باید روی موسیقی محلی همدان مطالعه کنیم
گفتگو با «آریا قاسمی» خواننده آهنگهای گویش همدانی
قاسمی: یکی از دوستانم میگفت: «دمت گرم، ما یادمان میرود که اصالتمان مال کجاست و همه چیزمان را قایم میکنیم، گویشمان را، لهجهمان را و این کار یادآوری اصطلاحات و لغات جذابی است که ما داریم». ما یک عالم لغات فولکلور زیبای همدانی داریم که سعی میکنم از اینها استفاده کنم
*حسین زندی
*روزنامهنگار
«آریا قاسمی» آهنگساز و خواننده همدانی الاصل است که اجراهای او به گویش همدانی چند وقتی در فضای مجازی گل کرده و این آهنگها در صفحه اینستاگرام و تلگرام همداننامه نیز بازنشر میشود. دی ماه به مناسبت شب چله با این هنرمند همدانی گفتگوی اینستاگرامی داشتیم که مشروح آن در ادامه میآید.
_از خودت بگو
قبل از صحبت در اینباره باید عرض کنم که درست است که من از پدر و مادر همدانی در تهران متولد شدهام اما اینطور نیست که خودم را از همدان جدا بدانم و در همدان خویشان و دوستان بسیاری دارم. پدر و مادرم همدانی هستند. پدرم در محله قدیمی شالبافان متولد و بزرگ شده و مادرم در خیابان شورین (خیابان شهدا فعلی) متولد شده و پایین شیر سنگی بزرگ شده اما خیلی زود به تهران مهاجرت میکنند. من انصرافی کسنروآتوار موسیقی تهران و انصرافی رشته عمران هستم. هیچ وقت هیچ رشته تحصیلی را به پایان نبردهام و شاید عدهای فکر کنند که این نوعی ادا و اصول باشد اما من خیلی به تحصیلات آکادمیک اعتقاد نداشتم و خودم را وارد عرصه صدا و تصویر کردم و میخواستم کار را تجربی یاد بگیرم. یکی از دلایل عمدهای که میتوانم نام ببرم این است که کار پدرم در جوانی خواندن و اجرا بود و میتوانم بگویم تاثیر زیادی به روی من داشت. خانواده ما به طور کلی اهل موسیقی و ساز بودهاند.
ابتدای امر سراغ خوانندگی رفتم. با ترس و لرز و اعتماد به نفسم هم کم بود که بخواهم جلوی جمع اجرا بکنم اما بعدا در کنسرواتوار دیدم که میتوانم در جلوی جمع هم اجراکنم. اما فیلمهایی که از کودکی من موجود است، نشان میدهد که همیشه میکروفونی دستم بوده و مشغول خواندن بودم.
– چه سالی متولد شدهاید؟
من متولد ششم اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ هستم.
– چه شدکه شما وارد موسیقی شدید؟
در سال ۸۷ به طور رسمی وارد عرصه موسیقی شدم و یادم هست که سال۸۵ پدرم اولین گیتارم را از خیابان جمهوری برایم خرید و گفت: «این را میخرم اما قول بده درست را میخوانی» و خود آموز گیتار یاد گرفتم و در سال۸۷ به طور نیمه حرفهای شروع کردم و در یک گروه محلی کارهایی انجام میدادیم. در بازه زمانی ۸۴ تا ۹۰ که همه عاشق کارهای پاپ شده بودند و متاسفانه به طور غیرحرفهای هم اشاعه داشت، از یک گروه زیرزمینی شروع کردیم که اسم عجق وجقی هم داشت. سال ۹۲ وارد کنسرواتوار موسیقی شدم و سال۹۴ انصراف دادم که دلیل عمدهاش هم با شهامت میگویم مشکلات مالی بود که آن موقع داشتم و نمیتوانستم ادامه بدهم چون هزینهاش را باید خودم تامین میکردم. ساز تخصصیام پیانو بود در حالی که نمیتوانستم پیانو بخرم. آمدم بیرون و سعی کردم آنچه ذات من بود و علاقه به صحنه بود را بیایم و اجرا کنم. سال ۹۴ اولین تک آهنگ به اسم «مثل تو» منتشر کردم، نوروز ۹۵ گروه موسیقی تهران الف را تشکیل دادیم و در همان سال بود که نیت کردم اولین کار را به گویش همدانی منتشر کنم به اسم «خِطا خورده» که از تیکهکلامهای پدربزرگم بود. سعی کردم چیزهایی که از بچگی شنیده بودم و در ذهنم ملکه شده بود را تبدیل به یک آهنگ کنم که البته خداروشکر دوستش داشتند.
– این نوع موسیقی شماکه یک موسیقی معمول است، میشود گفت موسیقی رسمی است. حال که شما گویش همدانی را بر روی کارهای تان میگذارید، می شود گفت موسیقی همدان؟ چه تعریفی از این کاری که اجرا میکنید، دارید؟
سوال خیلی خوبی بود. میشود گفت که نه. خیلی باید روی موسیقی محلی همدان مطالعه بشود. مثلا باید کارهای آقای «علی اصغر بهاری» که برای موسیقی همدان خیلی کار کرده است مطالعه شود. تنها کاری که کردهام این است که روی موسیقی تلفیقی معمول گویش همدانی کار کردهام. یکی از دوستانم میگفت: «دمت گرم، ما یادمان میرود که اصالتمان مال کجاست و همه چیزمان را قایم میکنیم، گویشمان را، لهجهمان را و این کار یادآوری اصطلاحات و لغات جذابی است که ما داریم». ما یک عالم لغات فولکلور زیبای همدانی داریم که سعی میکنم از اینها استفاده کنم.
– با وجود اینکه برخلاف دیگر گویشها مانند اصفهانی که گویش همدانی در حال کنار رفتن است،کار شما چه چیزی دارد که این همه مخاطب جذب می کند.چون ما می بینیم که کار شما خیلی مخاطب دارد. آیا این کار شما کمکی به گویش، به بازیابی و زنده شدن آن میکند؟
اگر دست به دست هم بدهیم این اتفاق میافتد. من همیشه میگویم پستهای ایسنتاگرام من را به اشتراک بگذارید، این کار باعث میشود که آدمهای بیشتری با این گویش روبرو شوند. گویش همدانی پر از لطافتهای موسیقیایی است. از نظر آکسانگذاری چیز جمع و جوری است. شاید باور نکنید من راحتتر روی گویش همدانی ملودی میگذارم. جالب است بگویم که حتی برخی از دوستان صمیمی من هم تکیهکلامها و اصطلاحات همدانی را یاد گرفتهاند.
– چطور می شود جوانان امروز را با کارهای این مدلی آشتی داد. مثلا ترانهها و شعرهای خوبی که «امینالله رضایی» دارد که یکی از بهترین شعرای همدانی سرای معاصر است یا دیگران. هیچ وقت برنامهای داشتهاید که یک کار گروهی مهمتر و جدیتری با هنرمندان همدانی اجرا کنید؟
خیلی بحث خوبی است که مطرح کردید. اولا که با دوستانی در همدان همکاری دارم. با شرکت دالیس هم همکاری داشتم که نتیجه این همکاری احتمالا در ایام عید پخش خواهد شد و من به شخصه امیدوارم همدانیهای عزیز بشنوند و آن را دوست داشته باشند. من البته با کانون ترانهسرایان همدان در ارتباط هستم و حتی از برخی از ترانهسراهای جوان که از من هم جوانتر هستند، ترانه میگیرم و کار میکنم. راجع به آشتی هم صحبت کردید که برمیگردد به بسترسازی موسیقیایی ما که چرا صرفا جوانان فقط کاری که صرفا با گیتار است را گوش میدهند.
– سه تا انجمن ترانهسرایی در همدان داریم. شما با این انجمنها درارتباط هستید؟
بله با اعضای آنها در ارتباط هستم. از سوی خود انجمنها صحبتی نداشتم اما با اعضا شان ارتباط دارم و از آنها ترانه هم گرفتهام و کار هم کردهام.
– اما یک سوال کوتاه بپرسم: از موسیقی چه چیزی می خواهید؟
سوال سخت و آسانی است. صریح بگویم هم میخواهم خودم و هنرم را نمایش بدهم و این چیزی است که از کودکی با من بوده و هم اگر بخواهم درستتر عنوان بکنم این است که من از موسیقی وسیلهای می خواهم برای بیان مسائل فردی و اجتماعی که فقط در نوع عشق و این چیزهانباشد و بتوانم صدای اطرافیانم باشم.