سکانسی از از زندگی یک تصویربردار

«علی‌اکبر بیگ‌زاده» از دنیای تصویرگری می‌گوید

بیگ‌زاده: ابتدا در مجله اطلاعات دختران و پسران خبرنگار بودم که با زنده‌یاد «محمدمهدی استعدادی» آشنا شدم. عکس‌هایی که می‌گرفتم به استعدادی می‌دادم و او آن‌ها را چاپ می‌کرد. این مربوط به دوره نوجوانی و جوانی است. بعد از انقلاب یک ویژه‌نامه برای ارتحال «آیت الله طالقانی» منتشر کردم که در آن سال «علی آقامحمدی» نماینده همدان مشوق ما شد و ما یک نشریه به اسم «پگاه» چاپ کردیم و همین باعث شد که به صداوسیما بروم در آن‌جا همه کار می‌کردم؛ خبرنگاری، صدابرداری و فیلم‌برداری

0

*حسین زندی

*خبرنگار

«علی‌اکبر بیگ‌زاده» از تصویربرداران با سابقه همدان است. او سال‌ها عضو اتحادیه بوده و بخش مهمی از فعالیتش را در حوزه آموزش صرف کرده است. در این گپ‌و‌گفت از تجربه‌های او می‌پرسیم.

  • از کودکی شروع کنیم، خودتان را معرفی می‌کنید؟ در چه محله‌ای به دنیا آمدید و کجا درس خواندید؟

علی اکبر بیگ‌زاده هستم متولد ۱۳۴۰ در خیابان عباس‌آباد. برادرم سال ۶۲ در عملیات خیبر شهید شد و خانواده شهید هستم. دیپلم اتومکانیک را سال ۱۳۵۹ در هنرستان دیباج گرفتم و به علت انقلاب فرهنگی کنکور برگزار نشد. سال ۶۲ کنکور دادم و ۶۳ به دانشگاه رفتم در دانشگاه رشته گرافیک می‌خواندم و بعدا تغییر رشته دادم.

  • استادان شما در دانشگاه چه کسانی بودند؟

محمدحسین حلیمی، مرتضی ممیز، یوشی، عینی‌فر، امیرعلی جوادیان، مرتضی حیدری، سحابی.

  • چند ترم گرافیک خواندید که بعد تغییر رشته دادید؟

در آن زمان باید ابتدا حدود یک سال‌ونیم می‌خواندیم، سپس می‌توانستیم تغییر رشته بدهیم

  • بعد از فارغ‌التحصیلی کار گرافیک انجام ندادید؟

خیلی کم بود. من کارهای زیادی انجام دادم، اما زیاد از گرافیک و طراحی استفاده نکردم. در صداوسیما باید همه کار انجام می‌دادیم؛ طراحی دکور می‌کردیم، نورپردازی می‌کردیم و کارهای دیگر. در آن زمان کارکنان صداوسیمای همدان کلا ۴۸ نفر بودند. اوایل تشکیل مجلس، یک برنامه را همراه مهدی محمودیان، پانزده روز در مجلس تصویربرداری می‌کردیم، تمام کارها را دو نفری انجام می‌دادیم، به همین دلیل گاهی وقت‌ها مجبور می‌شدیم از هنر گرافیک و طراحی نیز استفاده کنیم.

  • دوره‌ای که شما در تلویزیون بودید، چه کسانی آموزش دیده بودند؟

آقای صریحی بود که بیشتر کار فیلم‌برداری می‌کرد. یک دوره دو نفر آمدند. صریحی برای ارتقای حکم باید دو ماه می‌رفت به تهران. از لحاظ تجهیزات بسیار فقیر بودیم. همزمان با این دو نفر که همکار ما شدند، یک دوربین سونی به قیمت سه میلیون به اداره ما دادند. یک روز وقتی می‌رفتیم پایگاه نوژه برای ضبط برنامه یک نفر به عنوان جایگزین صریحی که به تهران رفته بود، به همدان آمد که حق مأموریت دریافت می‌کرد؛ به این صورت که روزی دویست تومن که دو ماه می‌شد دوازده تومن، اما این دو نفر معتقد بودند که چرا از پول بیت‌المال خرج یک نفر می‌کنند. من به آن‌ها گفتم شما نگران ۱۲ تومن نباشید، دوره که ندیدید، حداقل سعی کنید از او کار یاد بگیرید. در آخر آن‌ها نگذاشتند کسی بیاید. زمانی رسید که این دو نفر برای ضبط وقایع جنگ می‌خواستند به جبهه بروند. دوربین سونی را برداشتند و رفتند. قبل از رفتن من به آن‌ها گفتم برای این دوربین یک کاور بگیرید که آسیب نبیند، اما هنوز به جبهه نرسیده، دوربین خراب شد. از همان‌جا برای تعمیر به تهران فرستادند و چند برابر آن دوازده هزار تومان حق مأموریت هزینه تعمیر دوربین شد. خیلی ناشی‌گری ها در آن زمان اتفاق می‌افتاد؛ به دلیل این‌که اکثرا دوره ندیده بودند. الان هم این ناشی‌گری‌ها وجود دارد. چون بالادستی‌ها نیز بلد نیستند و یک کار ضعیف تحویل می‌دهند و شعور مخاطب نیز برایشان اهمیتی ندارد. یک سری انفجار معدن بود و ما برای فیلم‌برداری رفتیم. فیلم‌بردار صداوسیما بلد نبود و زوم کرده بود روی محل انفجار و این بسیار اشتباه است و عظمت انفجار مشخص نشده بود.

  • بعد از سال ۶۴ همکاری دیگری با صداوسیما نداشتید؟

به آن صورت خیر، اما یک دوره در زمان صوفی، یک مرکز آموزش وجود داشت که در آن‌جا کار می‌کردم، اما بعد از چند وقت برداشته شد. در زمان کرونا یک طرحی به مدیر صداوسیما دادم که گفت بودجه نداریم. طرح این بود که وضیعت کنونی همدان را در تمام زمینه‌ها به تصویر بکشیم. به مردم نشان بدهیم همدان در قرن گذشته چه تحولاتی داشته است.

  • مستند نیز کار کردید؟ با چه کارگردان‌هایی؟

من در صداوسیما که بودم، برای سالگرد شهادت «آیت الله مدنی» یک کار مستند به اسم «محراب خون» انجام دادم. یک سری نیز برای «امیرشهاب رضویان» فیلم‌برداری کردم. فیلم «کودک و خزان» بود که فیلم‌برداری کردم، فکر کنم جایزه خارج کشور نیز برد. یک سری مستندها نیز برای بخش خصوصی انجام دادم. کتاب «سیمای گردشگری» را من عکاسی کردم.

  • در عکاسی دنبال چه نوع عکس‌هایی هستید؟

بیشتر مستند و خبر، کار پرتره کم انجام می‌دهم؛ زیرا به سبک فرهنگ هر دوره علاقه بیشتری دارم.

  • آیا کلکسیونی دارید؟
شاید دوست بدارید :

در حد بضاعت خودم یک آرشیو دارم.

  • چه عکسی دوست داشتید بگیرید، اما نتوانستید یا چه فیلمی دوست داشتید بسازید که هنوز موفق نشدید؟

دوست داشتم مستند سفره‌های مختلف ایرانی را بگیرم. ما آداب سفره‌های مختلفی داریم؛ به عنوان مثال من حسینیه جولان که می‌رفتم، وقتی سفره پهن می‌شد، اول همه سرپا می‌ایستادند، بعد می‌گفتند آمین و می‌نشستند. برای همین می‌گویم که باید این آداب حفظ شوند و به ثبت برسند.

  • چه زمانی به عکاسی و تصویر به عنوان شغل نگاه کردید و چه زمانی عضو اتحادیه شدید؟

ابتدا در مجله اطلاعات دختران و پسران خبرنگار بودم که با زنده‌یاد «محمدمهدی استعدادی» آشنا شدم. عکس‌هایی که می‌گرفتم به استعدادی می‌دادم و او آن‌ها را چاپ می‌کرد. این مربوط به دوره نوجوانی و جوانی است. بعد از انقلاب یک ویژه‌نامه برای ارتحال «آیت الله طالقانی» منتشر کردم که در آن سال «علی آقامحمدی» نماینده همدان مشوق ما شد و ما یک نشریه به اسم «پگاه» چاپ کردیم و همین باعث شد که به صداوسیما بروم. در آن‌جا همه کار می‌کردم؛ خبرنگاری، صدابرداری و فیلم‌برداری، تا این‌که سال ۶۰ دانشکده صداوسیما یک دوره تصویربرداری گذاشت، آن دوره دانشگاه‌ها تعطیل بودند و این کلاس در پشت سینما آزادی تهران برگزار شد. دوره تصویربرداری یک دوره ۹ ماه بود. بعد از دوره «مهدی مستوفی» پیشنهاد داد که در تهران بمانم و کار کنم، اما علاقه داشتم که برگردم و در همدان کار کنم. سال ۷۴ بود که کار تصویربرداری را خارج از صداوسیما به صورت حرفه‌ای شروع کردم و آتلیه «پوریا فیلم» را در اول پیاده‌روی بوعلی راه‌اندازی کردم. قبل از آن در صداوسیما بودم.

  • در صداوسیما چه سمت و نقشی داشتید؟

در صداوسیما تا سال ۶۳ مسئول پخش بودم. سال ۶۳ دانشگاه هنرهای زیبا قبول شدم و بعد از مرخصی‌گرفتن، یک ترم سال۶۴ برای ادامه تحصیل به دانشگاه رفتم. در زمان دانشجویی، کارهای تصویربرداری نیز می‌کردم. سال ۶۹ برگشتم به همدان و تقریبا تا سال ۷۲ تصویربرداری ممنوع بود، اما یک مغازه در پاساژ قائم باز کرده بودم و کارهای تصویربرداری مجاز انجام می‌دادم تا این‌که سال ۷۲ تصویربرداری آزاد شد از طرف ارشاد و آن‌ها به سه نوع کار مجوز دادند؛ یک ویدئوکلوپ‌ها، دو سالن‌های نمایش ویدئوی و سه برای تصویربرداری. در آن زمان «ایرج عاشوری» و «محمود زنده‌نام» در ارشاد آزمون می‌گرفتند. اولین دوره من شرکت کردم و محمود زنده‌نام من را می‌شناخت، در آن دوره فقط من قبول شدم. در آن دوره کسانی که تصویربرداری می‌کردند حتما باید یک محرم در کنارشان باشد و همسرم سال بعد مجوز این کار را گرفت. ارشاد آزمون می‌گرفت و به اتحادیه معرفی می‌کرد. آن زمان مسئول اتحادیه بسیار سخت‌گیر بود. همدان تا دهه هفتاد تصویربردار نداشت و اگر کسی تصویربردار می‌خواست، باید می‌رفت از تهران می‌آورد.

  • از سال ۶۴ تا ۷۲ که شما آمدید چه کسانی در همدان تصویربردار بودند؟

همدان از لحاظ حکمی دونفر تصویربردار داشت؛ «عبدالله سلیمی» و یک نفر دیگر. همدان برای تصویربرداری در آن زمان دوربین‌های منوئل بود و اتوفوکوس نداشت. در تلویزیون نیز تدوین نداشتیم و همین کارها را سخت کرده بود.

  • در آن زمان چه دوربین‌هایی متداول بود؟

در یک سری از ارگان‌ها دوربین‌های ۲۰۰۰ و ۳۰۰۰ «کنون» بود که با سیم به اف باند وصل می‌شدند. دوربین «تیپ» ضبط نداشت و ضبطش با ویدئو بود. بعضی ارگان‌ها و اداره‌‌ها داشتند، اما کسی که بتواند با آن کار کند، نبود؛ زیرا تنظیم‌کردن آن بسیار سخت بود. سال ۶۴ عبدالله سلیمی به من یک دوربین سونی بتا ۱۰۰ معرفی کرد که اولین سری دوربین‌های بود در ایران که ضبط در داخل دوربین بود، می‌توانستیم آن دوربین را ۷۰ هزار تومن بخریم، اما به علت دانشجو بودن دستم خالی بود و نتوانستم. او با «خلیل عبدنیکویی» آن دوربین را خرید و با انجام چهار برنامه پولش را درآوردند. در همان دوره‌ها لامپ دوربین سوخت که همان موقع مجید برادر خلیل عبدنیکویی ۳۵ هزار تومان برای تعمیر دوربین هزینه کرد و از آن به بعد خودش با دوربین کار می‌کرد. به علت اخلاق خوبی که داشت، کارش رونق گرفت. تصویربرداران آن زمان زیاد نبودند، یکی همین عبدنیکویی بود، فرد دیگری به نام مهرداد بود که الان رفته دوبی، جعفر بصیری بود، همین.

  • شما کی دوربین خریدید؟

اولین دوربینم را سال۶۷ یک وی ۵۰ خریدم به قیمت ۱۶۵ هزار تومان که در تهران و همدان کار می‌کردم. سال ۷۲ نیز اقدام کردم برای مجوز اوایل مجوز را ارشاد می‌داد، اما بعد از چند سال تمام کار را اتحادیه انجام داد.

  • آن زمان وضعیت اتحادیه چگونه بود؟

در اتحادیه بعد از انقلاب کسی برای رئیس شدن مشتاق نبود، به همین دلیل افرادی که سید بودند رئیس و هیئت مدیره شدند و در آن زمان اتحادیه یک کادر سه نفره داشت.

  • شما گفتید که سال ۷۲ شما عضو اتحادیه شدید. چه زمانی تصمیم گرفتید که خودتان عضوی از هیئت مدیره باشید؟

من از اوایل در جلسات سالیانه شرکت می‌کردم و شاید تنها کسی که بلند می‌شد و نظرش را می‌داد، من بودم، اما راغب به کاندیداشدن نبودم، تا این‌که ۱۵ سال پیش برای اولین‌بار مطرح شد که آزمون‌ها را خود اتحادیه بگیرد و کسی نبود که اصولی آزمون بگیرد و من به کمیسیون فنی رفتم. بعد از آن سه دوره عضو هیئت مدیره بودم، اما دوره قبلی به علت کرونا ۶ سال طول کشید.

  • در دوره‌ای که شما بودید، مهم‌ترین کاری که انجام دادید، چه بود؟

قبلا ما فرم قرارداد نداشتیم و گاه قراردادها زبانی بود. زمانی که من وارد اتحادیه شدم، فرم قرارداد را تنظیم کردم که کمک بسیار شایانی به جامعه عکاسی کرد؛ زیرا خیلی وقت‏ها اعضای اتحادیه با مشتریان به مشکل می‌خوردند. پیشنهادهای زیادی دادم، اما متأسفانه عملی نشدند. در یک دوره پیشنهاد دادم که یک ملک را برای اتحادیه بخریم، اما متأسفانه کسی اهمیت نداد. یا این‌که در یک مقطع پیشنهاد دادم اتحادیه‌ها در یک ساختمان متمرکز بشوند. شهرهایی مانند قزوین و تبریز این کار را کردند و اتحادیه‌ها تجمیع پیدا کردند. این اتفاق خیلی کارآمد بود؛ زیرا بسیاری از هزینه‌های اتحادیه‌ها کمتر می‌شد. اولین دوره‌ای که کمیسیون آموزشی برگزار شد، در یک مقطع سه دوره «ورک‌شاپ» برگزار کردیم که بسیار کمک‌کننده بود.

  • الان چه انتظاراتی از اتحادیه دارید؟

ما یک تشکل صنفی هستیم و وظیفه ما دفاع از حقوق اعضا است. ما همه جا نباید در مقابل حرف‌هایی که از بالا می‌آید، سر خم کنیم و باید در مسیر دفاع از حقوق اعضا حرکت کنیم. یک بار نامه‌ای از طرف اتاق اصناف آمده بود که درخواست کرده بودند، ۱۵ درصد از درآمد را به اتاق اصناف بدهیم. طبق قانون اتحادیه‌ها باید ۲۰ درصد از درآمد خود را به اتاق اصناف بدهند، اما در آن زمان اصناف علاوه بر آن ۲۰ درصد ۱۵ درصد دیگر نیز طلب کرده بود. ۱۵ درصد برای ما حدود ۹ میلیون می‌شد. در حساب پس‌اندازی که داشتیم ۶ میلیون بیشتر نبود و خودمان نیز اجازه‌نشین بودیم، آقای فکا؛ رئیس اتحادیه آن دوره از من پرسید که این پول را چگونه تأمین کنیم؟ من به او گفتم ما هیچ‌گونه وظیفه‌ای نداریم که این پول را بدهیم و مخالفت خودم را اعلام کردم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.