*شهرام غفوری
*پژوهشگر تاریخ
اعراب مسلمان در برخورد با جغرافیای دیلم و صفحات جنوبی دریای خزر به ایالت کوچک گیلان رسیدند. این ناحیه را آنان
جیل و جیلان نامیدند که خود از سه ولایت مجزا تشکیل میشد؛ (جیل) یا (گیلانها)، دیلم (دیلمان) (خاستگاه آل بویه) و طالش (طالشان) که پشت آن ولایت کوهستانی متعلق به خاندان بزرگ قارن قرار داشت که از دیرباز بر آن ناحیه حکومت داشتند.
در قرن چهارم هجری و در دوره اوج قدرت بوییان، تمام گیلان و ولایات کوهستانی واقع در مشرق گیلان و در راستای سواحل خزر جزء ایالت دیلم بود. بعدها نام دیلم از زبانها افتاد و نام جیلان بر تمام این نواحی اطلاق شد. مرکز ولایت دیلم زمانی شهر رودبار بوده است که اینک نشانی از آن بر جای نمانده است.
یکی از سلسلههایی که در ایالت طبرستان و در مناطق جنوبی دریای خزر از جایگاه ویژهای برخوردار شد علویان طبرستان بود که پس از مدتها جنگ وگریز ابتدا با طاهریان و سپس با سامانیان و توسط سرداران نامدار خود چون ناصر کبیر و سپس داعی صغیر کروفری در این ناحیه داشتند. اما سامانیان هیچگاه از خیال نابودی آنان بدرنیامدند. امیر نصر سامانی در سال ۳۱۵ هجری اسفار بن شیرویه را که از امرای سابق لشکر ماکان بن کاکی بود را مامور مقابله با علویان کرد. اسفار در این شرایط از شخصیتهای نام بردار منطقه که سرسازگاری با علویان نداشتند دعوت کرد تا به لشکر او به پیوندند. معروفترین آنان مرداویج بن زیاربن وردانشاه گیلی بود. او دعوی خون خالوی خود هروسندان را از علویان داشت. پس دعوت اسفار را پذیرفت. اسفار با کمک مرداویج موفق به شکست سپاهیان داعی صغیر و مدتی بعد سپاهیان خلیفه عباسی گشت، با سامانیان صلح کرد و خراج سالانه هنگفتی را متقبل شد. خشونت اسفار با مردم قزوین و قتل عام آنان سبب روی گردانیدن سرداران سپاه از جمله مرداویج ازوی شد. در پی اتحادی مابین مرداویج، ماکان بن کاکی، مطرف بن محمد وزیر و محمد بن مسافر سلاری، اسفار به الموت گریخت اما دستگیر و بهرغم میل مرداویج به سال ۳۱۹هجری به قتل رسید.
کشته شدن اسفار به معنای آغاز سلسله زیاری به ریاست مرداویج درسال ۳۱۹هجری بود و قدرت و قلمرو وی به مرداویج رسید. با قدرت یافتن و تحکیم موقعیت، وی درصدد توسعه قلمروش برآمد. سپاهیان مرداویج در کوتاه مدتی موفق به تصرف شهرهای اصفهان، همدان، دینور و حلوان شد و این شهرها را از چنگ والیان خلیفه خارج ساخت. حتی یکی ازسردارانش به نام ابوالحسن محمدبن وهبان فضیلی موفق به فتح اهواز شد و اموال و غنایم بسیار فراچنگ آورد.
مرداویج به آئین ایرانیان باستان هم آگاهی داشت و هم علاقه و بدین خاطر مصمم شد تا با از بین بردن دستگاه خلافت عباسی، شکوه و جلال ایران در عهد خسروان را احیا کند. در این راستا و با تلقین منجمان و متملقان فرمان داد تا تخت و تاج زرین مرصع برایش بسازند. سپس دستور به تعمیر ایوان مداین و طاق کسری توسط عامل خود در اهواز داد تا پس از پیروزی بر خلیفه آنجا را پایتخت خود کند. اما حوادث روزگار مجددا او را به مصالحه با المقتدربالله خلیفه عباسی کشاند. در ادامه با تشدید فعالیتهای سامانیان بر علیه او، مرداویج این بار به ناچار با نصر بن احمد سامانی نیز به سال ۳۲۱هجری قرداد صلح امضا کرد.
اینک مرداویج با خاطر آسودهتری میتوانست با قدرت یافتن آل بویه و تلاش آنان برای به دست آوردن یک قلمرو مستقل در جنوب ایران به مبارزه بپردازد. برادران بویه قبلا از سرداران مرداویج بودند که خود سر حکومت و آقایی داشتند. در انتهای دوران پادشاه مقتدر آل زیار قلمرو اوآماده ایجاد یک پادشاهی قدرتمند بود. به واسطه فتوحات سریع و درخشان بود که مرداویج دستور داد تا جشن سده (شاید برای اولین بار پس از اسلام) در۳۲۳هجری باشکوه بینظیری برپاشود. هرچند که او عظمت جشن را درخور شان خود نیافت و بسیار رنجید. در این برهه بود که با بدرفتاری با غلامان ترک خود و رنجاندن مکرر و تحقیر همیشگی آنان، توسط غلامان در حمامی در اصفهان به قتل رسید.
قتل او بیگمان به منزله پایان نقشههای جاه طلبانه وی در به تصرف درآوردن بغداد و ایجاد یک شاهنشاهی مجدد در ایران و احیای سنتهای باستانی ایران بود. بازماندگان او چون وشمگیر همه گاه درگیر مبارزاتی خونین و بیحاصل با دشمنان بودند واکثر متصرفات مرداویج نیز در این سالها از دست رفت و برای منطقه گرگان و طبرستان جز خرابی و فشار خراج و مالیاتی کمرشکن بر مردم حاصلی در برنداشت.
پسران وشمگیر یعنی بیستون و قابوس نیز بدین منوال چند سالی را به جنگ و گریز و اطاعت و اتحاد با مدعیان قدرت سپری کردند. بدین سان حکومتی که با مردآویج قصد احیای پادشاهی ساسانی را داشت در انتها و با اضمحلال خود و قدرت یافتن غزنویان و سپس طغرل سلجوقی تمامی شمال ایران را ملک آل زیار بود را به اختیار ایلات ترک زبان ماورالنهر قرار داد.