پیشنهاد به جامعه مهندسان معماران و مسئولان نظام شهری

0

*هوشنگ جمشیدآبادی

*پژوهشگر

«آن روز که زندگی مانوس در این سیاره به پایان رسد، به طور تهدید آمیزی نزدیک است و این تصویری است که همه متفکران را به چاره‌جویی واداشته است. همه وجدان‌های آگاه بخوانند و به مسئولان هشدار دهند».

این پیشنهادها برای بخشی از جامعه مهندسان و معماران نوشته شده، اما بیشتر متوجه مدیران نظام شهری است و رعایت آن بسیار واجب و ضروری است.

با این توسعه و ماشین‌زدگی و تخریب سریع منابع طبیعی و سیاست پول و مبادله مالکیت، همه امیدهامان از خاطره طبیعی و تاریخی شهر از یاد خواهد رفت همچنان که می‌بینیم شهر به گاراژ متحرک و هیولایی ساختمان هول افزا و چندش آور تبدیل شده و همه آرمان‌های طبیعی و تاریخی شهر ما فدای زندگی مالی و مادی خواهد شد و لطف سادگی از زندگی ما رخت بر بسته و همه به پوشش مصنوعی و دروغین خود را آراسته و از محیط طبیعی و هنری چیزی نخواهد ماند.

آن‌که بر جای ماند، ساختمان، مصنوعات و زندگی مصرف زده، جامعه‌ای تقریباً متخاصم و ستیزه‌جو و ضدطبیعت خواهد بود.

این روزها یکی از موضوع‌های مهمی که  شهر را درگیر کرده، مسئله بوستان‌ها و چمن‌ها و گل‌کاری است که نیازمند آبیاری هر روزه است. گل‌کاری چمن و باغچه بسیار نیکوست و شهرداری کوشش داشته همه ساله انواع تخم گل‌ و چمن را با کاشتن و پرورش حفظ کند و از این راه باغچه‌های شهر را زینت و صفا بخشد که در این حرفی نیست و بایسته سپاس است اما به جنبه آبرسانی آن باید توجه بیشتری داشت، مخصوصا در سال‌های خشکسالی که آب چندانی در سطح و سفره‌های زیرزمینی ذخیره نشده است بنابراین در همه جا نمی‌توانیم باغچه‌های زمینی دایر کنیم و بهتر آن است در نقاطی که پاک ضرورت دارد بوستان جنگلی احداث شود که نیازمند آب هرروزه نباشد.

سعی کنیم درخت‌ها چه در بوستان‌ها و چه در نقاط دیگر افراشته شوند تا سایه درخت از تبخیر آب جلوگیری کند و نیز در بلوارها وسعت فضا را از درخت نگیریم تا درخت با آب و سایه پیرامونش خودکفا باشد.

نکته مهم دیگر که باید فعالان و مدیران شهری توجه کنند این است که تطبیق و هماهنگی فرم و نمود ساختمان و بنا به محیط طبیعی و بومی و محلی و تناسب آن با روحیه تاریخی و هویت اداری و شغلی و مسکونی بسیار مهم است. برای مثال کلبه‌ها و بناها و مکان‌هایی که پوشالی یا شیروانی در نقاط جنگل و شالیزارهای شمال با منظره طبیعی و نوع سکونت و روحیه مردم انطباق دارد. یا در میدان مرکزی همدان که گنبدهای مدور و افراشته، حالتی متناسب و منظره زیبا و باشکوه به میدان بخشیده و نمونه‌ای خوب است. مسجد جامع و چهلستون که اماکن مذهبی و نیایش هستند و تجلی و تبلوری از عالم عرفانی و معنوی به شمار می‌روند و یا هگمتانه و تپه مصلی که نموداری از حالت تاریخی گذشته هستند بنابراین و با برپاداشتن ساختمان بلند در این مکان‌ها، نامتناسب و برخلاف و سبک هنری و تاریخی است.

معماری شهری را نباید در دهات پیرامون پیاده کرد بلکه در مناطقی مانند سیلوار و دره مردابیک باید مانند روستاهای پلکانی کردستان از معماری و مصالح بومی بهره برد.

رودخانه سیمین رود آبشینه، با جنگل‌ها و درختان افراشته یکی از نقاط زیبا  و آرامش‌بخش همدان بوده و در انبوه درختان آن هزاران کلاغ آشیانه داشتند که با دخالت نابه‌جا آن دنیای را رازآمیز و افسانه گون از میان رفته است.

حرف آخر این است که باید از این ضرورت اجتناب‌ناپذیر دست برداریم ضرورتی بالاتر از حفظ محیط زیست نیست. آنجا که پای محیط زیست در میان است باید از منافع شخصی صرف‌نظر کرد. معماری شیک و با سنگ‌های صیقلی با روح طبیعی و زیبایی خدادادی ناهماهنگ است.

من پالتویی باید برتن بپوشم که متناسب با تیپ و قامت و نشان دهنده روحیه من باشد.

همه نباید از یک فرم پیروی کنند اگر یک درخت راجی یا صنوبر تمام شاخه‌هایش را سلمانی کنیم فقط شاخه‌های انبوه بالای آن را نگه داریم این متناسب با تیپ قامت آن درخت نیست هر درختی قواره و شکل مخصوص خود را دارد. ساختمان هم باید متانت و نزاکت داشته باشد.

شهرهای جدول‌بندی شده ما هیچ روحیه و حس ندارند. کوچه‌های پر پیچ وخم گذشته، کوچه‌باغ‌ها، کوی و برزن‌ها و سنگفرش و دروازه چوبی‌ها به مراتب روحیه‌بخش‌تر بودند.

این‌که گفته می‌شود آن ساخت و بافت با سلامتی ما جور در نمی‌آید از آن سخن‌ها که نوستالژیک است.

بهتر این است که سر و ته این قضیه را هرچه زودتر جمع کنیم از فاسد به افسد پناه نبریم و از این تسلسل باطل فاصله بگیریم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.