افسانههای خشم، مانع مدیریت خشم
*محمد ترکمان
*دکتری تخصصی روانشناسی
این سالها، مدیریت خشم در جامعه ما یک دغدغه مهم شده و روزی نیست که در شهر چرخی بزنیم و شاهد دعوا و پرخاشگری در بین مردم نباشیم! در میان انواع هیجانها در انسانها، هیجان خشم توجه بیشتری را به خود جلب کرده است؛ زیرا با انواع مختلفی از پیامدهای منفی همراه است. هر فرهنگی باورها و ارزشهای مختلفی نسبت به پدیدههای متفاوت دارد. در این بین ممکن است باورهای غلط در مورد خشم در فرهنگ و ذهن ما شکل بگیرید که بیشتر شبیه افسانه هستند تا واقعیت! این باورهای غلط مانع و سد بزرگی برای کنترل و مدیریت خشم هستند. با برخی از این افسانهها در این مقاله آشنا شوید.
افسانه یک: فردی که سلامت روان داشته باشد، اصلاً خشمگین نمیشود.
واقعیت یک: خشم مانند شادی، غم، ترس، لذت و مانند این یک احساس است، احساس طبیعی که همه انسانها آن را تجربه میکنند؛ وجود خشم کارکرد تکاملی دارد و باعث حفظ بقا میشود اما از کودکی به ما یاد دادهاند که عصبانی نشوید، عصبانی شدن کار خوبی نیست، بچههای خوب عصبانی نمیشوند و مانند این. حتماً شما این جملات را شنیدهاید، اما لازم است بدانید که حق مسلم هر انسان است که شاد باشد، عصبانی شود، بترسد و یا دچار غم شود، در برخی از شرایط نیز خشمگینشدن ضروری است.
افسانه دو: خشم از یک عامل بیرونی مانند یک رویداد، موقعیت یا رفتار شخصی دیگر ناشی میشود و افراد کنترلی بر روی خشم خود ندارند.
واقعیت دو: درست است که برخی رویدادها و موقعیتهای بیرونی ممکن است به عنوان عامل محرک در بروز خشم ما موثر باشند، اما در نهایت این ما هستیم که فاعل خشم خود و هم مسئول نحوه مدیریت آن هستیم.
افسانه سه: ابراز کردن خشم، بهصورت پرخاشگری مفید و سالم است.
واقعیت سه: البته که سرکوبکردن خشم باعث بروز آسیبهایی مانند افسردگی در ما میشود، اما بروز آن بهصورت پرخاشگری بدنی و کلامی هم به ما آسیب میرساند. بهطوری که افراد پرخاشگر احساس طرد، درماندگی و حمایتنشدن میکنند. شیوه درست ابراز خشم، روشی قاطعانه است.
افسانه چهار: هر کسی هم جای من بود در این موقعیت عصبانی میشد.
واقعیت چهار: آستانه تحمل افراد در برابر موقعیتهای مختلف به سبب ویژگیهای شخصیتی و بهخصوص باورها و خودگوییهایی که دارند، متفاوت است؛ یعنی ممکن است یک موقعیت و اتفاق یکسان برای یک نفر مهم نباشد و برای دیگری باعث انفجار خشم شود.
افسانه پنج: ابزار خشم توجه دیگران را جلب میکند و باعث میشود سریعتر به خواسته خود برسید و دیگران از شما سوءاستفاده نکنند.
واقعیت پنج: درست است که یکی از دلایل وجود هیجان خشم در ما، دفاع از خودمان است و در کوتاهمدت نیز باعث میشود به آنچه میخواستیم برسیم، اما در طولانیمدت، ابراز شدید خشم به روابط ما آسیب میزند. فوران خشم موجب رنجیدگی، ناخشنودی، ایجاد شکاف در روابط و حتی کینه و انتقام جویی میشود.
افسانه شش: پرخاشگری باعث کسب احترام و منزلت در دیگران میشود و من را فردی قوی نشان میدهد.
واقعیت شش: این افسانه بهخصوص در بین نوجوانان و جوانان شیوع بیشتری دارد. قدرت و احترام به معنای ایجاد مزاحمت و قلدری در دیگران نیست و گرچه شاید دیگران به سبب ترس از شما بهصورت موقت احترامی خشک و خالی به شما بدهند، اما در دیگران احساس کینه و بغض نسبت به شما ایجاد میکند. اگر قادر به کنترل خشم و پذیرش نظرات دیگران باشید، دیگران نیز با شما محترمانهتر رفتار میکنند.
افسانه هفت: خشم من در کنترلم نیست و بنابراین باید دیگران مراقب باشند و رفتار خودشان را کنترل کنند.
واقعیت: شما تنها اختیار کنترل و تغییر یک نفر را دارید و آن هم خودتان است. دیگران نمیتوانند بسته به احساسات و رفتارهای شما، رفتار خودشان را تنظیم کنند. حتی اگر دیگران دکمه خشم شما را فشار دادند، شما در مورد چگونگی نشان دادن خشم، آزاد و مختار هستید.
افسانه هشت: مدیریت و کنترل خشم یعنی ما خشم را سرکوب کنیم.
واقعیت هشت: هدف مدیریت خشم، کاهش احساسات هیجانی و کاهش برانگیختگی روانشناختی حاصل از خشم است. روانشناسان که اصول کنترل خشم را آموزش میدهند، با سرکوب و نادیدهگرفتن خشم به شدت مخالف هستند، از نظر آنان کنترل صحیح خشم، یعنی این که هدفتان حل مشکل باشد و نه آزار دیگران.