چرا توقف کنم؟
مستند جام حسنلو_١٣٤٦- كار و نوشته محمدرضا اصلاني
محمدرضا اصلانی به همراهی و دلگرمی فریدون رهنمابرای ضبط وپژوهش درباره ایران به سراغ جام حسنلو، کشف شده در سال١٣٣٧در تپه حسنلو واقع در نزدیکی ارومیه میرود.
محمدرضا اصلانی به همراهی و دلگرمی فریدون رهنمابرای ضبط وپژوهش درباره ایران به سراغ جام حسنلو، کشف شده در سال١٣٣٧در تپه حسنلو واقع در نزدیکی ارومیه میرود.
نقوش برجسته جام روح بیقرار و جویای اصلانی را در بر میگیرد تا با عبور از لا به لای نقوش، با بازشناسی اسطورههاو نقشها، صدای حلاج را احضار و روانه بالین این جام کند.
خدای کوماربی در خلاقیتش برای نو زیستن مورد ستیز و هجمه خدایان دیگر قرار میگیرد؛ بلایی که گریبان حلاج را هم میگیرد. همنوایی حزن انگیز نقوش جام وحلاج، دستاویز اصلانی میشود تا درامای خود را خلق کند.
صدا فردیت پیدا می کند، نقشها به حرکت در میآیند، دیکتاتورها عربده میکشند، روزمرگی وهم خیال را سمت وسو میدهد، فرمها به پرواز در میآید.
جستجو نتیجه میدهد، صدا پیروزمندانه دکوپاژ میشود تا در قوام تصویرها، جام به سخن درآید و حدیث نفس خودکارگردان شود.
اصلانی شاید خود نمیدانست که این همه تلاش و خلاقیت در به تصویرکشیدن خود اوست، در تکراری جاودانه.
لحظه موعود فرا میرسد. فیلم اکران میشود همه بر علیه فیلم میشورند. در اثباتی دیگر، تاریخ تکرار میشود و ما چه سخاوتمندانه بر علیه نوهای خود میشوریم.
اصلانی تاب نمیآورد به تنهایی خویش پناه میبرد و در تبعیدی خود خواسته مرور میکند سرنوشتش را و خویشتنش را.
فیلمبرداری درخشان مهرداد فخیمی وقتی بارزتر میشود که بدانیم قامت جام بیشتر از٢٠در٢١سانت نیست و با امکاناتی در حد و اندازه دهه چهل که فراتر از پروژکتور نمیرود چه کار استادانه و سترگی میشود.
«معرفت دیدن اشیاست و هلاک آن در معنی»
دیالوگی که در ابتدای جام حسنلوبیان میشود تا به امروز یکی از انسانیترین مفاهیمی است که اصلانی بر آن پای میفشارد، اشیا در نزد او حرمت دارند و مجال برای ظهور.
فریدون رهنما بیاطلاع از اصلانی مستند را ترجمه و به فرانسه میفرستد، نبوغ، فهم میشود و راه برای بازگشت فراهم. گویا این بار مشییت بر این نیست که خدای کوماربی قربانی شود.
در سرزمین قد کوتاهان
معیارهای سنجش
همیشه بر مدار صفر سفر کردهاند
چرا توقف کنم؟