توت فرنگی گلخانه‌ای

0

*احسان فکا

*نویسنده

گفت یه کم از توت‌فرنگی‌ها رو نگهدار

می‌خوام مربا درست کنم

بعد گفت بخور همه‌شو مادر جان

می‌گم دیهیمی دوباره بگیره.

دیهیمی کجا بود خاله رعنا؟

دیهیمی بیست ساله مرده.

بهار توی دلش گفت اینو، یه دونه توت فرنگی ریزو برداشت.

مرباش بهتره خاله رعنا، هوس کردم.‌ درست کنیم؟

درست کردند با شکر کم‌ که خاله خودش هم بتونه بخوره.

خاله یه کاسه‌ی کوچیک برد گذاشت تو یخچال، برای دیهیمی، باقی‌شو ریخت تو دو تا شیشه، یکی برای بهار، یکی برای معصوم، پرستارش که راش دور بود

از یلفان می‌اومد تا پیشاهنگی

خونه می‌ری به دیهیمی سلام برسون خاله.

بازم بیا خاله

زودتر بیا خاله

این‌گلخونه‌ایا به دهن مزه نمی‌کنه خاله

توت‌فرنگی‌هم توت فرنگیای قدیم خاله!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.