خبرنگار؛ سپر بلا

دست خالی خبرنگار در کشاکش قدرت و سیاست و ثروت

0

*سید افشین ابراهیمی

*حقوقدان

«کاغذ اخبار» اولین روزنامه خبری ایران بود و به تبع «میرزا صالح‌شیرازی» اولین خبرنگار. شاید هیچ نشان دقیقی از نیت و هدف میرزا صالح در انتشار کاغذ اخبار در دست نباشد اما راهی که گشود راهی برای آگاهی بود و خبرنگار در طول تاریخ از آن‌که فقط خبر می‌نگارد به چشم بیدار جامعه بدل شد.

قشری بی‌هیچ ادعا و البته همواره مدعی؛ مدعی ای که ادعایش نه برای خود که برای جامعه است. جالب آن‌که جامعه هم در میان چرت مستدامش انتظار بیداری فقط از او دارد که او بیدار باشد و او ببیند و او زنهار دهد فارغ از آن‌که این دیدن‌ها و گفتن چه مخاطرات که ندارد.

و مردم در زمان خطر بی اعتنا به آن بیداری خبرنگار زیر لب زمزمه می‌کنند: «زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد» یا این‌که در جمع می‌گویند: «بیهوده که فریاد نمی‌زند و تیتر نمی‌نوشت، حتما چیزی به او رسیده و سبیلش چرب شده که به این خطر کردنش می ارزیده» و البته در خفا و خلوت خود البته شهامت و پاکبازی خبرنگار را می‌ستایند.

آن طرف این مردم، حکومت است، دولت است، از همان زمان محمدشاه قاجار و کاغذ اخبار تا همین زمان اکنون کم مدیری است که خبرنگار را روابط عمومی خود نخواهد و کم نگاهی است که خبرنگار را مسئول انعکاس دستاوردها و خدمات نداند. که از نگاه برخی خبرنگار زبان بسته و قلم به مزد بهتر…

اصلا خبرنگار آن به که مواجب حداقلی از ارباب قدرت و مکنت بگیرد و چشم بر وقایع ببندد و هر گاه مدیری عزم ارتقا کرد خبرنگار غلو او گوید و خدمات نکرده را کرده نگارد و تیتر روزنامه خود کند تا مدیر به مدد فشاری که بر افکار وارد کرده و به آن پرواگاندا گویند مقامات مافوق را مجاب به ارتقایش نماید. این وسط هم کارت هدیه‌ای ، پارسیان سکه‌ای ، چیزی نصیب خبرنگار.

و در این میانه انکار و تردید، خبرنگار ایستاده و خبرنگاری نه شغل و نه عشق که رسالتی است در جامعه شتابان امروز که خبرنگار نه به آن مبعوث که خود خواسته آن را می‌گزیند.

می‌گزیند که در خطر باشد، در هجمه باشد، در جریان باشد.

می‌گزیند که آن‌گاه که همه چشم پوشیده‌اند چشم باز نگاه دارد.

می‌گزیند که آن‌گاه که کسی جرات دم زدن ندارد او فریاد برآرد.

می‌گزیند که آن‌گاه که همه دست بر بغل و لبخند بر لب در حالی که واقع را می‌دانند با سکوت فقط مقام مسئول را تایید می‌کنند او با پرخاش و فریاد چیزی را بپرسد که به نرخ روز خوردن نان دیگران، باعث نپرسیدن آن توسط بسیاری می‌شود.

خبرنگار رسولی است که به رسالت مبعوث نشده، خود رسالت را برگزیده؛ رسالت با خبر بودن، رسالت حفظ صحت خبر، رسالت بی طرفی در انتشار خبر، رسالت پیگیری درد جامعه و در راه این رسالت چه مرارت‌ها نکشیدند و چه زندان‌ها که نرفتند.

از قدیمی‌هایش میرزا جهارنگیر خان صور اسرافیل و محمدکریم شورش شیرازی و میرزاده عشقی. از جدیدی‌هایش را که خودتان بهتر می‌شناسیدشان

و کاش بدانیم در کشاکش قدرت و سیاست و ثروت به خبرنگار نه قدرت می‌رسد نه ثروت. کدام خبرنگار رئیس حکومت شد؟ کدام خبرنگار به مکنت رسید؟

خبرنگار اگر خطر می‌کند و اسرار مگو فاش می‌کند و فردا روز به جرم نشر اکاذیب و تشویش اذهان و اقدام علیه امنیت به زندان می‌رود صرفا به آن نیت است که احساس می‌کند دانستن مردم از ندانستن مردم بهتر است.

مردم آگاه زودتر قانع می‌شوند و زودتر آرام می‌شوند تا مردمی بی‌خبر و ناآگاه و آگاهی و دانایی اتفاقا راز ساده اعتماد سازی و تداوم ملک و مملکت است.

خبرنگار میزان الحراره جامعه است و خوش به حال حکومتی که از سر آشتی با خبرنگاران مستقل درآید و تپش نبض مردم را از دست خبرنگار مستقل بگیرد.

و خبرنگار حافظ دارایی‌های یک کشور است در برابر تندباد طمع طمع کاران و دست اندازی دست اندازان به منابع ملی.

خودتان حساب کنید تاکنون چه فسادها که توسط خبرنگارها برملا نشده، چه کژی‌ها که با خبر خبرنگاران راست نشده، چه منابع که با تلاش خبرنگاران حفظ نشده و چه فقرها و تبعیض ها و ظلم‌ها که توسط خبرنگاران رونمایی نشده. داستان گورخوابی های تهران را یادتان هست؟ داستان املاک و حقوق‌های نجومی؟

و هزار داستان دیگر

روابط عمومی‌ها هیچوقت این‌ها را خبری نمی‌کنند، دولت‌ها هیچوقت این‌ها را نمی‌بینند چون از بقال‌ها یاد گرفته‌اند که فقط از ماست شیرینشان تعریف کنند. این ترشی و تلخی‌ها را خبرنگاران می‌چشند و می‌بینند و می‌گویند.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.