از آن یکیها
*محمدمهدی اسدی
سده چهاردهم خورشیدی به دلیل تحولاتش یکی از متنوعترین نسلها را در خود پرورش داده. به همین دلیل هر نسلی تقریبا با درونمایه دهه خودش شکل گرفته و نقشی که پذیرفته کم یا زیاد متناسب و همراستا با رویدادهای همان دهه بوده است.
دهه هفتاد و هشتاد هم از این قاعده مستثنی نبودند. دهه هفتاد که پس از سالها سایه سنگین سکوت بر جامعه شکل گرفت، نسلی بود که با شکوفایی شعر، موسیقی و سینما، روبرو شد و رشد کرد. اگرچه این دهه هم مانند دهههای پیشین، سختیها و مشکلات زمانه خودش را داشت، اما این آزادی و آرامش که نتیجه پایان یافتن، تلاطمهای جهانی در سالهای آغازین این دهه بود. این دهه را از همان آغاز نسبت به دهههای پیش پایدارتر و آرامتر توصیف میکرد و همه این رویدادها انعکاس خود را به مراتب در اجتماع و فرهنگ به خوبی نشان داد. این دهه، نخستین دهه بدون جنگ، چه در ایران و چه جنگ سرد حاکم بر جهان بود و با فروریختن بزرگترین ایدئولوژیهای تاریخ جهان و حاکم بر این گیتی آغاز شد. در نتیجه با فروریختن آن غول ایدئولوژیک بزرگ، ذهنهای آزاد و بدون چهارچوب ایدئولوژیکی پراکندگی وسیعی یافتند و نتیجه این شد که دهه هفتادیها دارای تفکر بزرگ با سمت و سوی آزاد زیر سایه امید در کنار پایبندی به سنتهای گذشته جریان داشته باشد. نسلی که یادگار این دهه بود آرامش نسبی و اوجگیری حزببازیهای انقلاب اسلامی را با شالدوهای از پیروزی و پیشرفت دید و حس کرد با اینکه این دهه یک دهه آزاد و روبه جلو و با آیندهای روشن بود، اما دهه هفتاد واپسین افرادی بودند که اکثریت در دستگاه سنتی بزرگ شدهاند. خانوادههای پرجمعیت و خانههای حیاطدار مستقل، مدرسههای شلوغ و مانند این را لمس کردند بیشتر این افراد با تربیتهای سنتی و دستهجمعی رشد کردهاند تا تربیت فردی، به همین خاطر بود که این نسل با چهارچوب سنت جامعه و مذهب بیگانه نشد. اما بالاخره این دهه نیز مانند دهههای پیش، روبه اتمام رفت و جای خود را نه تنها به یک دهه نو بلکه به سده یا هزارهای نو داد.
اگرچه در طول تاریخ، هر پایانی، با آغازی نو همراه بوده است، اما این آغاز با بقیه آغازها متفاوت بود، چون سرآغاز نو، یک عصر جدید در جهان معرفی شد که یک نقطه تحول و تاریخی بزرگ به شمار میرفت. پایان دهه هفتاد مصادف بود با پایان سده بیستم و هزاره دوم میلادی، به مراتب عصری نو برای آینده ایران و جهان دیده میشد. عصر جدیدی که شاید نگاه آیندهبینانه به آن برای آن زمان غیرقابلتصور به نظر میرسید. این دوره بهدلیل تداوم اطلاعات و تغییرات پیدرپی، کاملا نتوانست برخلاف نسلهای پیشین، چیزهایی که نسلهای پیش، به میراث گذاشته بودند بهره ببرد. این عصر، عصر ارتباطات نامگذاری شد. عصری بسیار بسیار مهم اما با تفاوتهای بزرگ، نسلی که تازه متولد شد با چیزهای رشد کرد که هیچکس و هیچچیز تا آن زمان تجربه آن را نداشت. رایانهها، وسایل دیجیتالی نو، گوشیهای هوشمند، ماهواره و شبکههای تلویزیونی، یک دنیا جدید به نام دنیای مجازی، موسیقی متحول شدهای به نام موسیقی رپ، کاستهشدن جمعیت خانوادها و جامعه نسبت به نسلهای پیش، رشد آپارتماننشینی، شکلگیری سیاستهای نو در جهان، کاملا این دهه را به سمتوسوی دیگری سوق داد. ترس خودکامگی، پیروی از سنت که در نسلهای پیشین به وفور دیده میشد، جای خود را در نسل جدید به ساختارشکنی و مطالبهگری و شهامت داد. در دهه هشتاد وارون دهههای پیش، سرعت اتفاقات به دلیل بالا رفتن سرعت انتقال اطلاعات، بسیار بسیار رشد کرد و این باعث شد نسلی که در این دوره پرورش پیدا میکند، آگاه و هوشیار بزرگ شوند، اما با یک ناتوانی بزرگ. دهه هشتاد نتوانست ارتباطش را با دهههای پیش از خود حفظ کند و همین باعث شد یک نسل تحولگرا شود، به همین خاطر برخیها، دهه هشتاد را ادامه دهه هفتاد مینامند و میگویند دهه هشتاد از دل دهه هفتاد و آسیبهای آن بیرون آمده، اما برخیهای دیگر این دهه را یک دهه جدا و به ویژه دگرگون کننده مینامند؛ نسلی بیگانه با گذشته که با دنیای مجازی بزرگ شد نه حقیقتهای حاکم، و این خلأ باعث به وجود آمدن روحیه انتقادی آنها شد. هنوز برای داوری و صحبت درباره این نسلها به ویژه هشتادیها وقت هست، اما تا الان میتوانیم بگوئیم دهه هشتادیها بر خلاف نسل پیشین دنیا را به گونه دیگر دیدند. نگاه آنها به جهان نگاه واقعبینانهتر بود چون با مقایسه و آگاهیهای جزئی و واقعیتها آمیخته و همراه است. آنها ارزشهای جامعه را به گونه دیگر تفسیر کردند. دهه هشتادیها بر خلاف نسل پیشین که دنیا را محدوده به خانواده و پیرامون خود یا شهر و روستا میدیدند، نمیدیدند. دید آنها دیگر معطوف به یک جامعه بزرگ جهانی شده، که با آگاهی و مقایسه بسیار همراه است و همین باعث شد این عصر یک انقلابی باشد.