آهِ سردِ درخت و مردم خاموش!

0

*فرزاد سپهر

*روزنامه‌نگار و مدرس معماری

«از کنار هم می‌گذریم» نام فیلمی ساخته زنده‌یاد ایرج کریمی است و حالا یادآور روزهایی که بیشتر ما می‌گذرانیم. از کنار هم فقط عبور می‌کنیم یا در خانه می‌مانیم و هیچ حرفی و سخنی در میان نیست چراکه برای کنار هم ماندن و گفتن و شنیدن، لحظه‌ای آرامش و سایه می‌خواهد. سایه‌هایی در سایه‌سار درخت و باغ و رود. اما حالا از کنارشان می‌گذریم و هیچ حرفی نمی‌زنیم. از کنار رودهایی سربسته، دهان بسته و چشم‌بسته. از کنار درخت‌هایی کوتاه شده، خشک شده و یک تنه شده!

صف درخت‌های یک تنه شده را تقریبا هر روز در اواسط خیابان جهاد یا جهان‌نما نرسیده به میدان بعثت سابق و زیرگذر فعلی روبروی آموزشگاهی با نمای آجری می‌بینم و از کنارشان می‌گذرم در حالی که هر بار از خودم می‌پرسم دلیل این همه ناراحتی از سرسبزی درخت و اصرار بر خشک کردن و یک‌تنه کردن آن‌ها چیست؟

بالاتر از همین درخت‌های خشک شده به هنگام ساختن زیرگذر، سازندگان با چالش مهار آب قنات یا رودی که بند نمی‌آمد مواجه شدند. کمی پایین‌تر از روبروی همین درخت‌های خشک شده، برادران مسئول دست به کار پوشاندن رود هستند و به خیال خود، کارِ خوبِ محوطه‌سازی و فضای سبزسازی را برای شهروندان مسئول پیش می‌برند تا ایشان به خیال خود، از کنار هم بگذرند و به هیچ وجه یاد ساختمان‌های علم شده بر حاشیه رودِ سابق نیافتند.

رود دره‌های همدان از دره‌مرادبیک تا دره عباس‌آباد، حیدره و فخرآباد، اعتمادیه و پردیس، بین‌النهرین و کولانج، چشمه‌شوره و عین‌القضات و هر جایی که زمینش قنات داشت و آب‌انبار و آسیاب آبی، تنها و تنها اسامی قدیمی خود را به خاطرِ مردمِ خاموشِ شهر می‌رسانند تا بگویند زمانی ما مسیر رود بودیم و سرسبزی و درخت را برای شهر می‌ساختیم.

خاموش، بی‌صدا و احیانا بی‌سوال از روبروی همان درخت‌های خشک شده مقابل آموزشگاهی حالا نیمه‌تعطیل و نیمه‌باز با نمای آجر! هر روز می‌گذریم و نمی‌پرسیم چرا و به چه دلیل این بلا بر سر ردیف درخت‌ها آورده آن‌که دستش به امضای مسئول محترم حکم می‌کند؟!

خاموش، بی‌صدا و احیانا بی‌سوال بارها و بارها از مقابل مسیر در حال ساخت زیرگذر گذشتیم و آب روان زمین را دیدیم و نپرسیدیم چرا این رود و قنات در مسیری مسدود شده، این‌گونه سر از خاک برآورده؟!

خاموش، بی‌صدا و احیانا بی‌سوال بارها و بارها بالای پل عباس‌آباد و اواسط دره‌مرادبیگ ایستادیم و نگاه کردیم چگونه فاضلاب‌های جاری، زباله‌هایی انباشته شده و زشتی کار مردم مسئول به هنگام پرتاب زباله به عنوان دلیل موجه مسئولان محترم شهر برای سرپوش‌گذاشتن بر رودهای همدان می‌شوند.

ما مردم خاموش از کنار مردم مسئول می‌گذریم و به سر تکان دادنی تلخ، خبرهای سرپوشی رودها و قدعلم شدن ساختمان‌هایی بی‌قواره بر صفحات مجازی و کاغذی می‌خوانیم و از خود می‌پرسیم به چه دلیل آن‌ها که سال‌ها پیش ساکن شهر همدان بودند، درخت‌هایی برای ما کاشتند و رودها را در مسیر رودخانه‌هایی جاری به آب‌انبار و آسیاب مجهز کردند تا امروز به پاسخِ همان ساکنان سابق، از کنارِ بستنِ رود و خشک‌کردن و بی‌تنه‌کردن و از نیم‌تنه مجسمه‌ساختن درخت بی‌پرسش یا به پرسشی بی‌جواب‌ بگذریم!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.