*مریم رازانی
*نویسنده
هرچند «قانون» در معنا برای نظام بخشیدن به جوامع تدوین میشود و بالطبع باید در ورای آن آرامش را جستوجو کرد، اما در برخی موارد به مثابه عنصری ترساننده و بازدارنده – و نه وادارنده- رخ مینماید بهنحوی که بسیاری در ناخودآگاه، خود را در معارضه با آن میبینند. طبیعی هم هست چون هر چیزی از جمله قانون باید از بستر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برخاسته باشد. برخی مصوبهها چنان از خواست حقیقی مردم دورند که گویی برای کشوری دیگر به تصویب رسیدهاند.

اخیرا مسئله جمعیت ابعاد وسیعی از بحث و گفتوگو را به خود اختصاص داده است. آنچه موجب افزایش جمعیت میشود قانون و مصوبه نیست. شرایطی است که است در طول زمان فراهم میشده تا خود به خود افزایش جمعیت را موجب شود. پراولادترین مردم همواره اهالی روستاها و قشرهای پایین شهری بودهاند. دلایل تاریخی اش روشن است. کشت و کار به ویژه در روستاهایی که از ماشین آلات کشاورزی بیبهره بودهاند نیازمند نیروی کار بوده. اقشارکم درآمد پایین شهری نیز؛ به علت برخوردارنبودن از دانش، گروه گروه کودک – به طورعمده کودک کار- به جمعیت کشور میافزودهاند. دلایل روانی ای که روانشناسان برای این زاد و ولد بی افسار برشمردهاند، تا حدود زیادی مورد قبول افکار عمومی جهان قرار گرفته. امروزه اما این دلایل دیگر چندان قابل اعتنا نیستند. چراکه با یک نگاه به وضعیت روستاها و همچنین اقشار ضعیف جامعه و حاشیهنشینان، میتوان دریافت عمدهترین دلیلِ نابهنجاری وضعیت جمعیتی کشور توزیع ناعادلانه ثروت است که با مسکنّی به نام یارانه یا کمکهای نقدی هم به هنجار نرسیده و نخواهد رسید. روستایی که آب ندارد و زمینهایش از تشنگی از کلوخ سختتر شدهاند اگر سکنهای هم داشته باشد باید روز و شبشان را به بیکاری بگذرانند و بچههای قد و نیم قدشان تنها به کار دریافت یارانه بیایند. چه خوب بود به جای پرداخت یارانه و منفعل کردن قشر کشاورز، این مبلغ کلان که بزرگترین دستاوردش افزایش بهای انرژی بوده! هر ماه صرف آباد کردن یک روستا و در شهرها و صرف ایجاد کارخانه و حمایت از تولیدیهای کوچک و بزرگ میشد. آنگاه نیروهای بالقوه به جای گرفتن این اندک کمک هزینه که بیشتر به کار پشتیبانی از تولیدکنندگان چینی میآید، به کدّ یمین و عرق جبین خود روی میآوردند، کسب هویت میکردند و به خود میبالیدند. ملتی که به خود ببالد به کشورش هم خواهد پرداخت و خواهد بالید. نمیشود از ملتی که دانش آموختگانش کارتن خوابی را تجربه کردهاند، گورخواب دارد، جنین خمار (به تعبیر خبرگزاری ها) دارد، بچهفروشی دارد، سن ازدواج اش به داشتههای خانوادهاش بسته است، طلاقش آمار را از خود انباشته، اسیدپاش و زورگیر دارد، و در بهترین حالت تنها در آمار نفوس قرار میگیرد؛ خواست که با تکثیر خود دست به انهدام خویشتن بزند. تنها یک زیرساخت درست اقتصادی و به تبع آن فرهنگی میتواند مانع فروریختن جامعه شود و آن هم جز به عدالت مریی و عملی و نه با شعار و حواله دادن به آن سوی حیات ، فراهم نخواهد شد.
در پژوهشهای ملی که برای شناسایی عوامل بازدارنده «فرزندآوری» انجام شده، چندین دلیل عمده برای آن ذکر شده است. از آن میان «نابسامانی اقتصادی، نبود درآمد کافی، نداشتن اطمینان از آینده شغلی و تأمین مالی»[۱]، که رفع آن در شرایط اقتصادی و توزیعنشدن عادلانه ثروت، جز به کمک معجزه امکانپذیر نخواهد بود. چه میزان خدمات اجتماعی در حال حاضر در اختیار اقشاری که امنیت شغلی ندارند، قرار دارد؟ اینکه بخشی از جمعیت ایران به علت فلاکت فرهنگی و اقتصادی کودکانشان را در سنین دبستان به ازدواج افراد غالبا مسن درمیآورند و بخش دیگری از جمعیت بالای سی و پنج سال، اعم از زن و مرد، به تجرد قطعی و عدم فرزندآوری نزدیک شدهاند، از بیبرنامگی و آشفتگی محض سیاستهای جمعیتی حکایت میکند.
آیا پیش از تصویب طرحهای فرزند آوری تدابیری برای رفع این ناهمگونی آشکار اندیشیده و مدوّن شده است؟ مگرنه اینکه تنها یک جمعیت سالم میتواند جامعه را به سمت سلامت و تعالی سوق دهد؟ چند درصد از کودکانی که به گناه فقر به دام کودک همسری افتاده یا انداخته شدهاند، بارداری سالم و بدون خطرجانی داشتهاند؟ آیا در بحث «عدم اجبار به غربالگری» به نظرات کارشناسانهای که ارائه شده و چنانچه در طرح جوان سازی جمعیت مورد توجه قرار نگیرد، مشکلات و ناهنجاریهای فراوانی از جمله افزایش مرگ و میر و معلولیت را به وجود خواهد آورد، دقت نظرلازم و کافی صورت گرفته است؟ آیا جامعه نباید از شنیدن این همه خبر ضد و نقیض درباره رکن اصلی پایداری یعنی سلامت هراسان بشود؟ چه تعداد از زنان بارداری که در نقاط محروم کشور از انبوه مشکلاتی مانند بیآبی، دسترسینداشتن به پزشک و درمانگاه و حتی جاده، رنج میبرند، میتوانند مراقبتهای لازم و اساسی را از خود به عمل بیاورند تا بارداری شان به تولد نوزاد ناهنجار منجر نشود؟ جامعهای که از لحاظ اقتصادی نامتعادل است، ثروت در یک سو و فقر در وسعت عظیمی از آن متمرکز شده است، روزانه بیش از پانصد نفر را در اثر کرونا و کمبود امکانات درمانی از دست میدهد و در منطقهای به سر میبرد که روزانه در اطرافش دهها بمب منفجر میکنند و صدها تن به خاک و خون کشیده میشوند، بیش از تولد، به نگهداشت جانهای حاضر نیازمند است.
بر اساس پژوهشهای رسمی انجام شده، ایران از نظر جمعیت ساختار معقولی دارد. رشد جمعیت سالخورده هنوز نگرانکننده نیست.[۲] اگر زیرساختهای لازم برای رفاه دهها میلیون شهروندِ زیرخط فقر فراهم شود، دیگر نیازی به تبلیغ و گذراندن طرح و تصویب قانون نخواهد بود. صدها سال تجربه جوامع متمدن ثابت کرده حتی پیش پا افتادهترین موانعی که سد راه ایجاد جامعه سالم میشوند، ریشه در زیرساختهای غلط دارند. برخلاف نظریه مشعشع عضو شورای شهرتهران، کارتنخوابی سبک زندگی نیست. هیچکس کارتنخواب به دنیا نیامده است. سبک زندگی بر اساس ارزشها و هنجارهای معمول، در طول تاریخ و به واسطه عوامل متعدد به وجود میآید و معمول و نرمال میشود. نهادن نام «سبک زندگی» بر پدیده کارتنخوابی از کمسوادی گوینده آن حکایت دارد که متأسفانه طیف وسیعی از مسئولین نیز بدان آراستهاند.
[۱] خبرگزاری میزان- فروردین ۱۴۰۰
[۲] سرویس پژوهش خبرگزاری صدا و سیما