نقش ملک و مالکیت در قیمت مسکن

0

*مصطفی شمس

*مهندس معمار، مدرس دانشگاه

مهم‌ترین مولفه در انتخاب مسکن یا همان چیزی که امروز آن را سرپناه می‌نامیم، آسایش است؛ مکانی که ما را از پدیده‌های جغرافیایی، عوامل جوی، گزند حیوانات و مانند این مصون بدارد، اما مقوله مسکن و انتخاب آن در کشور ما، مقوله پیچیده‌ای است که بخشی از این پیچیدگی به منابع سرزمینی ما ونحوه مدیریت کلان برمی‌گردد.

در منطقه‌ای مانند هنگ کنگ، فروش زمین و واحدهای ساختمانی به سانتی‌متر مربع است، اما این به معنای آن نیست که مردم آن بی‌سرپناه باشند یا در کشوری مانند ژاپن که بعد از جنگ جهانی دوم، ویرانه‌های زیادی در آن به‌جا ماند، تصمیم‌سازان این کشور، فضاهایی بسیار کوچک به‌عنوان مسکن برای خود در نظر گرفته‌اند که فقط نیازهای اولیه اشخاص را پاسخ دهند و اصطلاحا به آن‌ها «ساختمان‌های کپسولی» گفته می‌شود و در مقابل کارخانه‌ها و واحدهای تولیدی بسیار بزرگ ساخته‌اند کشورهایی که به لحاظ منابع سرزمینی فقیر  اما در هنر مدیریت هوشمندانه عمل کرده‌اند. در اروپای بعد از جنگ هم که ویرانه‌های زیادی دارد، سیستم‌های ساختمانی براساس همین این محدودیت تعریف شده‌اند.

در گذشته سرزمین ما، زندگی روستایی این امکان را به وجود آورده بود که ساختمان‌ها به شکلی ساخته شوند که چندین خانوار در کنار هم زندگی کنند و معمولا این خانوارها شامل پدر و فرزندان پسر او به همراه خانواده‌هایشان بودند. در ادامه وقتی خانواده پسر بزرگ می‌شد و تصمیم به استقلال می‌گرفت، در گوشه‌ای از روستا، زمینی انتخاب می‌کرد و با کمک همسایه‌ها و اقوام و با استفاده از مصالح بومی به ساخت‌وساز می‌پرداخت. نکته جالب این است که در حال حاضر، این روستاها به عنوان روستاهای واجد ارزشی تاریخی شناخته شده‌اند و از آن‌ها با عنوان «روستاهای هدف گردشگری» یاد می‌شود؛ روستاهایی که بدون دخالت دولت‌ها و صرفا به‌دست جامعه محلی ساخته شده‌اند.

به‌طور خاص، چالش اصلی در حوزه مسکن در کشور ما زمانی پیش آمد که مسکن تبدیل به کالا و سرمایه شد که به لطف قانون ثبت و تبعات آن به‌وجود آمد. البته نگارنده منکر فواید بسیار قانون ثبت و سند نیست، اما با وجود یک‌سری اتفاقات، اتفاقات دیگری رقم می‌خورد که قبلا پیش‌بینی نشده است. در جامعه شهری با افرادی طرف هستیم که ملاک عمل برای افراد آن «سند» است و این سند برای آن‌ها بسیار ارزشمند است، اما جامعه روستایی، جامعه‌ای است که زمینی که در ید آن‌هاست، ارزشمند محسوب می‌شود.

آیا ما در ایران «بی‌خانمان» داریم؟ من می‌گویم خیر و جز افرادی که با عنوان «کارتن‌خواب» شناخته می‌شوند و در مکان‌های خاص زندگی می‌کنند، قشری به‌عنوان بی‌خانمان نداریم و این با افراد «بی‌خانه» متفاوت است. ممکن است مسکن و سرپناهی که خیلی از افراد بعد از پایان روز کاری در آن سر بر بالین می‌گذارند، متعلق به خودشان نباشد، اما این افراد بی‌خانمان محسوب نمی‌شوند. در جامعه فعلی افرادی داریم که بیش از سه هزار واحد ثبتی به نام آن‌هاست و در مقابل، بیش از چند هزار نفر آرزوی یک ساختمان که به نام آن‌ها باشد، در دل دارند که این به ساخت نظامی برمی‌گردد که مسکن را به‌عنوان کالا و سرمایه معرفی کرده است. این اتفاق بد نیست، اما تبعاتی دارد و قوانینی آن را به ضرر جامعه تشدید کرده است و در این بین، منابع سرزمینی به تشدید آن کمک کرده است؛ چراکه عده‌ای راه‌های  بهره‌برداری از منابع را در این ماراتن مد شده، سریع‌تر از سایرین یافته‌اند.

در ایران، هرگاه صحبت از اقتصاد می‌شود، برخی مدعی هستند مسکن و ساختمان، موتور محرکه اقتصاد محسوب می‌شود که این موتور محرکه برای بعضی سه هزار پلاک ساخته و برای بعضی فقط جابه‌جایی مصالح، گردوغبار و آلایندگی به‌دنبال داشته است. در هر دوره از انتخابات تصمیم‌ساز این کشور هم مسکن همیشه به‌عنوان یک شعار رأی‌جمع‌کن مطرح است که نمونه بارز آن ساخت چهار میلیون واحد مسکن یا ساخت یک میلیون واحد در هر سال است. چرا چنین شرایطی پیش آمده است؟ قطعا یک جای کار می‌لنگد که ما گرفتار این چالش شده‌ایم.

برای مثال از مجموعه افرادی که در طرح مسکن مهر ثبت‌نام کرده‌اند، بر اساس آمار غیررسمی فقط ۶۰ درصد مالک ملکی هستند که برای آن ثبت‌نام و پول پرداخت کرده‌اند. ما در کشوری زندگی می‌کنیم که به‌واسطه منابع سرزمینی و نعمات الهی، در دنیا بیشترین ساختمان را به نسبت جمعیت ساخته‌ایم و در مقابل به نسبت حجم ساخت‌وساز و جمعیت، بیشترین بی‌خانه را داریم. خاطرنشان می‌شود در کشوری مانند هندوستان داشتن حق یک سرویس بهداشتی هم برای برخی یک آرزوست، پس از این نظر باید خدا را شاکر باشیم.

در کشور ما، مسکن و ساختمان، کالای سرمایه‌ای و نقطه امن سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود که به لطف منابع سرزمینی، مصالح ارزان‌قیمت و انرژی ارزان‌قیمتی است که در اختیار ما قرار دارد، برخی معدود نهایت بهره را از آن می‌یابند  – البته این ادعا در مقایسه با قیمت جهانی است و دلیل نمی‌شود که دوباره انرژی برای مردم گران‌تر از این شود- در این کشور واژه‌ای ساخته شده است به نام کلنگی و به این نام و به کام بساز‌بفروش‌ها  هر آن‌چه نبابد بر سر شهرها آورده‌اند. برای مثال صدور مجوز تخریب و ساخت‌وساز دوباره برای ساختمان ۱۲ ساله در هیچ‌کجای دنیا مرسوم نیست؛ چراکه هدررفت منابع مالی و سرزمینی محسوب می‌شود و محاکمه قضایی به‌دنبال دارد، اما در کشوری مانند ایران و شهری مانند همدان این اتفاق به دلیل منافع مالی و منابع اززان سرزمینی که وجود دارد و همان عبارت «چهار دیواری، اختیاری» به‌راحتی می‌افتد و پیگردی هم ندارد. در شهر همدان، حتی ساختمان‌های ثبت ملی‌شده به‌راحتی و فقط به دلیل منافع مالی تخریب می‌شوند و هیچ محاکمه قضایی و پیگرد قانونی اتفاق نمی‌افتد.

در ایران در حوزه مسکن اژدهای هفت‌سری ساخته شده که رام‌کردن آن به این راحتی‌ها نیست و با سیاست‌های دستوری دولت هم ممکن نیست، این‌که ما دستور بدهیم مسکن ارزان شود، کارایی ندارد. در اصطلاح «نام بچه را رستم گذاشته‌ام و حالا خودمان هم از آن می‌ترسیم! چالش مسکن آن‌قدر بزرگ شده که دولت هم از پس آن برنمی‌آید. ایران در حوزه مسکن هیچ وابستگی به خارج از کشور ندارد که باز هم به لطف منابع سرزمینی و نعمات خدادادی است و نه هیچ چیز دیگر، اما مقوله مدیریت در آن بسیار مهم است؛ به‌طور مثال در برهه‌ای قطع برق کارخانه‌های سیمان در اوج ساخت‌وسازها منجر به پنج برابرشدن قیمت سیمان شده و یا به ناگاه بدون هیچ دلیل پلاستوفوم‌های سقفی به ناگاه در مدت سه ماه به هفت برابر خود رسیده و مجددا ظرف دو ماه به یک‌چهارم قیمت کاهش پیدا می‌کند،  این‌گونه تصمیمات نمونه مدیریت در کشور ماست!

این نوع مدیریت که باید گفت: «هر روز، دریغ از دیروز»، به جایی رسیده که از عهده هیچ وعده‌ای برنیامده و باید در برابر رستم‌های دست‌ساخت قرار بگیرد. موضوع بسیار پیچیده است و با دستور ساده نمی‌شود تا ان‌شالله قیمت مسکن کاهش پیدا کند. ساختمان مسکن اقتصادی کار سختی نیست، اما باید بر رستم‌های دست‌ساخت با مدیریت و تصمیم درست فائق آمد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.