آمد، کسانی که قصد تابلوسازی داشتند باید اول فردی آن‌ها را تائید می‌کرد، این مسئولیت به من سپرده شد و تعداد افراد زیادی را قبول کردم و آن‌ها تابلوساز شدند.

  • در دوره جوانی شما، معروف ترین تابلوسازها و پرده‌نویس‌ها چه کسانی بودند؟

زمانی که من به همدان آمدم فردی به اسم وکیلیان بود که در پاساژ هما تابلوساز بود و پرده‌نویسی داشت. اما فرد دیگری نبود زیرا شهر همدان مانند امروزه آن‌قدر توسعه نیافته بود.

  • آیا تا به امروز در بین همکاران رقیبی داشته‌اید؟

در اوایل کار که به همدان آمدم رقیبی نداشتم، در آن زمان هیچکس این نوع کار (تابلو نئون، پلاستیک برجسته حروف لبه دار) کار را انجام نمی‌داد، بعدها افرادی بودند که به انجام دادن این کار پرداختند، اما به آن‌ها نیز حس رقابت نداشتم، برعکس به آن‌ها کمک می‌کردم تا ترقی و پیشرفت کنند.

  • آیا به جز تابلو نئون تابلوهای دیگر می‌ساختید؟

‌خیر من فرصت کارهای دیگر را نداشتم. زمانی که من به همدان آمدم اکثر تابلوها پارچه‌نویسی و رنگ روغن بود، اما از آن‌جایی که می‌دانستم تابلوهای نئون تحولی جدید ایجاد خواهد کرد، تمام وقت و انرژی خود را پای تابلوهای نئون و پلاستیک گذاشتم و کار دیگری نمی‌کردم.

  • از حس شخصی خودتان نسبت به تغییرات صنعت تابلوسازی بگویید.

با توجه به آن‌که نیازها خیلی بیشتر از تولید است باید تغییرات اتفاق می‌افتاد. زمان قدیم تمام طراحی‌ها با دست انجام می‌شد، اما امروزه با کمک دستگاه و کامپیوتر کارها بسیار سریع‌تر و پیشرفته‌تر شده است.

  • آیا نوآوری خاصی در صنعت تابلوهای نئون داشتید؟

از نظر طراحی کارها بله، حروف های زیادی بود که در آن‌ها نوآوری کردم و طراحی آن‌ها را تغییر دادم و گاهی از صاحب کارها وقت اضافه می‌گرفتم تا بتوانم طراحی‌های جدید انجام بدهم. تأسف همیشگی من این است زمانی که شب و روز کار می‌کردم امکانات مستندسازی نبود و نتوانستم کارهای بزرگی که در همدان انجام دادم، آرشیو کنم.

  • آیا برای نهاد یا ارگانی لوگو طراحی کردید؟

بله آن اوایل کار که فرصت می‌شد لوگوهای زیادی طراحی کردم. بهزاد دلاور که صاحب ذوق، سلیقه و هنر تابلوسازی است، دوست قدیمی من بود. برای انجام بعضی از کارهای هنری با من همکاری می‌کرد، در دهه اخیر او ساخت تابلو نئون را به طور کلی عهده‌دار شد.

  • آیا دوست داشتید کاری انجام دهید که تا به امروز موفق به انجام آن نشدید و حسرت آن را بخورید؟

کارهای پیشرفته کامپیوتری را دیر شروع کردم و دلیل آن این بود که کمتر درگیر تغییرات بودم، گرایش بیشتری به مسائل آموزشی، اخلاقی و ادبی در وجودم احساس می‌کردم و خدا را شاکرم به آن‌چه برای من مقدور بوده و حسرتی ندارم.

  • وقتی تابلوهای شما کنار گذاشته می‌شوند و آسیب می‌بینند چه احساسی پیدا می‌کنید؟

تمام آن تابلوها برای من خاطره است و زمانی که این اتفاق می‌افتد افسوس روزهای جوانی را می‌خورم. موقعیت‌های جوانی همیشگی نیست و می‌گذرد. انسان باید در دوره جوانی بهترین بهره را از زندگانی ببرد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.