کوروش رضاپور؛ روشنفکر ناتمام

0

*حسین زندی

*روزنامه‌نگار

کوروش رضاپور را از دهه هفتاد از راه کتاب شناختم. در واقع کتاب و کتابخوانی بود که بین ما پیوند دوستی ایجاد کرد و آغاز این دوستی چنان عمیق بود که مدتی در کتابفروشی مشارکت کردیم اما بر خلاف دوستی مشارکت ما دوامی نداشت.

کوروش هفت، هشت سالی از من بزرگتر بود؛ یعنی متعلق به نسل قبل از من. او جوان بود و من نوجوان باهیجان کتاب می‌خواند و با هیجان از خوانده‌هایش حرف می‌زد، اما خوانده‌هایش چندان ارتباطی به آنچه می‌گفت نداشت، در واقع تفسیر خودش را داشت با شاخ و برگی از آن‌چه خوانده بود دنیای دیگرگونه‌ای را  به مخاطبش نشان می‌داد.

شاید دوست بدارید :

نفوذ کلام عجیبی داشت، به همین دلیل دوستان هم سن و سال من و همنسلان‌ام که با او نیز دوستی پیدا کرده بودند در نگاه اول شیفته او می‌شدند. آن دوره این پرخوانی و نفوذ کلام در سرنوشت بسیاری از دوستان من تاثیر گذاشت. به سخن دیگر کوروش رضاپور یک روشنفکر شفاهی بود با آشفتگی‌های ذهنی اما ریز بین و دقیق. او انسانی خوش رو و خوش برخورد، با حسن نیت و مهربان بود و این ویژگی‌ها، دوستان زیادی را شیفته خود کرده بود. او پل ارتباطی هم‌نسلان من با نسل قدیم از اهالی فرهنگ در همدان بود.

هرچند دست به قلم هم می‌برد؛ گاهی داستان می‌نوشت، گاهی شعرکی می‌سرود، گاهی نمایشنامه و فیلمنامه، گاهی نیز نقد و دستی نیز در ترجمه داشت اما به ندرت اتفاق می‌افتاد که کاری را به سرانجام برساند. بیشتر کارهایی که می‌نوشت ناتمام می‌ماند هرچند اندکی از کارها تمام شد اما باز به چاپ نرسید.

اصلاً گویی استاد کارهای نیمه تمام بود، در نهایت زندگیش را نیز نیمه تمام گذاشت و روز پنجم دی ماه ۹۹ دوستان و خانواده‌اش را تنها گذاشت.

 

یادش گرامی و تسلیت به خانواده رضاپور

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.