به یاد عارف قزوینی

0

*علی پاشا رجبلو

*مدرس موسیقی

«وجدان خود را گواه می‌گیرم که فقط خودم بودم و آن چیز را که نمودم، جز آن نبودم».

«عارف قزوینی» متولد سال ۱۲۵۹ شمسی در قزوین و درگذشته ۲ بهمن ۱۳۱۲ در همدان، شاعر و تصنیف‌سرا، موسیقیدان، خوشنویس، نویسنده، خواننده و نوازنده موسیقی و از وطن‌دوستان زمانه خود بود که توانست با خلق و آفرینش بسیاری از ترانه‌ها و تصنیف‌های عاشقانه و میهنی، به یک شاعر ملی ماندگار تبدیل شود. بعد از گذشت دهه‌ها، ترانه‌ها و تصنیف‌های وی به خصوص تصنیف‌های میهنی و سیاسی، همچنان شنوندگان بسیاری دارد و بارها توسط هنرمندان موسیقی باز خوانی و اجرا شده و می‌شود. با آغاز مشروطیت شاعران و نویسندگان بسیاری در کنار آزادی خواهی مردم قرار گرفتند اما اشعار و تصنیف‌های عارف پر از شور انقلابی بود که توانست واژه وطن و وطن‌دوستی را با زبان شعر و بدون هیچ مصلحت و هراسی به میان مردم ببرد. «صادق  رضازاده‌شفق» در مقدمه دیوان عارف نوشته است: «در دوره انقلاب مشروطه هیچ قلم و هیچ نطقی نتوانست دل مردم را مانند سخنان عارف به لرزه درآورد».

در شناخت موسیقی و دستگاه‌ها و آوازها، استعداد شگرفی داشت و توانست با این شناخت و آگاهی آثاری را خلق و به یادگار بگذارد که هیچ‌گاه گذشت زمان نتواند آن‌ها را فراموش کند. وی همچنین توانست به تصنیف‌سرایی ارزش و احترام خاصی بخشد. «محمدرضا لطفی» موسیقیدان معاصر در این خصوص می‌نویسد: «عارف قزوینی برپایه سنت تصنیف سرایی علی اکبر شیدا، توانست احترام تصنیف‌سراها را بالا برده و ارزش این هنر را که بخش عمده آن تصنیف‌های سرگرم‌کننده روز بود، متعالی کند».

عارف از اولین کسانی بود که اعتقاد داشت باید موسیقی را به گونه‌ای اجرا کرد که مردم عادی نیز بتوانند از آن بهره ببرند و تأکید بسیاری بر مردمی‌بودن موسیقی داشت و خود او از اولین کسانی بود که به عنوان موسیقیدان و خواننده کنسرت برگزار کرد و در یک مدت کوتاه، اشعار و ترانه‌ها و تصنیف‌های او، در میان مردم زمزمه  و به یک شاعر مردمی تبدیل شد. از سویی اشعار وی پر از مضامین عدالت‌خواهی و  اعتراض به وضع موجود است و این اشعار در قالب تصنیف و ترانه بدون هیچ مصلحت اندیشی و هراسی توانست تأثیر عمیقی در میان مردم  ایجاد کند. «محمدرضا شفیعی کدکنی» در رسای این شجاعت اوست که می‌سراید:

شاید دوست بدارید :

ز آن‌چه در پرده‌ی بیداد همایون گفتی

تا ابد از رخ بیدادگرانه، پرده دری

زین صراحت که تو داری به ره کینه و مهر

عجبی نیست، پس از مرگ هم ار دربدری

عارف در طول ۵۴ سال زندگی خود با هنرمندان، نویسندگان، شاعران، انقلابیون و سیاست‌مدارانی چون درویش‌خان، ملک الشعرای بهار، میرزاده عشقی، حیدر خان عمواوغلی و کلنل تقی پسیان آشنا شد که هرکدام از آن‌ها تأثیر بسزایی در شکل‌گیری شخصیت فردی او داشتند. دوستی او با کلنل تقی پسیان باعث شد کنسرتی در باغ ملی مشهد برای هزینه‌های ساخت آرامگاه فردوسی برگزار کند و بعد از کشته‌شدن کلنل پسیان ، درد و رنج فراموش‌ناشدنی بر جان و دل عارف بوجود آمد و به قول خودش کمرش شکست. سال‌های ۱۲۹۹ تا ۱۳۰۴ دردناک‌ترین دوره زندگی عارف است؛ انقلاب مشروطیت به پایان راه خود رسیده، حیدر خان عمواوغلی، شیخ محمد خیابانی، کلنل پسیان، کوچک خان جنگلی و میرزاده عشقی، کشته شده و یا به قتل رسیده‌اند و دیکتاتوری رضا شاه در حال شکل‌گیری و در نهایت سال ۱۳۰۵ سال تبعید اوست.

آخرین سال‌های زندگی عارف پر از درد و رنج و اندوه در تبعید همدان است اما هیچ‌گاه برای امرار و معاش و گذران زندگی خود از هیچ‌کس کمکی قبول نمی‌کند. شاعر ملی و پیام‌آور آزادی و چهره رنج‌دیده انقلاب مشروطیت، سرانجام در  روز ۲ بهمن ۱۳۱۲، هنگامی که هنوز عشق به وطن و آسمان میهنش را در سینه زمزمه می‌کرد، در روستای دره مرادبیک همدان درگذشت.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.