صدای پیچ خوردن پای روخانه
*فرزاد سپهر
*روزنامهنگار و معمار
در گویش همدانی کلمه رودخانه به شکل روخانه خوانده میشود. همدان را با زندگی در سالهای متمادی با گشت و گذار در کوچه پسکوچههای قدیمی، با گام نهادن در مسیر درختان قد و نیمقد چنار و سپیدار و شال ایستاده بر سر خیابان بوعلی، با پیمایش مسیر به سمت کوهپایههای همیشه سرسبز الوند، با مرور دلبستگیهای کوچک و بزرگ به خانههای قدیمی، با ایستادن به قدر لحظهای و ساعتی روبروی معدود ساختمانهای جدیدالتأسیس شهر، با خواندن و یافتن کلمات استاد فرزانه و صاحبنظر زندهیاد «پرویز اذکایی» (سپیتمان) و یادآوری صفت «بهشت گمشده» از جان میلتون نویسنده شهیر انگلیسی توسط استاد خطاب به همدان که صفت یاد شده این روزها بیشتر در رثای کهنشهر هگمتانه است، میشناسم. همدان را با تماشای آبهای روان بر مسیر رودخانههای گنجنامه و عباسآباد، درهمرادبیگ و اعتمادیه، حیدره و امامزاده کوه میشناسم.
خون خوردن به قیمت نان
شناخت از شهر به سرعت و روزانه در حال تغییر و تخریب است، اما این خرابی نه تنها افزون شده و آبادانی به بار نیاورده که با دانستن آدمهای سودازده برای بهدستآوردن سرمایه از راه رانت و فساد ممکن و میسر شده است. در این بین آن چه راه را برای این جماعت هموار کرده قوانین بالادستی برای صدور اجازه است تا بیدغدغه تخریب کنند و نان به قیمت خون خوردن آدمهای شهر بخرند. کوهپایههای منتهی به شهر از هر طرف با حرکت تدریجی ساخت و ساز مواجه است. ساختوساز، نیاز به گودبرداری دارد و کور کردن مسیر آبهای جاری بر روی زمین و در دل خاک. پس با این کار چنان تیشه به خاک میکوبیم که دیگر نه راهی برای آبیاری بماند و نه راهی برای پر شدن منابع آبی تا برسد به سد قدیمساخت اکباتان.
بار دیگر شهری که دوست بود با ما
اما میشود امیدوار بود که طبیعت راه باز میکند به هر مانعی که در برابرش قد علم کند. رودخانه و رود آرام آرام در دل خاک راه میگشاید. به گفته معمار فرزانه و صاحبنفس، جناب استاد «سیاوش تیموری» اگر آب به پای پایههای خانه برسد، حتی اگر مقاومترین بتن مسلح برای پیریزی خانه توسط مجری و سازنده ریخته شود، باز هم در برابر حرکت و نفوذ رود جاری در دل خاک، ناتوان است و آب جاری، آرام آرام چونان رودی در مجاورت سنگ راه باز میکند و سنگ هم سوراخ میشود تا رود به راه خودش برسد.
شاهد این ماجرا مواجه با پی و بنیاد یک ساختمان در زمینهای کوی فقیره یا امزاجرد و مزداگرد بود. در مسیر پیریزی ساختمان و کندن خاک به ناگاه یک قنات خودنمایی کرد. این قنات با تاق آجری ساخته شده حکایت از قدمت قنات داشت، اما و اما مهندس سازه به سرعت به کار تغییر پایههای ساخت شد و مسیر را کور کرد. با این حال زمان رسیدن رود و قنات به مسیر خود هر چند طولانیتر میشود اما بالاخره راه باز میکند.
آب دیگر به آسیاب نرفت
مسیر رود جاری از دره مرادبیک همدان زمانی در حدود ۵ دهه پیش آسیاب آبی به خود دیده است. این آسیابها امروز هیچ نشانی ندارند و چنان نابود شدهاند که نه از آسیاب نشانی مانده و نه از مسیر رود منتهی به آن. معلم فرهیخته تاریخ زندهیاد خسرو روشنینژاد، نقل تعریف داشت از این آسیابها که حتی به پائیندست یعنی مسیر بالای خیابان جهاننما به دهههای گذشته هنوز یکی باقی بود. گفته شده در محوطه مسیر دره مرادبیک بقایای یک آسیاب هنوز هست و همینطور در محوطه دانشگاه بوعلی منتهی به شهرک مدرس. عجالتا همچنان آب و رود دیگر به آسیاب نمیرود.
راه به رود خورد، یک برج هوا شد
خیابان بینالنهرین یا در معنای فارسی آن خیابانی بین دو رود آشکارترین گواه بر پوشاندن روی رودخانههای شهر است. رودخانه آلوسجرد همدان برآمده از مسیر رود دره مرادبیک پس از کش و قوس به خیابان جهاننما میرسد و راه خود را به میدان دانشگاه سابق و جهاد فعلی میگشاید. پیش از رسیدن این رود به میدان گفته شده تا یک دهه پیش همچنان میشد رود را به تماشا نشست، اما امروز بجای لایروبی و حذف مسیر فاضلاب به آن، رویش کاملا پوشانده شده است. رودخانه آلوسجرد از ابتدای بینالنهرین نیز پوشانده شده است. البرز داودی، دانشآموخته معماری، در دهه هشتاد خورشیدی در مقاله منتشر شده در روزنامه هگمتانه همدان پیشنهاد بازگشایی روی رودخانه آلوسجرد را مطرح کرد.
در ابتدای مسیر خیابان بینالنهرین اکنون یک برج هوا شده است. گویی پایههای برج جدید التأسیس و نابجای مشرف به میدان دانشگاه یا میدان جهاد در همین مسیر رود مقرر شده و به همین دلیل ناتوان از تأمین پارکینگ در طبقههای پائینی است.
بازگشایی روی رودها برای شهرداری هزینه دارد، اما به عنوان یک نمونه یک مسیر یک بخش کوچک حتی در صورت تایید مقام بالادست شهر که شهردار است میتوان جاذبه و خاطرهای ماندگار برای همدان و شهروندان آن ایجاد کرد. امیدواریم و این تنها داشته برای دلخوشی و امیدواری به روزهای آینده است.