هوشنگ ایرانی
شعری که خوانده نشد، شاعری که دیده نشد
هوشنگ ایرانی (هوشنگ خان ایرانی) در تاریخ٢٩ بهمن ١٣٠۴ شمسی در همدان متولد شد. پدرش آقا محمدمهدی ایرانی و مادرش درخشنده نام داشت.
هوشنگ ایرانی (هوشنگ خان ایرانی) در تاریخ٢٩ بهمن ١٣٠۴ شمسی در همدان متولد شد. پدرش آقا محمدمهدی ایرانی و مادرش درخشنده نام داشت.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران به پایان برد و در خرداد١٣٢۴از دانشگاه تهران در رشته ریاضی فارغالتحصیل شد. او در سال ۱۳۲۵ وارد نیروی دریایی و برای دوره کارآموزی به انگلستان اعزام شد، اما زندگی سخت نظامی با روحیه او سازگار نبود و پس از چند ماه انگلستان را ترک و به فرانسه رفت. بعد از یکسال اقامت در فرانسه و متاثر از فضای هنری آن کشور به ایران بازگشت.
هوشنگ ایرانی پس از آموختن زبان اسپانیایی برای ادامه تحصیل به اسپانیا رفت و در رشته ریاضیات به تحصیل پرداخت. او در ۱۸ آبان ۱۳۲۹، پس از اخذ مدرک دکترا به ایران بازگشت. تز دکترای او «فضا و زمان در تفکر هندی» بود.
جدیترین فعالیت هنری او با همکاری با دوره دوم انتشارنشریه خروس جنگی آغاز شد. با انتشار مانیفست جنجالی «سلاخ بلبل» در معرفی نگاه نو به هنر که به امضای غلامحسین غریب، حسن شیروانی و هوشنگ ایرانی بود، غوغای در محافل هنری آن زمان به راه انداخت.
از سال١٣٣٠تا١٣٣۵ چند مجموعه شعر به نام بنفش تندبر خاکستری، خاکستری، شعلهای پرده را برگرفت و ابلیس درون آمد و اکنون به تو میاندیشم به توها را منتشرکرد.
کتاب «بنفش تند بر خاکستری» کتاب مهمی در تاریخ شعر معاصر فارسی دانسته شده؛ چراکه آغازگر گفتمان جدیدی در شعر است. پس از این کتاب، ترکیب «جیغ بنفش» بدل به اصطلاحی برای نامیدن هر شعر متفاوت و غیرمتعارف و — فراتر از این طبقهبندی — هر امر درکنشده میشود.
علاوه بر شعر، هوشنگ ایرانی یکی از پیشروهای نقاشی مدرن در ایران نیز بهشمار میرود. او از مرموزترین هنرمندان نقاشی مدرن درایران است.
مجموعه اشعار او به همراه «چند دِسَن» و «شناخت هنر: در راه یک جهانبینی هنری» به کوشش شهرام اناری و با مقدمه منوچهر آتشی در یک کتاب جمعآوری و چاپ شده است.
هوشنگ ایرانی پیوسته از اجتماع روی میپوشید و همیشه تنها و مجرد زندگی میکرد. پیش از آنکه رو به متون عرفانی فارسی بیاورد، عرفان هند را آموخت. به جای مطالعه در هنرمندان گذشته ایرانی و نگاه به آثار نقاشی ایران، به دنبال دریافت معنی در هنر مدرن رفت و بهطور کلی به نقاشی سنتی پشتپا زد.
چهلوهشت سال بیشتر زندگی نکرد؛ تا سیسالگی بیشتر شعر نگفت؛ تعدادی طرح کشید و بعدتر، رو به ترجمه و تألیف در قالب مقاله آورد.
او همانگونه که نسبت به مناسبات زمان خود بیاعتنا بود و گوش به آهنگ زمانش نمیسپرد به شناخت دیگران از خودش هم وقعی نمیگذاشت و میگفت گرچه هنرشناسان هنرمند را از لغزشهایش آگاه میکنند، اما گاهی هم او را به خاموشی و سرگردانی میکشانند که یا از ناتوانی یا از بخل و ریای آنهاست.
دو سال پیش از مرگ، در فرانسه، پزشکان تشخیص دادند سرطان دارد و میتواند عمل کند. اما به دنبال مرگی خودخواهانه و خودخواسته، مداوایی نکرد. شاعر بزرگ خروس جنگی در ۱۳۵۲ تقریباً شاعر فراموششدهای بود. او پس از ۱۳۳۴ که آخرین مجموعه اشعارش را چاپ کرد و همچون پیشتر، مورد تهاجم و تمسخر همهجانبه شاعران کلاسیک، نوپرداز و مدرن قرار گرفت، بهطور کامل از عرصه شعر عقبنشینی کرد، و با کششی که به عرفان داشت، با تمام وجود در آن غرق شد. دیگر هیچ شعری منتشر نکرد، و تقریباً از ۱۳۳۵ به بعد دیگر اثری از او منتشر نشد تا نهایتا در۱۳۵۲ به علت سرطان حنجره و مرگی خودخواسته در فرانسه درگذشت.
آنگاه که کلام گفته شد
و راه به انتها رسید
و دندان های پوسیده فرو ریختند
من بر خواهم خاست و نوای گمشدهام را جستجو خواهم کرد
آنگاه که ابدیت بر لحظهها پیشی گرفت
و سومین فرمانروایی آغاز کرد
و شب فرا رسید
من بار خواهم یافت و راز را آشکار خواهم کرد
آن گاه که رفتارها زدوده شد
و مرزها نیستی پذیرفت
و پوشش ها بیهوده گردید
من حریم را خواهم شکست و درها را خواهم گشود
شعر رستاخیز/ کتاب خاکستری/ خرداد ۱۳۳۱ / هوشنگ ایرانی