اندر حکایت مفقودشدن کتیبه عین‌القضات

0

*محمدتقی صفاری

*پژوهشگر

تا پیش از سال ۱۳۰۷ خورشیدی که مهندسی آلمانی به نام «کارل فریش» نقشه شهرسازی همدان را طراحی کند و با مرکزیت میدانی مدور و بزرگ‌تر از میادین دیگر ایران در آن زمان و شش خیابان منشعب از آن و طرح دوایری متحدالمرکز  گرداگرد آن کلنگی ساختارشکن بر بافت کهن‌شهر  زده شود، در حوالی  تپه‌ای که باباطاهر بر آن آرمیده بود، محوطه‌ای وجود داشته مشهور به «چال عین‌القضات»، احتمالا با این باور که در آن مکان عارف شهید عین‌القضات همدانی به دار آویخته شده و پوست از تنش کنده و آن را در بوریایی آلوده به نفت پیچیده و سوزانده‌اند، آن مکان از آن واقعه نام گرفته و با گذشت حداقل ۷۰۰ سال پس از آن نیز  بدان نام شهرت داشته است؛ یک باور کهن که مانند بسیاری باورهای دیگر با ترسیم نقشه جدید به تاریخ سپرده شده و آن گور بی‌نشان که در طول قرون به گورستانی تبدیل شد و شاید بر همین مبنا، بنای یادمان و نصب نیم‌تنه عین‌القضات در آن محدوده جغرافیایی از قوه به فعل درآمده باشد.

هرچند مکان‌یابی یادمان با انگاره‌هایی که از چال عین‌القضات در یادها مانده بود، یک احتمال قریب به یقین  باشد، اما طراحی و معماری نمای بیرونی آن همان‌گونه که نگارنده ۱۵ سال پیش از این در نوشتاری نقدگونه بدان پرداخته و گفته بودم بیشتر یادآور یک برج مراقبت فرودگاهی است تا یک سازه عارفانه. البته باید از معمار و طراح آن پرسیده شود که  بر اساس چه تفکری  چنین تجسمی در فضا را از قوه تفکر به فعل در آورده است؟

هر چند طبقه اول یادمان فضائی نمایشگاهی است، اما طبقه دوم یک ساختار اداری تام و تمام است تا یک بنای یادبود، اما هدف از این نوشتار نقد معماری یادمان نیست، بلکه بیان اطلاعاتی است که از روند ساخت تندیس و آن‌چه بعدها بر آن رفته، است، تا یادی کرده باشیم از گذشت زمان بر این اقدام ماندگار شهرداری همدان در دو دهه گذشته و روایتی که بی‌تردید تاکنون نوشته و گفته نشده است.

بیست سال پیش از این مهندس «سعید کرجی» هنرمند کرمانشاهی‌الاصل مقیم همدان، طراح و سازنده تندیس عین‌القضات که افزون بر همکاری در مجموعه کارخانه فراوری گرانیت احرار با حقیر انس و الفتی هم داشت، از ساخت نیم‌تنه برنزی عین‌القضات به سفارش شهرداری همدان سخن به میان آورد و با آن‌که خود مطالعاتی در عرفان یارسانی داشت از حقیر در چگونگی زندگی این عارف شهید اطلاعات و رهنمودهایی خواست که با کمال شوق دست‌نوشته‌ای در چگونگی زندگی و شهادت قاضی میانجی همدانی برای ایشان تهیه و تأکید کردم که او در سن ۳۳ سالگی و در عین سر فرازی تن به آن حکم داده و نابغه‌ای بوده که می‌توان ادعا کرد یک سروگردن از مقتدایش «حسین منصور حلاج» بی‌باکانه‌تر عمل کرده و به مراتب دانش قرآنی و عرفانی  بالاتر و والاتری داشته است که باید در ساخت تندیس او لحاظ شود و کرجی پس از مطالعه نوشتار فوق از حقیر خواست در معرفی او فرازی از سخنان او را نیز که مبین  اندیشه‌اش باشد انتخاب تا در کتیبه‌ای حک و برای نصب در ستون پایه تندیس نصب کند.

کار ساخت و نصب نیم‌تنه برنزی با علاقه سازنده به انجام رسید و در سال۱۳۸۳ به مرحله پرده‌برداری رسید و در آن مراسم به‌یادماندنی امام جمعه همدان جناب طاها محمدی، استاد پرویز اذکائی و از مدیران  شهرداری، آقایان سامری و جعفرپور و عده‌ای از اهالی فرهنگ حضور داشتند و حقیر نیز  افتخار حضور داشتم.

متنی که برای کتیبه انتخاب شده بود از کتاب «غایـه الامکان فی درایـه المکان» عین‌القضات  به کوشش دکتر رحیم‌فرمنش بود که با هدف بیانگری اندیشه توحیدی آن عارف واصل برگزیده شده بود، اما متاسفانه خیلی زود آن کتیبه بی‌آن‌که توضیحی داده شود، حذف شد. متن انتخاب‌شده از فصل فی‌التوحید رساله فوق‌الذکر  چنین بود:

«چون تو در آینه نگری، آینه را نبینی، زیرا که مستغرق جمال خودی و نتوان گفت که آینه نیست شد یا جمال آینه شد، دیدن قدرت در مقدورات همچنین دان بی‌تفاوت و ارباب قدم این را الفناء فی‌التوحید گویند و مزله الاقدام است». همان برداشت که عبرت ناِئینی شاعر معاصر(متوفی در۱۳۲۱ ه ش ) به زبانی تغزلی چنین می‌سراید:

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست

عالم همه آیات خدا هست و خدا نیست

ما پرتو حقیم و نه اوئیم و هم اوئیم

چون نور که از مهر جدا هست و جدا نیست

هر جا نگری جلوه‌گر شاهد غیبیست

او را نتوان گفت کجا هست و کجا نیست

در آئینه بینید اگر صورت خود را

آن صورت آئینه، شما هست و شما نیست

این نوع تفکر عارفانه در عصر دانائی شاید راهی باشد در شناخت بیشتر خدامحوری عارفی چون عین‌القضات که با برداشت از آیات قرآنی بدان رسیده بود و در کتاب‌هائی چون تمهیدات، زبده‌الحقایق، مکتوبات و شکوی الغریب تبیین و در کتاب‌هائی ماندگار بر جای گذاشته است و جا دارد آن تحلیل‌های   اندیشه‌محور و جهان‌بینی اسلامی به‌گونه‌ای بیان شود. بی‌تردید حذف کتیبه‌ای که قطره‌ای از آن دریای معرفت و شناخت را نشان می‌داد، پاک‌کردن صورت مسئله نیست، مسئله‌ای که در عصر دانائی همواره می‌تواند برای نسل امروز یک فرایند پرسشی باشد.

و این روایتی بود از اتفاقی که بر تندیس عین‌القضات و لوح آن گذشت، رویدادی که برای اولین‌بار گفته می‌آید، امید که در صفحات یک نشریه فرهنگی چون همدان‌نامه به روئیت اهلش رسیده باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.