از حل مسائل لاینحل تا دکترای افتخاری از آمریکا
*عفت زمانی
*از بستگان زندهیاد غیور
از گذر زمان میگذریم و به سالهای دور و گذشته با بالهای تیزپرداز خیال به جستوجوی افراد و ابرمردان علم و دانش راهی میشویم.
در اواخر دو قرن گذشته در کوی کاهوار (کاهباز) در خیابان شهدای همدان مردی از جنس حقیقت پای به عرصه وجود نهاد که سراسر زندگی پر فیض و پر بارش چیزی از انسانیت و علم و دانش زمان خود کم نداشت و سرآمد فضلای آن زمان و مورد اعتماد و یقین همه اهل کوی و برزن بود.
زندهیاد حاج «صادق غیور» یکی از متدینترین و مبادی به آداب و سنن عصر خویش، نامش بین مردمش از اعتبار و رونقی خاص برخوردار بود که بیگمان این وجه، نتیجه اعمال و کردارش بود.
از چنین عالمی بیشک انتظار چنان فرزندان بیبدیلی رواست، فرزند بزرگ ایشان زندهیاد «تقی غیور» که به علت بیماری در سنین جوانی بدرود حیات گفته، ایشان نیز از علوم و دانش بیحدی برخوردار بود که یقینا از اثرات تربیت پدر و نفوذ علم و دانش ایشان در وجود آن زندهیاد بوده است.
دو فرزند ذکور دیگرشان زندهیاد «حسن غیور» و «محسن غیور» بیاغراق از دانشمندان و ریاضیدانان ایران بودند.
بعد از درگذشت پدر، زندهیاد حسین غیور که خود نیز در دبیرستان به امر تحصیل مشغول بود، سرپرستی خانواده شامل مادر، دو خواهر و برادر کوچکترش زندهیاد «حسن غیور» را بر عهده گرفت.
به سبب احاطه کاملی که در ریاضیات داشت و به جبر نانآوری خانواده، شبها به فراگیری دروس دبیرستانی گذشت و روزها به امر تدریس در دبیرستان شرافت مشغول بود و این روند ادامه داشت تا بسیار زودتر از معمول موفق به اخذ دیپلم و بعد از آن در دانشسرای عالی تهران جزو نفرات اول پذیرفتهشدگان بود و به ادامه تحصیل مشغول شد و تا اخذ فوق لیسانس ادامه پیدا کرد تا آنجا که به دلیل هوش و ذکاوت وافری که داشت ضمن تحصیل در دانشگاه به عنوان یکی از مشاوران پروفسور هشترودی که از اساتید وی بود، درآمد و این سرآغاز همکاری استاد غیور با پرفسور هشترودی بود.
زندهیاد غیور بیاغراق از نخبگان ریاضی زمان خود بود، نه تنها در علم ریاضی که در ادبیات و گفتن اشعاری بسیار لطیف در سبکهای مختلف ادبی سرآمد دوران بود.
کتاب شعرش به نام «رویا» که به رسم ادب و تربیت بنیادی که در ایشان بود به استادش پرفسور هشترودی تقدیم شده، کتاب حاوی اشعاری ارزنده با معانی و توصیفهایی از طبیعت و رویدادهای واقعی دوران خودش است.
استاد غیور دارای دکترای افتخاری از یکی از دانشگاههای معتبر آمریکا بود که این خود داستانی قابل تأمل دارد.
وی دارای چهار فرزند پسر بود که همه در حد خود موفق و دارای تحصیلات عالیه هستند، اما فرزند کوچکشان که بسیاری از خصائص پدر را به خوبی وارث است در آمریکا مشغول تحصیل بوده که در یکی از روزها استاد ایشان در کلاس درس عنوان میکند که سه مسئله در ریاضی برای جامعه ریاضی لاینحل است و راهی برای اثبات آن در دست استادان نیست و لاجرم باید این مسائل در آرشیو علوم ریاضی بایگانی شود. «کاوه غیور» که یکی از دانشجویان حاضر در کلاس بود با کسب اجازه از استاد میخواهد این مسائل را برای پدرش در ایران ارسال کند شاید که وی راهحلی برای این مسائل پیدا کند. استاد با کمی تامل و بسیار ناباورانه قبول میکند.
بنده که به نسبت سببی و بسیار نزدیکی که از حیث مراودت با ایشان را داشتم توضیح این ماجرا را از زبان خودشان بیان میکنم.
وی گفت: مسئله اول را در یک شب و مسئله دوم را در عرض یک هفته و سومین مسئله را به دلیل پیچیدهبودنش به دلیل کندوکاو و فرورفتن در عمق ریاضی و مختصات در یک ماه حل کردم و برای پسرم در آمریکا ارسال کردم. زمانی که کاوه مسائل را با راهحل آنها به دانشگاه ارائه میدهد غوغایی در زمینه چگونگی این قضیه به راه میافتد و پرسش و پاسخهایی در مورد وضعیت و تحصیلات من از کاوه شروع میشود تا آنجا که به رسم قدردانی دعوتنامهای از طرف دانشگاه و دولت آمریکا برایم ارسال شد و طی مراسمی در دانشگاه دکترای افتخاری اعطا شد.
از این نوع موارد در جمع خانوادگی یا دوستان و آشنایان که روی موضوعی اشکالی پیش میآمد بسیار اتفاق میافتاد که با حضور وی به بهترین وجه حل میشد، وجودش در هر جمعی باعث مباهات و سرافرازی بود، رفتارش نمونه حلم و بردباری ایشان وصفناشدنی بود، در برخورد با افراد بسیار متواضع و مبادی آداب و برای من چون پدر، دوست، برادر و مشاور در زندگی بود.
لازم به ذکر است که برادر ایشان جناب «محسن غیور» نیز از تمام صفات و کمالات و علومی که در مورد ایشان ذکر شد، برخوردار و چندین سال ریاست دانشکده ادبیات قزوین را عهدهدار بود، مضافا به اینکه طبعی بسیار شوخ و بذلهگو و در حد بالی ادب و نزاکت داشت.
شاید اغراق نباشد اگر بگویم محسن غیور یکی از یاوران من در زندگی و امور خانواده بود و همیشه با نصایح و اندرزهای پدرانه سعی در تحکیم و پایداری روابط افراد با یکدیگر داشت و به جرأت میگویم که استواری زندگیام را مدیون این جنابان هستم، و همیشه الگوی بسیار صالح و نادری در زندگیمن و فرزندانم بودند.
باشد تا بار زمانه دست یاری ازدامن طبیعت گم نکند و چون اینان فرزندانی لایق در عرصه دنیا تکرار کند.
صبر بسیار باید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چون تو فرزند بزاید