از ستاره ‌و کهکشان‌شناسی در آلمان تا ساخت راکتور اتمی بومی تحقیقاتی در ایران

گفت‌وگو با پرفسور «منصور نراقی» دانشمند بزرگ همدانی در سطح جهانی

نراقی: من اخیرا در مورد گریز کهکشان‌ها و انبساط جهان مقالاتی در سطح جایزه نوبل منتشر کرده‌ام. یک نظریه در مورد ماده تاریک Dark matter)) دارم و از دید من سیاه‌چاله‌ها Black Holes)) کلید معمای تمام مشکلات حل نشده دنیا کنونی آسترو فیزیک است. گسترش جهان و انبساط، گیتی و فرار کهکشان‌ها به بررسی فروچاله‌ها محقق می‌شود. مقاله‌ای در زمینه سیاه‌چاله‌ها منتشر کرده‌ام که اگر تائید شود، مسلما یک جایزه نوبل به آن تعلق خواهد گرفت.

0

*فاطمه کاظمی- مهرداد نهاوندچی

عصر تابستانی یکی از روزهای شهریور سال ۱۴۰۰ میزبان پرفسور «منصور نراقی» بودیم؛ دانشمندی که سال‌ها برای اعتلای علم فیزیک هسته­ای، فیزیک راکتور، پزشکی هسته­ای و فیزیک نجومی تلاش کرده و مقالات و طرح­های پژوهشی ارزشمندی را در سطح جهانی به ثمر رسانده است.

وی از خانواده معروف همدانی، یعنی نراقی­هاست. اگرچه چیز زیادی از کودکی و دوران مدرسه در همدان را به یاد نمی­آورد اما در کودکی در روستای مادربزرگ خود در قهاوند همدان، شب­ها به تماشای ستاره­ها و کهکشان راه شیری می­پرداخته و از خداوند پول و مال و ثروت نمی­خواسته و در عوض از پرودگار یکتا و توانا درخواست کرده که به او ظرفیت مغزی‌ای عطا کند که بتواند دنیای ستارگان و جهان هستی را درک کند و عظمت بارگاه الهی را بشناسد.

دعایی که اجابت شد

او می­گوید: من با لطف پروردگاه جهان اکنون در زبان ریاضی و فیزیک به بسیاری از قوانین الاهی حاکم بر گیتی، از دنیای میکروسکپی تا مرزهای گسترده سپهر (دنیای ماکروسکپی) آشنا شدم . من خداوند یکتا و توانا و راستین و آفریده هم چیز را در به زبان ریاضی و فیزیک و در تعداد  بی‌شمار ستارگان و کهکشان‌ها و دنیای فیزیک هسته‌ای و ذرات بنیادی شناخته‌ام و بدان بسیار سرفرازم.

پرفسور نراقی در سن نه سالگی به اتفاق خانواد خود از همدان به تهران رفت و در دبیرستان قریب در رشته ریاضی دیپلم گرفت و سپس برای تحصیل  به آلمان رفت و تبدیل به یکی از دانشمندان عصر خود شد و با دانشمندان بزرگی همچون پرفسوراریش باگه  Erich Bagge ، پرفسور رودلف موسبائرRudolf Mössbauer  دارنده جایزه نوبل فیزیک  و چندین دانشمند دیگر به همکاری پرداخت. پرفسور باگه دانشمندی بود که در سال‌های ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۵ زمان حکومت هیتلر به اتفاق پرفسور هایزنبرک و بسیاری دیگر از دانشمندان نامدار آلمانی دارای جایزه نوبل، سرگرم ساختن بمب اتمی برای آلمان بودند.

نراقی در مدت اقامت خود در آلمان در ساخت و محاسبات راکتورهای نوع زاینده Fast Breader Reactor مشغول بود و دارای مقالات بسیاری در این زمینه است که برخی از آنان درجه سری دارد و جزو اسرار اتمی دولت آلمان هستند.

نراقی در زمان دولت نهم بنا به درخواست رئیس جمهور، طرح «ساختن یک راکتوراتمی بومی تحقیقاتی» را ارائه کرد که می­توانست و می‌تواند تحولی بزرگ برای پیشبرد صنایع هسته‌ای نوین در ایران باشد.

پرفسور نراقی چند سالی است در مهجوریت و انزوا و به دور از خانواده­اش که در آلمان زیست می­کنند برای خدمت به ایران و ایرانی  به همدان آمده و در این‌جا به پژوهش­های خود ادامه می­دهد. نراقی مدعی است که دانشنامه‌هایش در زمینه «سیاه چاله­ها» مستحق برنده شدن جایزه نوبل فیزیک هستند.

نراقی توانایی لازم برای ساخت یک راکتور هسته­ای بومی را برای ایران دارد. او از این‌‌که مسئولان حکومتی ایران به او توجهی جدی نداشته و از ظرفیت بزرگ علمی و سطح جهانی او بهره نگرفته و نمی‌گیرند، به شدت گلایه­مند است. در ادامه گفت‌وگوی ما را با وی می‌خوانید.

 

  • از خودتان بگوئید، در چه رشته­ای تحصیل کرده­اید، کی از کشور رفتید؟

در آلمان در رشته فیزیک هسته­ای (فیزیک راکتور) تحصیل کرده­ام. حدود بیش از بیست سال در مراکز اتمی که راکتور دارند، کار کرده­ام و محاسبات فیزیکی و ریاضیات بسیاری انجام داده­ام. در سال ۱۳۲۱ در همدان به دنیا آمدم. تا دیپلم دبیرستان در ایران بودم، بعد به آلمان رفتم. آن‌جا رشته ریاضی و فیزیک را شروع کردم. ابتدا به اصرار مرحوم پدرم قرار بود مهندس راه و ساختمان شوم. اما علاقه‌ام به ریاضیات و فیزیک طوری شد که وارد بخش فیزیک شدم. آن‌جا لیسانس، فوق لیسانس و درجه دکترا گرفتم. دکتری خود را در مورد فیزیک هسته­ای در دانشگاه هامبورگ و مرکز راکتورهای اتمی گستاخت گرفتم.

رساله دکتری را در زمینه تابش­های نویترونی در زیر زاویه­های کوچک گذراندم. پس از این‌که در آلمان تحصیلات خود را به پایان رساندم، به ایران بازگشتم و چندین سال در دانشگاه آریامهر (شریف کنونی)، تدریس کردم. به علت این‌که در دوره پهلوی دوم گردانندکان دانشگاه چشم طمع به زمین­های اطراف دانشگاه داشتند و به زور و تهدید  باغبانان را مجبور به فروش ارزان باغ های خود می‌کردند،  چون می‌دانستند که این زمین­ها در محدوده دانشگاه است و ارزشمند خواهند شد، متوجه شدم که آن‌جا مسئله تحصیل و پژوهش مطرح نیست، به همین دلیل مجددا به کشور آلمان رفتم.

      در آلمان با چه کسانی همکاری داشتید؟

با پروفسور «باگه» که بعد از جنگ جهانی دوم، رئیس دانشکده فیزیک هسته­ای دانشگاه «کیل Kiel» آلمان بود، با پرفسو سوربوکل و پرفسور موسبائر و برخی دیگر همکاری داشتم. در شهر گستاخت نزدیک مرز آلمان شرقی دو راکتور هسته­ای تحقیقاتی بوند، در آن راکتورها کار می‌کردم. من را از شرق آلمان به منظور پژوهش و محاسبه راکتورهای زاینده به غرب آلمان منتقل کردند. مقالات زیادی در آن‌جا به زبان آلمانی  منتشر کردم.

خیلی علاقه­مند بودم که در فیزیک نجومی هم اطلاعاتی داشته باشم. این بود که به فیزیک نجومی (Astrophysics) پرداختم. در این زمینه و در زمینه ساختار گیتی دارای نظریه‌ای هستم و در این‌باره مقالات زیاد و مهمی را در سطح جهانی منتشر کرده‌ام. علاقه زیادی هم به پزشکی داشتم. در دانشگاه کلن آلمان به تحسیل در این رشته پرداختم. شوربختانه به دلیل انتقال محل شغل به نزدیکی‌های شهر مونیخ نتوانستم رشته  پزشکی را به پایان برسانم. در بخش پزشکی هسته‌ای، مقاله مهمی با عنوان «مبانی ریاضی و فیزیکی توموگرافی رزنانس‌های اسپین هسته‌ای (ام آر آی MRI )» تالیف کردم.

در دانشگاه اینگل اشتات Ingolstadt آلمان هم چند ترم در بخش فیزیک و شیمی به تدریس پرداختم

  • کی به ایران بازگشتید؟

 

دکتر «اکبر اعتماد» رئیس انرژی اتمی زمان پهلوی دوم و معاون هویدا نخست وزیر ایران، با گروهی فنی به آلمان آمده بود. آقای اعتماد برای فروش یک کشتی اتمی از نوع  اتوهان ( Otto Hahn) از طرف شرکت سازنده آن کشتی اتمی به بندر هامبورگ دعوت شده بود. پرفسور باگه به من تلفن کرد و گفت: بیا برویم رئیس سازمان انرژی اتمی کشور شما آمده است. ما به اتفاق به آن‌جا رفتیم. هدف از آمدن دکتر اعتماد به آلمان و بندر هامبورگ این بود که مرکز اتمی گساخت   Geesthachtکه کشتی اتمی اتوهان را ساخته بود می­خواست یک کشتی اتمی به ایران بفروشد. مشکل کشتی اتمی این بود که هر بندری، اجازه لنگرگیری به این کشتی را نمی­داد. در آن‌جا دکتر اعتماد با من آشنا شد. روز بعد این گروه همراهان ایرانی به مرکز راکتورهای اتمی «گساخت» آمدند، که در آن‌جا دو راکتور اتمی وجود داشت و مشغول به کار بودند. من همراهان آقای اعتماد را به داخل راکتور اتمی بردم و کارکرد راکتور را برای آنان تشریح کردم در حالی‌که بازدید از داخل راکتور به دلیل موضوعات امنیتی و حفاضتی خیلی مشکل بود .

تیم همراه به آقای اعتماد اصرار کردند که من فرد متخصصی هستم و آقای اعتماد به من گفتند شما باید به ایران بیایید. در ایران خیلی کار برای شما وجود دارد و شما باید به ملت خود خدمت کنید. من هم پاسخ دادم که من همیشه هدفم خدمت به ایران بوده است و به دعوت دولت ایران به ایران بازگشتم. اما دستگاه سازمان انرژی اتم ایران که دکتر اعتماد رئیس آن بود، بر خلاف حرف‌ها و وعده­هایی که داده بودند، شش ماه تمام مرا برای استخدام معطل کردند. من هم گفتم مرحمت زیاد و رفتم.

شاه (محمدرضا پهلوی)، عموی من (مرحوم هاشم نراقی) را که در کالیفرنیا به کار زراعت مشغول بود، به ایران آورد. عموی من بیش از۵۵ هزار هکتار زمین، به صورت کشت درختان گردو و بادام و مقدار زیادی به صورت اراضی کشاورزی داشت. شاه که در یک مسافرت به آمریکا با عموی من آشنا شده بود، او را به ایران آورد و در خوزستان زمین داد که یک مرکز زراعتی و صنعتی به وجود آورد.

عموی من این مرکز را در خوزستان ساخت و آن را به راه انداخت. پسر اولش، «محمد نراقی» پسر عموی من» خیلی با استعداد بود. صنایع دستی ایران را محمد نراقی احیا کرد. لباس­های تشریفاتی همسر شاه را اکثرا او طراحی می­کرد و می­‌دوخت . او در سن ٣٣ سالگی به دلایلی کشته شد. او می­توانست منشا خدمات بزرگی برای ایران ومردم ایران باشد. در دفتر عموی من در تهران نیز بمب گذاشتند و منفجر کردند.

عموی من به شاه گفت: «هر وقت توانستید مملکت را آرام و کنترل کنید، آن وقت نخبگان و متخصصین را به ایران بیاورید. این موضوع باعث شد که عموی من از ایران به آمریکا بازگشت و دیگر نیامد.

مرحوم «هاشم نراقی» شعبه تراکتورسازی جان دیر را به ایران آورد و یک شرکت روغن نباتی را راه انداخت. خیلی برای ایران و ایرانی کار کرد.

پدر وی (پدر بزرگ من) مرحوم حاج «محمد نراقی» نیز شامل خدمات بزرگی برای همدان بود. او در زمان حیاتش برای همدان یک بیمارستان و یک مدرسه ساخت که سال‌ها مورد بهره‌برداری قرار گرفت.

و اما پس از شش ماه که سازمان انرژی اتمی ایران مرا سرگردان کرد، از عموی خود خواهش کردم به شاه بگوید که: این‌جا مملکتی نیست که هیئت حاکمه دانشمند بخواهد و پشتیبانی کند. خداحافظ، مرحمت زیاد.

زمانی که می­خواستم به آلمان برگردم، مصادف با ٢٢ بهمن و انقلاب شد. تمامی مدت انقلاب را در ایران بودم.

مدتی بعد از انقلاب از طرف دولت آقای دکتر «فریدون سحابی» (پسر بردار آقای سحابی؛ عضو جبهه ملی) بدون اطلاعات فیزیک هسته‌ای و راکتور اتمی (رسته معدن‌شناسی داشت) را رئیس سازمان انرژی اتمی ایران کردند. برای چه؟

بعد از انقلاب موضوع راکتور (فیزیک هسته­ای) نیروگاه‌های بوشهر به رکود افتاد و نیروگاه‌های اتمی بوشهر که کار ساختمان­های آن تا ٩٠  درصد توسط شرکت زیمنس ک و او KWU  آلمان پیشرفته بود، متوقف شد .

من هم یک دانشمند هستم و به‌رغم اصرار «فریدون سحابی» که می­گفت: «شرایط درست می­شود و بمانید، گفتم من آدم دانشمندی هستم و حوصله ندارم وقتم را تلف کنم، باید بروم تحقیقات کنم». بار دیگر از کشور خارج شدم، نه پناهنده شدم نه چیز دیگر.

چون دانشمند بودم و از بی‌تکلیفی منزجر ، به طور کاملا عادی از ایران خارج شدم. به هر حال دولت مرا استخدام کرده بود که مصادف با انقلاب شد. من استعفا دادم، گفتند بمانید شما را بازخرید می­کنیم که نپذیرفتم.

  • پس باز به آلمان برگشتید؟

 

بله. حدود ۳۱ سال سن داشتم که به آلمان رفتم. به مرکز اتمی اینتراتم Interatom که در غرب آلمان نزدیک شهر کلن بود  به کار محسبات و به همکاری درساختن یک راکتور اتمی نوع زاینده در پروژه اتمی SNR300 به کار پرداختم. از آن‌جا که پیش‌بینی می‌کردم راکتورهای زاینده در آلمان شانسی ندارند. چون می‌دانستم کشورهای استعمارگر اجازه ساخت راکتور زاینده را به آلمان نمی‌دهند و همین‌طور هم شد و پیش‌بینی من درست از آب درآمد.

زیمنس هم به آن شرکت دخترش که راکتورهای بوشهر را می‌ساخت، میلیاردها یورو به جیب زد. چون می­دانستند اصلا ساخته نمی­شود. آن‌ها پیش از این‌که نتیجه محاسبات راکتور پایان بگیرد  اجزای راکتور را در بتن قرار می‌دادند.

پس از آن من در یک مرکز علمی – پزشکی به کار مشغول شدم. به بخش‌های پزشکی مانند قلب، پروستات و موارد مربوط به تنگنای عروق احاطه پیدا کردم. در آن‌جا با تزریق مواد رادیو آکتیو به رگ میزان عمل پمپ قلب را مشاهده و اندازه می‌گرفتند  و خیلی کارهای دیگر از گونه.

یکی، دو سال پیش از این‌که بازنشسته شوم، سرگرم مطالعات در بخش فیزیک نجومی شدم. به راستی اگر می‌خواهید که خدای راستین را بشناسید و درک کنید، خود را نیز به فیزیک نجومی مشغول سازید که کمک بزرگی به شما برای شناخت عظمت پرودگار یکتا و توانا خواهد بود.

  • از همدان چیزی به یاد دارید؟

 

پدر و مادربزرگم در روستای قهاوند همدان ملک داشتند. تابستان­ها که مدرسه تعطیل بود، به آن‌جا می‌رفتیم. قهاوند در آن زمان برق نداشت. از چراغ­های توری استفاده می‌شد. شب‌ها چون هوا گرم بود،  بیرون در حیاط می­خوابیدیم. چون برق نبود، انحرافات نوری وجود نداشت. خوب آسمان به صافی دیده می‌شد. به راستی درخشندگی و بزرگی و تعداد بسیاری ستاره‌ها در آسمان شگفت انگیز بودند و ما می‌توانستیم آسمان را به خوبی ببینیم.

من خیلی به وجود خداوند یکتا و توانا باور راستین و اعتقاد کامل دارم. وجود پروردگار برای من صددرصد مسلم است و اصلا قابل انکار نیست. این بود که به عالم نجوم پرداختم. در مورد گریز کهکشان‌ها و انبساط جهان مقالاتی در سطح جایزه نوبل منتشر کرده­ام و دارای یک نظریه در مورد ماده تاریک Dark matter)) هستم و سیاه‌چاله­ها (BlackHoles) را کلید حل معمای ساختار گیتی می‌دانم.

  • چه شد که دوباره به ایران بازگشتید؟

وقتی بازنشسته شدم به ایران آمدم. همسر من آلمانی است. فرزندانم آلمانی هستند و نمی­توانند به ایران بیایند. این سیاست بسیار غلط دولت ایران است. به خاطر این‌‌که در مرز ایران را به روی فرزندان ایران زمین بسته‌اند. فرزندان من برای کار و شغل خود به آمریکا سفر می­کنند. این­ها نمی­توانند تابعیت ایران را بگیرند و اگر بگیرند دیگر نمی­توانند به خاطر شغلشان به آمریکا بروند. چرا در مرزها را به روی فرزندان ایران باز نمی­کنید؟ من دو پسر و چهار نوه دارم. یکی از پسرهایم از روسای شرکت اوتو آلمان است و دیگری ارشیتکت بزرگی است. نزدیک دو سال است که در ایران زندگی می­کنم. چندین بار در همایش­ها دعوت دولت به ایران آمدام و در همایش‌ها شرکت کرده‌ام. بارها از اراک و تهران راجع به مسائل اتمی و راکتور و طرح ساخت راکتور بومی، به نزد من آمده­اند، قول ها دادند اما رفتند و دیگر خبری از آن‌ها نشد.

از یادهای گذشته، تا کلاس سوم که در همدان بودم و بعدش به تهران رفتیم. به خاطرم هست پس از فوت پدر بزرگم، حاج محمد نراقی، مرحوم آقای صبحی که در رادیو ایران صحبت می‌کرد و از دوستان بسیار نزدیک پدربزرگم بود و تقریبا  نقش رئیس خانوده نراقی را ایفا می‌کرد، در باغ بزرگی در همدان که نراقی‌ها اکثرا جمع بودند از داستان‌های تاریخی و بسیار جالبی برایمان صحبت می­کرد.

درباره گرانی‌ها و مشکلات مسکن و اجاره واحدهای مسکونی و همچنین موضوعات بیدادگری‌ها در دستگاه قضائی دادگستری ایران که به مرحله بی‌دادگستری رسیده است و نیز به سیستم بهداری و نقش اکثر پزشکان حریص که جز پول‌پرستی و سوءاستفاده از بیماران، هنری دیگر ندارند و بسیاری موارد دیگر، لازم می‌دانم به دولت و گردانندگان مملکت هشدار دهم که قاطعانه به پی رفع این مشکلات کنونی جامعه و مردم ایران بپردازید، زیرا بیش از این با فاجعه بزرگ جامعه ایران مصادف خواهیم بود.

   انرژی هسته­ای تا چه میزان می­تواند نیاز انرژی­های ایران را در آینده تامین کند؟

نیروگاهی اتمی می توانند صد در صد  انرژی­های لازم برای ایران را تامین کنند. منتها از لحاظ تئوری خیلی خوب است و مسئله­ای هم نیست. اما مهم­ترین مسئله این است که زباله­های اتمی را کجا می­خواهیم دفن کنیم؟ ایران مقدار زیادی ذخایر گاز زیر خاک دارد. به دلیل ریسک انفجارها در راکتورها و تشعشعات رادیوآکتیو ناشی از آن، صلاح نیست که نیروگاه های اتمی بسیاری را راه اندازی کنیم ، با توجه به این نکته مهم که هنوز دانش موضوعات اتمی ایران به آن ژرفی و تجربیات ایران در این‌باره اکنون در آن حدی نیست که به آن بپردازیم. موضوع هزینه و گرانی ساختن راکتورهای اتمی هم خود قابل توجه است. هم در ژاپن، هم در روسیه و هم در آلمان و اروپا و آمریکا و سایر کشورها هر از چند گاهی اختلالاتی به وجود آمده‌اند که متاسفانه کتمان می‌کنند . بنابراین من با ساختن نیروگاه‌های اتمی موافق نیستم. درست است که رشته­ام این است، اما برق­های کارخانه نیروگاه­های گازی، همچنین شیرین کردن آب در خلیج فارس را بسیار توصیه می­کنم.

پاینده ایران بزرگ ورجاوند و درود به روان پاک همه شهدا و جانبازان و مدافعان استقلال و تمامیت ارضی ایران.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.