پیشنهاد مؤدبانه

0

*مریم رازانی

*نویسنده

روزگاری «جاناتان سویفت» شاعر و طنزنویس ایرلندی در مخالفت با سیاست‌های انگلیس و برای این‌که ثابت کند با به غلط انداختن مردم می‌شود آن‌ها را به راه‌های غیرانسانی برد، در رساله‌ای نوشت «تنها راه جلوگیری از ازدیاد جمعیت آدم‌خواری است». سویفت در این مقاله پیشنهاد می‌کند فرزندان فقرای ایرلند را به عنوان غذا به مالکان ثروتمند انگلیسی بفروشند تا فقر در ایرلند بهبود یابد و نام آن را پیشنهاد متواضعانه می‌گذارد. «سفرنامه گالیور» از این نویسنده هردو طیف سلطه‌جو و سلطه‌پذیر را به نقد کشیده است.[۱]

ازدیاد جمعیت دغدغه‌های بسیاری برانگیخته و مسئله جمعیتی را به چالشی جدی و اساسی تبدیل کرده است. این‌که با توجه به امکانات بالقوه زمین امنیت غذایی و آبی برای همه وجود خواهد داشت؟

ساده‌پنداری است اگرگمان کنیم سیاست‌های جمعیتی ای که در جهان اول طرح‌ریزی می‌شود، منافع کشورهای در حال توسعه را هم با همان دقت و ظرافت در نظر می‌گیرد. راه‌حل‌های هراس انگیزی درگذشته و اکنون برای کاهش جمعیت جهان توسط جهان‌خواران به اجرا درآمده که مهم‌ترین آن‌ها جنگ است و به‌رغم آگاهی جهانیان هنوز کارکرد خود را آن‌چنان که باید، از دست نداده. ناشایسته‌تر از آن؛ مرام و مسلک‌هایی است که با سوءاستفاده از عواطف یا تحریک منفعت‌طلبی مردمان کشورهای جهان سوم ترویج می‌شوند و آن‌ها هم نادانسته اجرای آن را به عهده  می‌گیرند. با یک نگاه به خبرهای کوه‌خواری، جنگل‌خواری، خاک‌فروشی، سدسازی، آتش‌سوزی‌های پیاپی، مدیریت‌های غلط انتقال آب، کشتار پرندگان و چرندگان و حیات وحش، نیز، برتری دادن و حمایت از بعضی انواع، می‌توان به عمق صدماتی که به ویژه در سال‌های اخیر با دست خود بر محیط زیست وارد آورده‌ایم، پی برد. اگر این اعمال را در کنار تخریب اماکن تاریخی و فرهنگی، بی‌اعتنایی به بناهای در حال فروریزیِ بازمانده از قرون گذشته، الحاق بی‌دلیل برخی روستاها به شهرها و هویت‌زدایی از آن‌ها، ساختن برج‌ها و اسکای مال‌ها و بی‌نهایت فروشگاهی که نه تنها در شرایط تحریم و فقر اکثریت ملت، بلکه به خودی خود و در شرایط نرمال هم افزون بر نیاز مردم به نظرمی‌رسند، همچنین لطمات وارده بر ساختار آموزش و پرورش و نظام آموزشی، اعمال سانسور و در پی آن خارج‌شدن کتاب و رسانه از سبد خرید خانواده‌ها و خالی‌ماندن ناگزیر صندلی‌های سینما و تئاتر و در نهایت فرار مغزها بگذاریم؛ بی‌تردید به این نتیجه خواهیم رسید که ملت ایران به خودکشی دسته‌جمعی واداشته شده و چه فرجام تلخی است برای کشوری که تنها در مثنوی مولانای اش بیش از پنج هزار واژه در ارتباط با محیط زیست وجود دارد. «ز خاکِ من اگر گندم برآید/ از آن گرنان پزی مستی فزاید. خمیر و نانبا دیوانه گردد/ تنورش بیت مستانه سراید»[۲].

ابتدایی‌ترین چیزی که باید درباره زمین بدانیم آن است که این کره خاکی هزاران هزار ساله برخلاف تصور برخی ازما، هوشمند بوده و بین همه اجزای آن اعم از جامد و مایع و موجودات زنده، تعادل برقرار است. زنجیره غذایی الزاما منجر به از بین رفتن طرفین نمی‌شود بلکه در یک ارتباط کلی جانداران به زندگی در کنار هم ادامه می‌دهند. زمانی این تعادل به هم می‌خورد که شبکه حیات یعنی مجموع شبکه‌های غذایی با دست بشربه هم بریزد و مختل شود. رقابت تنها مختص انسان‌ها نیست. بین جانداران گونه‌های متفاوت نیز رقابت صورت می‌گیرد. در میان آن‌ها نیز هم‌سفرگی، همیاری و حتی زندگی انگلی وجود دارد. رُستنی‌ها اگر زبان داشتند بیشتر از هر حادثه طبیعی که ممکن است زندگی‌شان را به مخاطره بیندازد، از دست آدم‌هایی فریاد برمی‌آوردند که به بهانه باروری و رشد، سموم به خوردشان می‌دهند و جانوران از دست کسانی می‌نالیدند که با برتری‌دادن برخی به برخی دیگر زنجیره غذایی‌شان را بی‌توجه به این‌که اگر گونه‌ای بی‌سبب تکثیر و در طبیعت رها شود، جانداران دیگر و اگر پایش بیفتد حتی انسان را هم می‌خورد، به هم می‌زنند.

گاهی بنشینیم به رویه‌هایی که در پیش گرفته‌ایم فکر کنیم. به این‌که چه اندازه در تصمیم‌گیری‌هایمان مستقل بوده‌ایم. اکثر هموطنانمان به ده‌ها دلیل که تنها یکی از آن‌ها تحریم است، در فقر مطلق به سر می‌برند. بهای مسکن سر به فلک کشیده. پیداکردن جایی برای استراحت شبانه که تا چندی پیش به بی چیزها محدود می شد، به اقشارپایین طبقه ی متوسط هم کشیده شده است. این روزها دارند وی آی پی خوابی را تجربه می‌کنند. سرقت‌های کوچک و بزرگ جان و زندگی مردم را به خطر انداخته. آن وقت سرمایه‌داری جهانی یکصدا نگاه ما را به حیوانات معطوف می‌کند. طبیعی است که باید از حیوانات حمایت کنیم. کشورهای پیشرفته خیلی پیش از این با تأسیس انجمن‌های حمایت از حیوانات، تأمین بودجه، تأمین غذا و بهداشت، آموزش و به کارگیری کادر متخصص و اختصاص بخشی از رسانه‌های فرهنگی به این مهم پرداخته و به نتایج عالی هم رسیده‌اند. کاری است هزینه‌بر. عایدی شخصی برای کسی ندارد. به فرض آن که کسی رأسا دست به تأسیس چنین مراکزی بزند، بدون حمایت دولت به نتیجه دلخواهی دست پیدا نمی‌کند. می‌ماند یک رخنه بی حد و حساب در کار طبیعت توسط تعدادی مرفه بی‌درد یا دلسوز ناآگاه، و هرج و مرجی که در اثر شکستن چرخه حیات به بار خواهد آمد. چه فرق می‌کند بچه‌های گرسنه کشورهای محروم  توسط سرمایه‌داری جهانی خریده و خورده شوند یا به دندان حیوانات گرفتار آیند و بدرند. در هر صورت از جمعیت جهان کاسته خواهد شد و منابع حیاتی برای بختیاران باقی خواهد ماند. فرض دوم به ظاهر متمدنانه‌تر هم هست و گناهی به پای کسی نوشته نخواهد شد. این است دغدغه آن هجونویس و متفکر ایرلندی که متأسفانه در قرن بیست و یک نتیجه معکوس یافته است.

چه خوش گفت استاد اجل سعدی شیرین سخن که:

«تطاولی که تو کردی به دوستی بامن      من آن به دشمن خونخوارخویش مپسندم»[۳].

 

 

[۱] سفرهای گالیور را نوشتم تا دنیا را ازخواب غفلت بیدارکنم، نه که آن را منحرف سازم.

 

[۲] جلد اول / ۲۵۴

[۳] غزلیات / غزل شماره ۳۷۷

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.