* دکتر عبدالله نصرتی
*عضو بازنشسته هیئت علمی دانشگاه بوعلی
ز تنــــــدباد حوادث نمیتوان دیدن درین چمن که گلی بوده است یا سمنی؟
ببین در آینه جــــام نقش بندی غیب که کس به یاد ندارد چنین عجــب زمنی
ازین سموم که بر طرف بوستان بگذشت عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی!
مــــــزاج دهر تبه شد درین بلا حافظ کجاســـت فکر حکیمی و رای برهمنی؟
تجربههای عینی و ذهنی قرنها، روح حساس و هوشمند ایرانی را برانگیخته تا حافظ را لسان الغیب لقب دهند؛ انصافا بیشتر سرودههای او ورای شعر شاعران دیگر است و گاهی بعد از قرنها چنان با فضای واقعی و اقتضائات فردی و جمعی ما سازگاری دارد که گویی زبان حال ما را بازگو میکند. اگر تأملی روی ابیات بالا صورت گیرد، به طور اعجاب انگیزی، گویی زبان حال فعلی مردم جهان است که از سر دلگیری و درماندگی ندا سر داده و از تند باد حوادثی که بر سراسر جهان وزیده است، شکوه میکند؛ تندبادی که میرود در این فصل بهار در چمن روزگار نشانی از گل ها و یاسمنها باقی نگذارد.
تاریخ خونبار و پرحادثه انسان در جهان البته سیاهیها و تباهیها به خود دیده و کشتارها و قتلعامها و بمبارانها را تجربه کرده است، اما اینکه یک ویروس منحوس عرصه را در شرق و غرب عالم بر همگان تنگ سازد و همه را در چهار دیواری خانهها محصور سازد و همگان چون برگی در درخت برای فردای خود بلرزند و کسی نتواند دست یاری به سوی گرفتاران دراز کند (جز ایثار و از جان گذشتگی کادرهای درمانی) و مردم از هم فاصله بگیرند، تا جایی که فرزند از پدر و مادر و برادر از خواهر کنار بکشد؛ آیا میتوان در تاریخ حیات بشری چنین زمان و روزگاری سراغ داد؟ اینکه نه تنها چارهای مشخص و درمانی معین بر این درد جهانی ارائه نشود، بلکه پیشبینیها و آیندهنگری ها و افق فرداها به قراری باشد که از گرفتار شدن هزاران نفر سخن به میان آید، آیا باد سمومی از این گونه در ذهنیت و حافظه بشری وجود داشته و چنین باد نابودکنندهای هرگز وزیده است؟ و اگر خدای ناخواسته هزاران نفر را در چنبره خود گرفتار کند، آیا میتوان امیدوار بود که بوی گل و رنگ نسترنی در چشم انداز وجود داشته باشد؟
بیت آخر گویی گزارش تام و تمامی از وضعیت امروز جهان ارائه میدهد که مزاج روزگار به تباهی و فساد کشیده شده و بلا همگان را در خود غرقه ساخته است؛ شگفت انگیزتر آنکه این انسان مغرور و علم زده و مدعی تکنیک و پیشرفتهای حیرت انگیز که دعوی تفرعن اش به آسمان بلند است، از اندیشه و چارهگری در برابر این دشمن نامرئی در اوج عجز و ناتوانی قرار دارد. راستی که جای تامل و عبرت است برای صاحبان بینشها و اهل بصیرت.