*مینا احمدی پارسا غم زده ایستاده بود به شانهزدن موهای مجعد و پر پیچ و تاب…
برچسب: داستانک
اشرفالمخلوقات میوهها
*احسان فکا *نویسنده شب که به خانه برگشتی به خیابان اصلی نپیچ، جهاننما یا علیآباد پشت…
توت فرنگی گلخانهای
*احسان فکا *نویسنده گفت یه کم از توتفرنگیها رو نگهدار میخوام مربا درست کنم بعد گفت…
زیر آوارهای کودکیام
*مهسا یعقوبی زمان برای من از حرکت ایستاده بود. نه شوقی به زندگی داشتم، نه ترسی…
خوابِ بنفش
*احسان فکا *نویسنده شام آبگوشت است. این را نیم ساعتی است میدانم. به کسی اما نمیگویم.…
فیلمهای وی اچ اس
*احسان فکا *نویسنده فیلمهای وی اچ اس را با خودش برد، با دستگاه کوچک نوار برگردان…
صفدر بیبیگل
*احسان فکا *نویسنده اسمش رنگ داده بود رو سجل قدیمی و همونطور محو مونده بود، اسم…
پس کی تو رو دوست داشته باشم؟
*احسان فکا *نویسنده بعد از اینکه، این یادداشت رو نوشتم، باید قهوه آسیاب کنم، بعد برم…
قند تلخ
*احسان فکا *نویسنده میشکست با صدای کریستالیاش روی برنج هاون که زیر و رو شده، نشسته…