ویکی خیریه
*مریم رازانی
*نویسنده
اگر تعداد کثیر خیریههای با مجوزو بدون مجوزی را که عمدتا از ابتدای تحریم و افت سطح زندگی مردم به وجود آمده و اینترنت، روزنامهها، هفتهنامهها و فضای مجازی را از خبرهای ضد و نقیض مربوط به خود اشباع کرده، در نظرآوریم، اطلاق ویکی خیریه به این مؤسسات چندان دور از واقعیت نیست. خیریهها را چه کسانی اداره میکنند؟ چگونه به مردم یاری میرسانند؟ کدام نهاد بر گردش مالی بعضا میلیاردی آنها نظارت دارد؟ پرسش فراوان است و پاسخ؛ متأسفانه اندک. کافی است به صفحاتی که در بالا قید شده نگاهی بیندازیم. شکی نیست که دست خالی بازخواهیم گشت.
این مقال به هیچ وجه درصدد شرح دلایل ناکارآمدی خیریهها و فسادی که از ناحیه برخی از آنها برمیخیزد، نیست، زیرا رسیدگی و کالبد شکافی اینگونه مسائل و معضلات بر عهده متخصصین امر است و باید با نظرات کارشناسی ارگانهای مسئول و کارشناسان خبره حل و فصل شود. اما دلایل وجودی اینگونه مؤسسات؛ یک سویه دیگر هم دارد و آن هم مردم هستند. پرسش در اینباره نیز فراوان است: چرا این سویه بسیار مهم در اموری که مستقیما به او مربوط میشوند؛ دخالت نمیکند؟ از چه رو در طول قرنها؛ رأفت بیحسابی را که دارد، با علم نیامیخته است تا به ریا از او نستانند و نوعدوستیاش را در درازمدت به قتل نرسانند؟ کافی است خبرهای نشریات زرد و صفحات مجازیِ فان (تفریحی) را دنبال کنیم. به انبوهی از سوءاستفادههای جزئی برخواهیم خورد که اکثرشان به تقلبهای بزرگ، از جمله خیریههای دروغین منتهی میشوند. زنی بی یک ریال اندوخته، برای سرگرمی، وعده یک شام عالی در رستورانی لاکچری را به دوستانش میدهد. همان روز چند جای صورتش را با ذغال سیاه میکند، چادر پارهای بر سر میاندازد، راهِ طولانیترین خیابان تهران را در پیش میگیرد، خرج آن شب و ده مهمانی دیگر را با تکدی از جیب رهگذران بیرون میکشد. دیگری انبوه لباسهایی را که در سفرهای مختلف خریده و استفادهای برایش ندارند، به اصطلاح برای کمک به خیریه به حراج میگذارد، دو برابر پولش را از مردم میگیرد و یک ریالش را به جایی نمیدهد. مبلمان، سرویس اتاق خواب، لوازم منزل، حتی کتاب، به این شیوه فروخته میشود، در صفحات مجازی انعکاس مییابد و زمینه دریافت مجوز خیریه را فراهم میسازد. در سریالهای مبتذل، -عمدتا ترکی – قشر مرفه بیدرد برای وقت گذرانی و خودنمایی خیریه تأسیس میکند، تماشاچی ثابت؛ یعنی مرفه بیدرد ما تقلید میکند و خیرش فقط به خودش میرسد چون همه عمر گیرنده بوده و بخشیدن نمیداند. اینگونه خیریهها در کوتاهمدت به محفل تبدیل میشوند.
خساراتی که از ناحیه خیریهها به منافع مردم وارد میشود، اکثرا نامرئی است و در هیچ محکمهای قابل طرح نیست. فلان ده مدرسه ندارد. امکانات آموزشیاش درحد صفراست. معلم همه کوشش خود را به کار میبندد تا قول ساختن یک چهاردیواری را از مسئولین بگیرد. دهها خیریه با کیف و مدادرنگی و دفترهایی که از کیسه مردم خریداری شده به روستا هجوم میبرند و ظاهر قضیه را رنگآمیزی میکنند. لبخندهای رضایت و سلفیهای بیشمار ریز و درشت بر صفحات مجازی و برخی نشریات کاغذی نقش میبندد، چند روز بعد مدادرنگیها و دفترها تمام میشوند و دهها کودک بدون مدرسه و کلاس در بیابان میمانند. بیشتر کمکهایی که از جانب خیریهها به روستاهای فاقد امکانات رفاهی ارسال میشود، تنها نقش مسکن را ایفا میکند و اقدامات اساسی را به تعویق میاندازد. علاوه برآن؛ فرهنگ غلط تکدیگری و چشم به دست این و آن داشتن را رواج داده و مانع آشکارشدن توان بالقوه مردمان مناطق محروم در اصلاح امور خودشان میشود.
طبق آماری که در تابناک اقتصادی منتشر شده؛ سازمانها و نهادهای مختلف کشور تا ۱۵ هزار مؤسسه خیریه را اعلام میکنند. به استناد همان گزارش، آمار رسمی را باید در کنار صدها مؤسسه خیریهای قرار داد که هیچگونه مجوزی ندارند و حدود نیمی از مجموع آنها از شفافیت لازم برخوردار نیستند. شکی نیست که خیریهها باید از لحاظ مجوز، نوع فعالیت و ارائه صورتهای مالی نظارت شوند. باید به راهکارهای معتنابهی که در مورد چگونگی نظارت بر اینگونه مؤسسات ارائه شده و متأسفانه به علت تعدد نهادهای تصمیم گیرنده به مرحله اجرا درنیامده است، جامه عمل پوشانده شود. اما کفه دیگر این ترازوی نامیزان، یعنی مردم هم باید آموزش داده شوند. بنا به تاریخی که ملت ایران پشت سرگذاشته، نیاز به آموزش، هزار چندان احساس میشود. قرنها برای اموری که هیچگونه ارتباطی با نیازهای مردم نداشته از کیسه آنان هزینه شده. نه پرسشی در کار بوده و نه اگر بوده، پاسخی شایسته دریافت میکرده. این تسلیم بلاشرط در طول تاریخ صورت باور و سنت به خود گرفته است. در همین تاریخ معاصر، گریبایدوف – سفیر کبیر روسیه که عهدنامه ننگین ترکمانچای را تدوین کرده بود- وقتی پس از جنگ با ایرانیان، از تبریز به سمت تهران حرکت میکرده؛ خوراک روزانه هیئت همراهش را از گاو و گوساله و مرغ و تخممرغ و برنج و گوسفند و نان وحتی چوب و کنده و زغال را از روستاهای سر راه تأمین میکرده. [۱] هرچه به عقب برمیگردیم این انقیاد منحوس بیشترخود را مینمایاند. با چنین تاریخ؛ آموزش در همه سنین از کوچک و بزرگ، تنها راه صیانت از داراییهایی است که به مردم تعلق دارد. ایجاد روحیه پرسشگری و قدرت تصمیمگیری در امور خویش، بخش عظیمی از جهانیان را از قید فجایعی که در اثر تکرار به صورت سنت و عرف درآمده، رهانیده است. مردم نباید تن به تحقیر بدهند یا به بازی گرفته شوند. بیهقی هزار سال پیش نوشته بود: «احمق مردا که دل در این دنیا بندد که نعمتی بدهد و زشت بازستاند».
[۱] کتاب دیپلماسی و قتل درتهران نوشته ی لارنس کلی ترجمه ی غلامحسین میرزا صالح