خالق کتیبه‌های مجسمه‌ای

گفتگو با «صادق سروی» هنرمندی که «کتیبه‌های مجسمه‌ای» او در جهان منحصر به فرد است

«صادق سروی» در یکم بهمن‌ماه ۱۳۲۹ در همدان متولد شد. وی بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی به‌صورت جدی کارهای هنری را دنبال کرد تا آن‌جا که توانست سبکی نو در هنرهای تجسمی با نام «کتیبه‌های مجسمه‌ای» به وجود آورد.

0

*مهدی به‌خیال- حسین زندی

«صادق سروی» در یکم بهمن‌ماه ۱۳۲۹ در همدان متولد شد. وی بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی به‌صورت جدی کارهای هنری را دنبال کرد تا آن‌جا که توانست سبکی نو در هنرهای تجسمی با نام «کتیبه‌های مجسمه‌ای» به وجود آورد. ایشان توانست با دغدغه‌ها و گرفتاری‌های فراوان از سویی و بضاعت اندک از طرف دیگر تابلوهای منحصربه‌فردی خلق کند. اگرچه چنان‌که بایسته و شایسته‌اش بود قدر ندید؛ تا این‌که این روزها که به دلیل درمان فرزندش به ترکیه رفته بود دچار ایست قلبی شد و به عالم باقی شتافت.

باری، در بیستم مرداد ۱۳۹۳ فرصتی دست داد تا با زنده‌یاد صادق سروی داشته باشیم؛ گفتگویی مفصل که قسمت اول آن تقدیم می‌شود.

قدری از گذشته خودتان که همدان بودید، تاریخ تولدتان و قضایای کودکی بگویید!

من صادق سروی متولد شهر همدان در سال ۱۳۲۹ به دنیا آمدم. از بچگی علاقه زیادی به هنر داشتم اما چون تحصیل می‌کردم مجبور بودم به دبستان بروم و تابستان‌ها هم به کمک پدر و مادرم مغازه می‌رفتم نتوانستم خیلی حرکت کنم. من بچه منطقه باباطاهر همدان هستم و مدرسه هم در همان منطقه رفتم؛ تا دوم دبیرستان هم بیشتر ادامه تحصیل ندادم. رفتم به سمت صنعت. چون مغازه پدرم لوازم کشاورزی می‌ساختیم. من رفتم به سمت ساخت لوازم کشاورزی.

تا چه زمانی به این کار مشغول بودید؟

تا این‌که انقلاب شد و آهن دچار تحول شد، جیره‌بندی شد. ما رها کردیم رفتیم دنبال خریدوفروش (تجارت). از بندرها شروع کردیم. اما یک‌دفعه سر از کشورهای مختلف درآوردیم. جنس می‌خریدیم، می‌آوردیم می‌فروختیم. تا این‌که به سمت عتیقه‌جات کشیده شدم. من اشیای قدیمی می‌خریدم می‌فروختم. یک روز کاسه‌ای خریدم هشتاد هزار تومان، آوردم خانه دیدم من می‌توانم درستش کنم مثل این‌که یکی به من گفت می‌توانی درستش کنی من این کاسه را آوردم رفتم قلم هم تهیه کردم و گذاشتم وسط پاهام و چکش کوچکی تهیه کردم و شروع کردم به کنده‌کاری. این کاسه را تمام کردم. از آن روز کار هنری من شروع شد. شروع کردم به قلم‌زنی؛ همین کاری که اصفهانی‌ها می‌کنند.

چند سالتان بود آن زمان و تا کی به قلم‌زنی ادامه دادید؟   

تقریباً بیست سال پیش (۱۳۷۳) بود که قلم‌زنی می‌کردم تا این‌که کامل یاد گرفتم، دلم را زد. دیدم خیلی جالب نیست و از آن هنر استادهای بسیاری هست داخل همدان، قزوین، تهران، اصفهان و همه شهرها بلدند. جذابیت این کار از بین رفت برای من. رفتم سمت مُنبت. تعدادی چوب گردو تهیه کردم و قلم درست کردم و شروع کردم به منبت‌کاری. از آن‌هم چندتایی درست کردم و دلم را زد. رفتم دنبال مجسمه‌های سنگی درست کردن. تعدادی درست کردم همه را هدیه دادم به دوستان. از اون هم خوشم نیامد رهایش کردم. خوشم نیامد! جدی می‌گویم. همین‌طور پشت سر هم.

قبل از این‌که به هنر اصلی خود که کنده‌کاری روی مفرغ است بپردازید؛ بفرمایید کی و چطور شد که راهی قزوین شدید؟

بیست سال پیش از همدان مهاجرت کردم. البته به خاطر فعالیت‌هایی که داشتم بیشتر تمایل داشتم نزدیک تهران باشم و به پایتخت نزدیک باشم. مقداری هم مشکل خانوادگی داشتم. که به این صورت مشکلات خانوادگی‌ام حل شد.

 

شاید دوست بدارید :

ظاهراً بعد از مجسمه‌سازی هنر اصلی خودتان را پیدا کردید.

بله اما هنوز به انتهای خط نرسیدم. من بعد از مجسمه‌سازی رفتم کار روی ظروف. ظرف‌هایی که گوشتی ضخیم بودند می‌خریدم می‌آوردم کامل همه را کنده‌کاری برجسته می‌کردم. اما با آن برجستگی که قلم‌زنی می‌کنند فرق می‌کند. آن‌ها قیر می‌زنند روی بغل‌هاش روی آن می‌کوبند؛ فرورفتگی می‌کند. این‌ها برجستگی قلابی می‌آید بیرون. آن هم روی ورق نازک. اما من ظروف ضخیم گوشتی را می‌آوردم می‌کندم. کنده‌کاری می‌کردم، همین باعث شد جرقه‌ای در ذهنم پیدا بشه. رفتم به سمت شمش.

اولین شمشی که گرفتید چه اندازه‌ای داشت و چه طرحی را به آن اختصاص دادید؟

اولین شمشی که گرفتم ۴۰×۶۰ بود که چهره حافظ را شروع کردم درآوردم؛ آرامگاهش را هم به‌صورت برجسته درآوردم که دست داخل آن حرکت می‌کند.

این شمشی که می‌گویید از چه جنسی بود؟

از جنس مفرغ طلایی (زرد). از نظر شیمیایی در نظر بگیرید آلیاژش کمی با برنج که ما می‌شناسیم فرق دارد. تقریباً شبیه برنج، زرد و طلایی هست. شروع کردم روی مفرغ بعدش دومین کارم هم فردوسی بود.

این آثار را به نمایش هم گذاشته‌اید؟

بله به نمایشگاه‌های مختلفی دعوت شدم و شرکت کردم. چون سبک جدیدی بود و من هم از اول هیچ استادی نداشتم سبک‌هایم را عوض می‌کردم.

نقاشی آن‌ها هم کار خودتان است؟

نقاشی‌های آن‌ها فرق می‌کند. مثل بعضی از نقاشی‌ها است. من مثلاً می‌خواهم از روی یک کتیبه کپی بکنم؛ سعی می‌کنم یک مقدار بسیار کمی از آن تغییر بدهم که این کار، کار هنرمند قبلی نیست.

 

چه چیزی در این هنر کتیبه مجسمه داشت که در دیگر هنرها نبود و شما را خرسند کرد؟

به این کتیبه مجسمه‌ها می‌توان شعر، ادبیات، تصویر حیوانات، نقشه و هر چیزی که دوست داشته باشی را در جوارش اضافه کنی و درست کرد. در ضمن خود کتیبه یک کتاب است. اگر هنرمند بتواند که به چه شکل کتیبه را جمع‌بندی کرده و بچیند. من قصد دارم کتیبه‌هایی درست کنم از جنس نقره و با تزئین سنگ‌هایی از زمرد و برلیان و الماس که در جهان منحصربه‌فرد خواهد بود. هر چند الآن این سبکی هم که من روی شمش کار می‌کنم در جهان منحصربه‌فرد است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.