کودک و هوش اجتماعی
آرزو مام احمدی- مدرس دانشگاه
یکی از مهمترین مولفههای هوش، ارتباط کودک با دیگران و محیط اجتماعی است. محیط اجتماعی بعد از ژنتیک، بیشترین تاثیر را بر شکلگیری شخصیت کودک دارد. فردگرایی و کمرنگشدن فعالیت جمعی مربوط به عصر صنعتی و مدیریت علمی اروپاست که این نظریه در آموزش و پرورش نیز تاثیر بسزایی داشته است.
*آرزو مام احمدی
*مدرس دانشگاه
یکی از مهمترین مولفههای هوش، ارتباط کودک با دیگران و محیط اجتماعی است. محیط اجتماعی بعد از ژنتیک، بیشترین تاثیر را بر شکلگیری شخصیت کودک دارد. فردگرایی و کمرنگشدن فعالیت جمعی مربوط به عصر صنعتی و مدیریت علمی اروپاست که این نظریه در آموزش و پرورش نیز تاثیر بسزایی داشته است. کودک در مدرسه با روش فردگرایی آموزش میبیند و به صورت فردی ارزشیابی میشود. این فرایند تا پایان مدرسه ادامه دارد اگرچه کارگروهی و ارتباط اجتماعی در آموزش و پرورش به عنوان هدف دنبال میشود اما با این حال فرد هنوز مهمتر از جمع است و ارزشیابی در طول سال فردی انجام میگیرد.
با توجه به کاهش رشد جمعیت، و تکفرزندی شدن خانوادهها هوش اجتماعی در کودکان کاهش یافته است. ارتباط کودک با همسن خود بسیار کم است و در خانه نیز کودک به تنهایی چندین والد دارد و مورد توجه همزمان افرادی که در ظاهر جمع اطرافیان هستند در حال تربیت یک کودک و امر و نهی به او هستند، توجه کم و توجه بیش از حد هر دو بر رفتار کودک تاثیر منفی دارد. اما این جمع، تاثیری بر افزایش مهارت ارتباطی کودک در گروه همسالانش ندارد. کودک با ورود به جمع و انجام فعالیتهای گروهی، بسیاری از مهارتهای موردنیازش از جمله مهارت زندگی عملی را میآموزد و این فرایند بر رشد هوش اجتماعی او تاثیر میگذارد.
هوش اجتماعی، یکی از انواع هوش و مهمترین آنهاست که کودک در بین همسالان و بزرگترها آن را میآموزد.
با ورود کودک به اجتماع، مراکز آموزشی و مدرسه، هوش اجتماعیاش فعال میشود و در ارتباط با محیطهای جدید، تفکر اجتماعی کودک بیشتر نمود پیدا میکند چون ارتباط با محیط لازمهاش سازگاری است و سازگاری، همان هوش است.
آموزش هرگز یک جنبه ندارد، بلکه همواره جنبه عقلانی، عاطفی، اجتماعی و جسمی با هم و مکمل همدیگر عمل میکنند و هر آموزشی پرورش است و بالعکس، هر پرورشی آموزش؛ و این دو دو روی یک سکهاند و جداییناپذیر هستند.
کودک همواره در حال فعل و انفعال با محیط و آموختن است، بنابراین هر چه محیط غنیتر و مناسبتر و روابط بین افراد صمیمانهتر باشد برداشت کودک از محیط بیشتر است.
محیط آموزشی بعد از خانواده تاثیر زیادی بر شکلگیری هوش اجتماعی کودک دارد.
کودکان میتوانند به عنوان عامل فعال در محیط اجتماعی خود نقش موثر داشته باشند. دیواری بین سنین مختلف نیست، دیواری بین مدرسه و اجتماع نیست، حتی در سنین اولیه کودکی، دیواری بین تحصیل و کار نیست. اگر این امر را قبول داشته باشیم، آموزش یکنواخت، یکسان و یک برنامهای با ساختمانها و تجهیزات با کتابها و وسائل و روشهای متحدالشکل را باید باطل شماریم، هر مدرسه باید منطبق با نیازهای کودک و محیط باشد و مواد آموزشی و فعالیتهای خود را از محیط بلافصل خود بگیرد و گسترش دهد.
محیط آموزشی به عنوان یک واحد فرهنگی، نقش پیشرو و پیش برنده در محیط دارد.
اداره قسمتهای مختلف مدرسه، توسط دانش آموزان و دادن مسئولیت به آنها در اجتماع بزرگ مدرسه میتواند در افزایش اعتماد به نفس و بهسازی محیط موثر باشد. دانشآموز میتواند در ایجاد شوراهای دانشآموزی، اداره تعاونیهای مدرسه، کتابخانه، برنامههای فرهنگی و برگزاری جشنها، ایجاد فضای سبز و گروههای محیط زیست و بسیاری از زمینههای مشابه نقش فعال داشته باشد.
آموزش ارتباط درست با دیگران، احترام و نقدپذیری، روحیه سازگاری با جمع و… باید در خانواده و مدرسه توسط اولیا و مربیان کودک انجام گیرد تا با افزایش کارهای گروهی، یکی از مهمترین انواع هوشها یعنی، هوش اجتماعی کودک نیز افزایش یابد.