ابن یزدانیار

در روزهای پایانی اسفندماه ۱۴۰۲ به مناسبت انتشار کتاب «روضه المریدین»، که در واقع می‌توان آن را کشفی نو در دنیای تصوف منطقۀ جبال دانست، ۷۳۶امین شب از شب‌های بخارا به بررسی این کتاب و اندیشه‌های ابن‌یزدانیار همدانی اختصاص یافت.

0

زهرا کرد

نگرشی نو به تصوف جبال

در ابتدای شب ابن‌یزدانیار همدانی، دکتر نصرالله پورجوادی که حریف ترافیک قبل از عید خیابان‌های تهران نشده بود، به صورت تلفنی به ایراد سخنانی پیرامون تاریخ تصوف غرب کشور با تکیه بر کتاب روضه المریدین پرداخت و گفت: کتاب روضه المریدین یکی از آثاری است که بخشی از تاریخ همدان و غرب کشور را در قرون اولیه با جزئیات نویی بیان می‌کند. آنچه ما تا پیش از سال‌های اخیر در خصوص تصوف می‌دانستیم، عمدتاً محدود به بین‌النهرین و خراسان بود و درباره شهرهایی نظیر اصفهان و شیراز و ری و زنجان و همدان کمتر کتاب و پژوهشی را شاهد بودیم. ابن‌یزدانیار در کتاب روضه المریدین به‌خوبی ما را با تاریخ دینی و تصوف همدان آشنا می کند.

پورجوادی ادامه داد: این نویسنده که در سال ۳۸۰ قمری در روستای فورجرد همدان به دنیا آمد و پس از عمری نسبتاً طولانی در سال ۴۷۲ در همان روستا از دنیا رفت، ضمن بررسی تاریخ دینی و تصوف همدان چندین فصل را به سَماع و جوانب مختلف و کمتر پرداخته‌شده آن نظیر موسیقی و آداب و حقیقت و شرایط آن پرداخته است. این شیوه بررسی سماع در دوره‌ای که اغلب نویسندگان سعی در توجیه و شرعی جلوه دادن این رکن از تصوف داشته اند، خود گواهی بر نواندیشی ابن‌یزدانیار است. پورجوادی به وجوه تفاوت تصوف غرب ایران با شرق ایران اشاره کرد و گفت: اگرچه متون کمی از تصوف غرب در دست است اما بیشترین پژوهش و اهتمام راجع به این حلقه مفقوده تاریخ تصوف غرب را روانشاد دکتر پرویز اذکایی انجام داده است. پورجوادی گفت: این دانشمند و مورخ فقید نه‌تنها به تاریخ تصوف همدان بلکه به تاریخ دینی و آثار باباطاهر و سایر عرفای هم‌دوره باباطاهر به شیوه‌ای متقن و مفصل پرداخته است.

همدان و یازده خانقاه

سخنران بعدیِ شب ابن‌یزدانیار همدانی، دکتر سعید کریمی مصحح و عرفان پژوه بود. وی در بخش نخست سخنان خود  تاریخ تصوف همدان را تشریح کرد و گفت: تاریخ تصوف همدان حوزه‌ای ناشناخته اما فربه از تاریخ ایران است؛ به گونه‌ای که در حد فاصل قرن سوم تا ششم قمری شاهد یازده خانقاه در همدان و روستاهای اطرافش هستیم که توسط صوفیان به‌نامی چون: ابوطالب خزرج، ابوعلی قومسانی، ابوالعباس نهاوندی، بابا جعفر ابهری، ابن‌یزدانیار همدانی (در روستای فورجرد)، عین‌القضات همدانی، ابوعلی موسی‌آبادی، محمد بن عیسی همدانی، ابوبکر مقری و عبدالعزیز بنا شده است.

 

فارسی‌نویسی صوفیان

کریمی بیان کرد:  از نکات پراهمیت و مغفول‌مانده تصوف در همدان  فارسی نویسی عارفان و صوفیان همدان است. می‌توان گفت اولین آثار فارسی همدان توسط باباطاهر سروده شده و به جز زبان فارسی، اشعاری نیز به فهلوی دارد. پس از باباطاهر، بابا جعفر ابهری، ابن‌یزدانیار همدانی و عین‌القضات همدانی به فارسی‌نویسی پرداختند. از ابن‌یزدانیار در روضه المریدین یک بیت شعر و دو جمله فارسی به نثر در باب فتوت داریم که در آن جوانمردی را جوُامردی بیان کرده است. پس از عین‌القضات و فارسی‌نویسی‌اش در «تمهیدات» و «نامه‌ها»، شمس‌الدین دیلمی همدانی در قرن ششم به فارسی‌نویسی روی آورده است.

عرفای جبال

این استاد دانشگاه و مصحح گفت: در تقسیم‌بندی جغرافیایی، غرب ایران را «جبال» می‌گفتند و شامل چهار شهر مهم همدان و اصفهان و ری و کرمانشاه بود. نکته قابل توجه، ارتباط دانشمندان و صوفیان این مناطق و تأثیرپذیری از یکدیگر است. طبق تقسیم‌بندی ابوعبدالرحمان سُلَمی نیشابوری، تاریخ تصوف جبال و همدان را می‌توان در چهار دوره بر مبنای زمان تقسیم بندی کرد:

دوره نخست: اواخر قرن ۳ و ۴ قمری که شاهد عرفایی چون: اَحنَف همدانی، کَهمَس همدانی، ابن‌مردان نهاوندی، ابوطالب خزرج، ابوبکر ابهری و ابوعبدالله مغربی هستیم. در این میان ابوطالب خزرج و ابوعبدالله مغربی هر دو از صوفیان عجیب و تأثیرگذار دوره خود بوده‌اند. مثلاً مغربی گیاهخوار بود و هرگز در زیر سقف نمی‌خوابید و یا ابوطالب خزرج اولین کسی بود که در همدان خانقاه دایر کرد.

دوره دوم: در این دوره  شاهد حضور ابوعلی قومسانی، ابوالعباس نهاوندی، بابا طاهر، بابا جعفر ابهری (از مصاحبان و شاگردان باباطاه) و باباممشاد هستیم.

دوره سوم: این دوره شامل صوفیان قرن پنجم است و ابن‌یزدانیار و شاگردان او معاصر این دوره هستند. به جز آنها، عبدالرحمن نهاوندی، ابن‌شادی (شاگرد باباطاهر)، یوسف خطیب، عبدالرحمن دونی (اهل «دون» از روستاهای اطراف همدان)، ابن‌قَیسَرانی و ابن‌زیرک همدانی نیز در این دوره می‌زیستند.

دوره چهارم: این دوره از قرن پنج تا اوایل قرن شش قمری است و در آن شاهد حضور عین‌القضات همدانی، ابن‌جُبَیر همدانی، رضی یوغه همدانی، ابوعلی موسی‌آبادی، شمس‌الدین دیلمی و تاج الدین اُشنُهی هستیم. در این میان ابن‌جُبَیر همدانی از شاگردان خلف ابن‌یزدانیار بوده و به احتمال زیاد میزبان احمد غزالی در سفرش به همدان نیز بوده است.

روضه المریدین پنجره‌ای به عرفان جبال

کریمی کتاب‌های صوفیه را به دو دسته تقسیم کرد:

دسته اول شامل احادیث، آیات قرآن و اقوال صوفیه است و تا حدودی نظرات نویسنده هم در آن دخیل می باشد، نظیر کشف المحجوب و رساله قُشَیریه و روضه المریدین.

دسته دوم کتاب‌هایی است که بخش زیادی از مطالب نظر نویسنده است و کمتر از اق‌وال و احادیث استفاده می شود، نظیر آثار شمس‌الدین دیلمی و عین‌القضات همدانی.

دکتر کریمی در این بخش از سخنان خود به چگونگی تصحیح کتاب روضه المریدین پرداخت و گفت: این کتاب یکی از بهترین نمونه‌های تصحیح انتقادیِ نسخه‌های خطی در سال‌های اخیر است و حتی می‌توان آن را متنی آموزشی برای آموختن روش تصحیح به شمار آورد. دقت عالمانه هدر ارائه متنی پاکیزه و درست و نیز مأخذیابی همه آیات و احادیث و اقوال و اشعار در متون کهن و نیز تعلیقات و یادداشت‌های مفید و موجز در خصوص تک‌تک اقوال کتاب و همچنین استخراج نمایه‌های فنی و دقیق باعث شده است که تصحیح این کتاب از بهترین نمونه‌های تصحیح نسخ خطی به شمار آید. همچنین از آنجایی که برخی اقوال صوفیانه موجود در روضه المریدین در کتاب‌های دیگر یافت نمی‌شود، می‌توان در این خصوص کتاب روضه المریدین را منبعی منحصربه‌فرد و مهم در تاریخ تصوف منطقه جبال دانست.

 

اهمیت تصحیح روضه المریدین

در ادامه شب ابن‌یزدانیار همدانی دکتر علی حیدری یساولی چاپ کتاب روضه المریدین و اهتمام نویسندگان این اثر سترگ و کم‌نظیر را ستود و گفت: تصوف مایه پالودن جان و روح مردم ما در گذشته بوده است و صوفیان ما نه‌تنها اهل یک‌جانشینی نبوده‌اند بلکه نظیر ابن‌یزدانیار همدانی که به بروجرد و قزوین و ری سفر کرده بود، به شهرهای مختلف سفر می‌کردند و به سَماع و دریافت حدیث و سخنان و لطایف عرفانی از عارفان هم‌عصر خود می‌پرداختند.

یساولی به تصحیح دقیق روضه المریدین اشاره کرد و گفت: به جهت کمبود یا فقدان منابع پیرامون تصوف همدان، شاید بتوان گفت تصحیح و پژوهش در زمینه تصوف غرب ایران، معادل تصحیح ده‌ها عنوان کتاب در حوزه مناطق دیگر است، چرا که پیش از آنها عناوین و کتب متعددی جهت ارجاع و بررسی وجود داشته است اما در زمینه عرفان جبال به جهت کمبود یا فقدان منابع چنین امکانی وجود ندارد.

 

دلایل گمنامی ابن‌یزدانیار

یساولی دلیل گمنامی این اثر گرانبها و نویسنده‌اش را چنین بیان کرد: متأسفانه به جز چند مورد محدود که نام ابن‌یزدانیار در آثار برخی شاگردانش آمده، منابعی که به ابن‌یزدانیار پرداخته‌اند دست دوم و اندک هستند. همچنین عدم دقت  در این منابع به گمنامی بیشتر این صوفی همدانی دامن زده است. شوربختانه کتاب «تاریخ همدان» یا «طبقات علمای همدان» نوشته شیرویه پسر شهردار همدانی، که شاگرد ابن‌یزدانیار همدانی بوده و بیشتر اطلاعات ما از ابن‌یزدانیار به کتاب او برمی‌گردد، گم شده و در دست نیست. حیدری به گواه ابن‌سینا، آب و هوای همدان را عارف‌پرور دانست و گفت: تعداد عارفان و صوفیان همدان کمتر از خراسان نیست،  اما متأسفانه به دلایل مختلف آثاری از این بزرگان به جای نمانده و همین مهم نیز در گمنامی آنها تأثیر به‌سزایی داشته است.

 

آخرین سخنران شب ابن‌یزدانیار همدانی، دکتر محمد سوری یکی از دو مصحح کتاب روضه المریدین، بود. وی صحبت‌های خود را به دو قسمت تقسیم کرد و در قسمت اول روایت آشنایی خود با این کتاب روضه المریدین و نویسنده آن را چنین شرح داد:

نه سال پیش به مناسبت انتشار کتاب «باباطاهر: شرح احوال و نگاهی به آثار ابومحمد طاهر جصاص همدانی» نوشته دکتر نصرالله پورجوادی شبی از شب‌های بخارای شریف به باباطاهر اختصاص داشت. در آن جلسه، مهم‌ترین نکته این بود که آگاهی‌های ما درباره تصوف همدان نسبت به قبل از آن بسیار زیاد شده است، ولی امشب می‌توانم ادعا کنم که آگاهی‌های ما نسبت به نُه سال پیش هم چندین و چند برابر شده است و تازه داریم پی می‌بریم که چقدر از جزئیات مربوط به تصوف همدان در لابه‌لای کتاب‌های چاپی و نسخه‌های خطی قرار گرفته است و در انتظار زدودن گرد و غبار توسط محققان است. دیگر تردیدی ندارم که همدان یکی از قطب‌های تصوف ایران بوده که بنابر دلایل نامعلوم از دید پژوهشگران حوزه تصوف به دور مانده است.

 

در میانه سال‌های ۸۶ و ۸۷ که با آقای دکتر پورجوادی در تدوین جلد سوم از مجموعه آثار ابوعبدالرحمن سُلَمی نیشابوری همکاری می‌کردم، از روی اتفاق با مجموعه‌ای خطی متعلق به کتابخانه ملی مَلِک مواجه شدم که در آن پنج رساله از ابوعبدالرحمن سُلَمی بود. این پنج رساله عبارت بود از کتاب الاربعین للصوفیه، کتاب ادب صحبه المشایخ، الکلمات الملتقطه من قوال الامام الاعظم الشافعی المطلبی، ما التصوف و من الصوفی، مستخرج من حکایات حمدون القصار. حین تصحیح این رساله‌ها، متوجه رساله‌ای با عنوان روضه المریدین در این نسخه خطی شدم که نوشته فردی به نام «ابوجعفر محمد بن حسین بن احمد بن دانیال» بود (بعدها متوجه شدم دانیال غلط و یزدانیار درست است). برای معرفی بهتر نسخه به منابع صوفیانه و تاریخی مراجعه کرده و از طریق سخنان یاقوت حموی در معجم البلدان ذیل واژه «فورجرد» (روستایی در همدان که محل تولد و دفن ابن‌یزدانیار بوده است)، و همینطور سخنان شمس‌الدین ذهبی در کتاب تاریخ الاسلام، دریافتم که ابن‌یزدانیار همدانی مؤلف این کتاب بوده است.

با توجه به اینکه روضه المریدین در نسخه کتابخانه مَلِک چهل باب بیشتر نداشت، من و دکتر پورجوادی به‌اشتباه گمان کردیم که این کتاب یکی از اربعینیات یا چله‌نگاری‌های صوفیانه است. همین اطلاعات محدود که در حد یک صفحه بود در مجلد سوم مجموعه آثار سُلَمی ثبت شد و در ذهن خودمان کار ما با این کتاب و ابن‌یزدانیار همدانی تمام شد. در آن زمان نمی‌دانستیم که این آغاز قصه‌ای طولانی است و جسته‌گریخته حدود ۱۰ سال از عمر ما صرف این رساله به‌نسبت کم حجم خواهد شد. مدتی بعد یک جلد از جلد سوم آثار سُلَمی را به آقای دکتر شفیعی کدکنی تقدیم کردم و به‌مناسبت ذکری از روضه المریدین به میان آمد. ایشان فرمودند زمانی که در دانشگاه پرینستون بودم در میان رساله‌های دکتری دانشگاه پرینستون دیدم که این رساله را شخصی آمریکایی تصحیح کرده و با خط خودش کتابت کرده است. همچنین دکتر کدکنی اضافه کرد که در میان نسخه‌های عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، نسخه‌ای از روضه المریدین متعلق به کتابخانه سلیمانیه ترکیه وجود دارد. در این میان در سفری به ترکیه و گشت و گذار در میان نسخه‌های خطی کتابخانه‌های قونیه و استانبول، چند نسخه دیگر از روضه المریدین به دست آوردم. پس از بازگشت از سفر و ارائه گزارشی از نسخه‌های خطی روضه المریدین به دکتر پورجوادی، به این نتیجه رسیدیم که این رساله بسیار مهم است. جذابیت این کتاب سخنان تازه‌ای بود که در منابع دیگر یافت نمی شد و البته گل سرسبد آن سخنان تازه، دو عبارت فارسی و یک بیت فارسی  بود. بیت فارسی که گوینده آن ناشناخته است، چنین است: «دوستیّ راستی با صابری است، صابری در دوستیّ راستی است». دو بندی که به فارسی است در باب فتوت قرار گرفته است، بدین شرح که ابوعمرو بَیکَندی به فارسی گفت: «جُوامَردی سه چیز است: بارکشیدن بی نالیدن و فریاد رسیدن بی منت نهادن و مِهر داشتن بی مِهر جستن.» و آخرین عبارت فارسی نیز از کسی به نام ابوبکر چاچی است که وقتی از او پرسیدند فتوت چیست، پاسخ داد: «راستی و پاکی».

پس از این کشف و «شهود»ها دریافتیم که این کتاب ارزش تصحیح دارد و لازم است پژوهشی مفصل راجع به آن صورت گیرد. با جست‌وجوهای دیگر و نیز از طریق دوستانی همچون خانم زابینه اِشمیتکه به دیگر نسخه‌های خطی کتاب دست یافتیم و کار را آغاز کردیم تا امسال که بحمد الله کتاب به دست انتشارات فرهنگ معاصر چاپ شد.

 

محمد سوری در قسمت دوم سخنان خود به یکی از شخصیت‌های گمنام تصوف همدان پرداخت و گفت: در جریان پژوهش‌های اخیر خودم با شخصیتی آشنا شدم که احتمالاً از بزرگان تصوف همدان است: صدرالدین محمد بن محمود بن خداداد اُشنُهی پسر تاج‌الدین اُشنُهی صاحب رساله معروف «غایهُ الامکان فی درایه المکان» است. اطلاعات ما راجع به پدر و پسر اندک است اما براساس تحقیقات استاد نجیب مایلی هروی و همینطور تحقیقات دکتر سعید کریمی می‌دانیم که تاج‌الدین اُشنُهی شاگرد شمس‌الدین دیلمی همدانی بوده است، اما این شاگردی با زیستن تاج‌الدین در هرات همخوانی ندارد و نقطه گنگ این پژوهش بود. اکنون به برکت مقدمه نجم‌الدین دایه بر یکی از نسخه‌های خطی تفسیر «بحرالحقایق» متوجه شدیم که تاج‌الدین اُشنُهی در سال ۶۲۰ در همدان از دنیا رفته است. نجم‌الدین دایه می‌گوید: «در همدان سال‌های طولانی از خدمت او بهره بردم و ایشان با خط خودش به من اجازه روایت و ارشاد داد و از ایشان حدیث و اقوال شنیدم.»

صدرالدین اُشنُهی در حد آگاهی‌های اندک من، دارای سه رساله است که خوشبختانه هر سه موجود است. رساله اول ایشان به زبان فارسی است و عنوان آن «تُحفهُ اَهلِ الوصول فی علم الفُصول». این کتاب تقریری از مجالس صوفیانه و وعظ صدرالدین اُشنُی است و دارای  مطالب ذیقیمتی است. هم چنین از نظر  قواعد زبان فارسی و بازی‌های زبانی که صدرالدین انجام می دهد و آنها را با سجع و قافیه به کار میبرد متنی قابل توجه است که فقط یک نسخه از آن در مدرسه سپهسالار باقی مانده است و من و همکارم خانم پروین قوامی در حال تصحیح آن هستیم.

از دومین کتاب صدرالدین به نام «وَردُ الجنه و بَدرُ الدُّجنَه»، که به زبان عربی است، دو نسخه باقی است که  هیچیک نام مولف ندارد. این کتاب از بی‌نظیرترین اربعینیات صوفیه است که چهل حدیث را با سند متصل به پیامبر روایت کرده و متن حدیث را شرح عرفانی داده است. من از قبل می‌دانستم که این کتاب باید با تصوف همدان مرتبط باشد، زیرا اسامی همدانیان در آن به‌وفور یافت می‌شود، ولی بعداً با توجه به اشاره‌ای که در حدیث چهلم به پدرش تاج‌الدین اُشنُهی کرده است، متوجه شدم که نویسنده این کتاب صدرالدین اُشنُهی است. این چهل حدیث، سند متصل دارند و به ما نشان می‌دهند که صدرالدین اُشنُهی با چه کسانی ارتباط داشته است و از چه منابعی استفاده کرده و به چه شیوه‌ای احادیث را شرح کرده است.

سومین کتاب صدرالدین اُشنُهی نیز از اربعینیات صوفیه است با عنوان «نسیم التسنیم» که به زبان فارسی نوشته شده و تنها یک  نسخه عکسی از آن در کتابخانه مجتبی مینوی از آن  وجود دارد. من از مدتی پیش به کتابخانه مینوی درخواست دادم که عکس آن را برایم بفرستند، ولی هنوز عکس نسخه به دستم نرسیده است و نمی‌توان درباره محتوای آن چیزی بگویم. در خصوص تصوف همدان عموماً و صدرالدین اُشنُهی خصوصاً ما هنوز در آغاز راه هستیم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.