نه سواد علمی و نه سواد زندگی

0

*رضوان سلماسی

سال‌های متمادی و زیادی است که آموزش در مدارس کشور با چالش‌های زیادی مواجه است؛ چالش‌هایی که گاهی نه تنها منجر به افزایش سواد خواندن و نوشتن نشده، به‌طوریکه خواندن روان و سلیس و بعضا املای صحیح لغات نیز برای بسیاری از فارغ‌التحصیلان مدارس و نیز برخی افراد تحصیل کرده به صورت یک مشکل وجود دارد؛ بلکه نتوانسته دانش‌آموزان را در سایر حوزه‌های زندگی و اجتماع نیز آموزش دهد . مدارس نه تنها وظیفه دارند سواد علمی دانش‌آموزان را افزایش دهند، بلکه سواد در سایر حوزه‌های زندگی را هم باید به دانش‌آموزان یاد بدهند؛ به‌طوریکه پس از پایان تحصیلات دوره متوسطه وقتی نوجوان وارد اجتماع می‌شود، بتواند یک زندگی آرام و خوب را برای خود فراهم کند و این مقدور نیست مگر این‌که علاوه بر سواد علمی سواد اقتصادی، اجتماعی، عاطفی و ….. به آن‌ها به اندازه کافی آموزش داده شده باشد.

این مهم سال‌هاست که در آموزش‌و‌پرورش ما بسیار مغفول مانده؛ به‌طوری‌که پس از فراغت از تحصیلات دانشگاهی در مقاطع مختلف، تنها چیزی که برای بسیاری از جوانان ما باقی می‌ماند، مدرکی است که در آن حتی مهارت وجود ندارد، چه برسد به این‌که فرد را در حوزه‌های مختلف فرهنگی اجتماعی عاطفی و … در زندگی رشد داده باشد. پس از فراغت از تحصیل، تنها سن آن‌ها بالا رفته و تنها به مدرکی دست یافته‌اند که هیچ‌گونه تناسبی هم با نیازهای جامعه نداشته و شغلی هم برای آن پیش‌بینی نشده است.

وجود این مشکلات در کنار بسیاری از بی‌سرو‌سامانی‌های موجود در جامعه به‌صورت کلی به آموزش‌و‌پرورش کشور مربوط می‌شود. تغییر نظام آموزشی در طی چندین سال گذشته آن هم به دفعات و در یک بازه زمانی اندک که عموما به دنبال نبود مطالعه کافی نظام‌های آموزشی منتخب و بومی‌سازی آن بوده، ضربه زیادی به جوانان و نوجوانان ما در طی سالیان گذشته وارد کرده است. کشورهای در حال توسعه به ندرت و به سختی نظام آموزشی خود را تغییر می‌دهند، به‌جز این‌که در نظام فعلی آموزشی خود با چالش‌های جدی غیر قابل حل مواجه بوده و صرفا پس از مطالعات فراوان آن هم زیر نظر متخصصین خود و تنها زمانی که مطمئن هستند که نظام جدید تمام مشکلات نظام قبلی را حل کرده است، اقدام به تغییر نظام خود می‌کنند.

ضمن این‌که قبل از تغییر نظام آموزشی، معلمان مورد نیاز خود را نیز به اندازه کافی برای تدریس در نظام جدید آموزشی تعلیم می‌دهند و این در حالی است که هنگام تغییر نظام ابتدایی کشور به دو دوره مختلف و افزودن کلاس ششم ابتدایی به دوران آموزشی مقطع ابتدایی بسیاری از معلمان این پایه مهارت کافی در تدریس آن پایه را به‌دست نیاورده بودند و البته این مشکل در سایر پایه‌های آموزشی نیز وجود دارد که از مصادیق آن، تدریس معلم در رشته‌های غیرمرتبط با تخصص خود به دلیل کمبود معلم آن درس است.

این کمبود معلمین به‌ویژه معلمین متخصص مورد نیاز در مدارس عاملی است که بسیاری از کلاس‌های درس در اقصی نقاط کشور از جمله شهر همدان به عنوان مرکز استان در روزها و هفته‌های ابتدای سال با کمبود معلم مواجه شوند. بسیاری از مدارس غیردولتی برای رفع این مشکل معلمین مورد نیاز خود را یا به صورت آزاد و از بین افراد تحصیل کرده غیرمعلم انتخاب می‌کنند که قاعدتا برای امر آموزش تعلیم ندیده‌اند و همین امر می‌تواند برکیفیت آموزش تأثیر زیادی داشته باشد و یا از معلمین بازنشسته استفاده می‌کنند.

در طی سال‌های گذشته، آموزش‌و‌پرورش کشور در کنار تغییرات متناوب در نظام‌های آموزشی، پا را فراتر گذاشت و تصمیم به اداره مدارس خود به روش‌های مختلفی کرد که آن‌هم در جای خود قابل بحث است؛ از جمله تقسیم‌بندی مدارس با عناوین دولتی، نمونه مردمی، هیئت امنایی، غیرانتفاعی و مدارس خاص از جمله تیزهوشان. این تغییر در تقسیم‌بندی شکلی مدارس، خود مزید برعلت برای پائین‌آمدن سطح علمی و سواد اجتماعی جامعه قابل توجهی از دانش‌آموزان و حتی ایجاد فاصله طبقاتی بین دانش‌آموزان شد. همین امر باعث افزایش تب نمره و مدرک‌گرایی شد؛ به‌طوریکه حتی والدین به جای مطالبه رشد و تعالی علمی و اجتماعی فرزند خود مطالبه نمره و معدل بالا را مد نظر قرار دادند و همین موضوع به شدت باعث کاهش علم و آگاهی دانش‌آموزان در سطح بالایی از جامعه شد. از طرفی رقابت منفی در کسب نمره و درخواست معدل و نمره بالا توسط والدین و مدیران مدرسه بر کیفیت آموزش معلمان هم تأثیر منفی گذاشت؛ چون ملاک مدیران مدارس و والدین در تائید یا تاییدنشدن یک معلم، کیفیت آموزش نبوده و تنها نمره ملاک عمل آن‌ها شد.

آموزش‌و‌پرورش ما با چالش‌های زیاد دیگری هم مواجه است که مجال آن در این گفتار نیست. چالش‌هایی که دانش‌آموزان و والدین آن‌ها را از جهات دیگر هم دچار مشکل می‌کند؛ مانند هزینه‌های مختلفی که مدارس مختلف از دانش‌آموزان دریافت می‌کنند که همه و همه بر روند آموزش تأثیر منفی فراوان خواهد داشت.

اگر در حداقل زمان ممکن برای غلبه بر مشکلاتی که مطرح شد و نیز سایر مشکلات مربوط به مدارس اقدام عاجل توسط مسئولان صورت نگیرد، سطح سواد علمی و سواد زندگی نوجوانان ما که آینده‌سازان کشور هستند  بیش از پیش با چالش مواجه شده؛ به‌طوریکه مسئولیت مستقیم آن بر عهده مدیران فعلی خواهد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.