الوند بینظیرترین قله ایران است
رحمانی: ما کلاس میرفتیم و به ما آموزش میدادند در کوه چه رفتاری باید داشته باشیم، با طبیعت مهربان باشیم و حتی به ما یاد میدادند پا روی گلها و سبزهها نگذاریم، به حیوانات کوهی آزار نرسانیم و گروهی حرکت کنیم. در کوه با سر و صدای زیاد حرکت نکنیم، خیلی آرام بالا برویم و خیلی آرامتر به پائین برگردیم. اما گویا امروزه دیگر این چیزها رعایت نمیشود.
*مهرداد نهاوندچی
*دانشجوی دکترای مدیریت محیط زیست
کوهنوردی همدان سابقه بالایی دارد و این شهر کهن به واسطه داشتن کوهستان بینظیر الوند، کوهنوردان بنام زیادی به جامعه کوهنوردی معرفی کرده است. «علی اصغر رحمانی» یکی از کوهنوردان پیشکسوت همدانی است که به قلههای زیادی صعود کرده است.
رحمانی سال ۱۳۲۵در همدان متولد شد و تا سن چهار، پنج سالگی در همدان بود و بعد به تهران مهاجرت کرد. وی از سن هفت سالگی با پدرش کوهنوردی را آغاز و از سن شانزده سالگی به صورت منظم در برنامههای کوهنوردی شرکت کرد. این کوهنورد پیشکسوت در حال حاضر عضو فدراسیون کوهنوردی است. رحمانی در این گفتوگو از خاطرات کوهنوردی خود میگوید.
همدان قدیم
رحمانی با گریزی به گذشته همدان میگوید: همدان تنها شهر ایران است که نقشه خیابانهای آن منظم است و میدانی دارد که شش خیابان آن به هم راه دارند. در گذشته بیشتر خانهها پنجرههای مشبک با شیشههای رنگی داشتند. همچنین همدان در گذشته زمستانهای سختی داشت. من قبل از اینکه وارد دبستان شوم به مکتب میرزا غلامحسین میرفتم که آدم معروفی بود. زیراندازهایی از پوست حیوانات با خود به مکتب میبردیم و روی زمین مینشستیم و میرزا غلامحسین به ما درس میداد. بعد از آن به دبستان علمی رفتم و کلاس اول و دوم آنجا بودم. بعد از مهاجرت به تهران در دبستان جعفری درس خواندم و بقیه مراحل را در دبیرستان طبرسی طی کردم.
قوانین کوهنوردی
این کوهنورد پیشکسوت همدانی با اشاره به دوستی با زندهیاد «محمود اجل» که مجسمه آن را در میدان گنجنامه نصب کردهاند، ادامه میدهد: دو، سه برنامه کوهنوردی با وی داشتم و کوهنوردی را با او ادامه دادم؛ البته باید بگویم کوهنوردان قدیمی کلاسرفته و آموزشدیده بودند. ما کلاس میرفتیم و به ما آموزش میدادند در کوه چه رفتاری باید داشته باشیم، با طبیعت مهربان باشیم و حتی به ما یاد میدادند پا روی گلها و سبزهها نگذاریم، به حیوانات کوهی آزار نرسانیم و گروهی حرکت کنیم. در کوه با سر و صدای زیاد حرکت نکنیم، خیلی آرام بالا برویم و خیلی آرامتر به پائین برگردیم. اما گویا امروزه دیگر این چیزها رعایت نمیشود. برای مثال در یک برنامه صعود به دماوند، حدود پنجاه، شصت نفر از پناهگاه قله دماوند با ارتفاع چهار هزار و ۲۰۰ متری به طرف قله حرکت میکردند، آرامش کوه را به هم میزدند و فریاد میکشیدند. در ارتفاع بالای چهار هزار متر، اکسیژن رقیق است. بعضیها سردرد میگیرند و و بعضیها احساس خستگی میکنند و احتیاج به آرامش دارند. در حالیکه راهنمای آن گروه میگفت: «ما به بچهها میگوییم فریاد بکشند و انرژی بگیرند» که این آموزش اشتباه است. در قله دماوند مکانی وجود دارد که به آن تپه گوگردی میگویند و سطح کوه را گوگرد پوشانده است و بوی نامطبوعی دارد. ارتفاع قله دماوند پنج هزار و ۶۷۱ متر است و در آن باید آهسته حرکت کرد، زیرا به خاطر رقیقبودن اکسیژن به قلب فشار میآید. در کوهنوردی و صخرهنوردی نباید مسابقه گذاشت اما امروزه در کوهنوردی و صخرهنوردی شاهد مسابقه گذاشتن افراد هستیم.
قلههای فتحشده
رحمانی میگوید: ایران قلههای زیادی دارد که عمر انسان کفاف صعود به همه آنها را نمیدهد. من خیلی از قلههای معروف ایران را صعود کردهام؛ ۴۱ مرتبه دماوند،۲۵ مرتبه علمکوه، ۱۵ مرتبه سبلان و در سن هفتاد سالگی دیوار گرده آلمانها به ارتفاع ۸۵۰ متر را که در قسمت غربی دیواره علمکوه واقع شده، صعود کردهام اما قله الوند بینظیرترین قله ایران است؛ سنگ گرانیت آن، سنگ بزرگی است که من حدود ۴۳ سال پیش از جلوی پیشانی سنگ قله الوند به طور فنی رولپلاک کوبیدم که هنوز هم وجود دارد. از قلههای خارجی «فوجی یاما» و «اسکوباسا» در ژاپن را صعود کردهام. من همواره زیر نظر «صادق امین مدنی» کارآموز بودم که نویسنده اولین کتاب صخرهنوردی در ایران است.
رویکرد متفاوت ژاپنیها در کوهنوردی
رحمانی در پاسخ به این سوال که کوهنوردی در ژاپن چه تفاوتهایی با ایران دارد، توضیح میدهد: در ژاپن آنهایی که میخواهند به کوه بروند باید با کولهپشتی که همراه دارند روی باسکول بروند، وزن شوند و سه کیسه زباله یکی برای ادرار، یکی برای مدفوع و یکی برای زبالههایی که تولید میکنند، دریافت کنند. وقتی به کوه میروند و برمیگردند دوباره با همان کیسهها وزن میشوند تا معلوم شود چیزی در کوه جا گذاشتهاند یا نه؟ با این کار کمترین زبالهای در کوه ریخته نمیشود. اما در ایران مسیرهای کوهستانی پر از بطری نوشابه، کاغذ شکلات و ظرفهای یکبارمصرف است.
همدان امروز
این کوهنورد همدانی اضافه میکند: همدان تغییر کرده و خیلی بهتر شده و مردم آگاهتر شدهاند. من در سن ۲۳ سالگی که با زندهیاد اجل به کوه میرفتیم، برخیها سوال میکردند: «آن بالا میروید که چه کار کنید؟». میگفتیم: «خب، آن بالا میرویم و بعد برمیگردیم». میگفتند: «خب، وقتی برمیگردید چرا آن بالا میروید؟». اکثر مردم این سوالها را میپرسیدند اما امروزه جوانها با آگاهی به کوه میآیند و لباس و کفشهایی که مناسب کوه است. کوهنوردی فقط پرورش جسم نیست بلکه کسی که چندین مرتبه به کوه برود روح خود را پرورش میدهد تا جسم.
وی در ادامه به خوانش شعری از کوهنوردی سروده یکی از دوستانش میپردازد:
کوه صفادهنده، گزیدیم ما تو را با عزم استوار خود و یاری خدا
الگوی زندگی ز تو ای چشمه ساختیم در سخت همچو صخره به سوی تو تاختیم
در راه خویش بیم نداریم از بلا با عزم استوار خود و یاری خدا
بدون حرف تسخیر میکنیم قلل را و غارها با عزم استوار خود و یاری خدا
در کوه صحبت کیش و نژاد نیست انسان زرد و سرخ و سپید وسیه یکی است
چون همنورد ما ز همه رنگها بری است آزادهایم ما و نمایشگر صفا با عزم استوار خود و یاری خدا»
خاطرات
رحمانی با گریزی به خاطراتش میگوید: گاهی افراد در اثر کمبود اکسیژن در ارتفاع دچار کوهزدگی میشدند و برخیها میگفتند: «ما را همین جا بگذارید و بروید تا ما اینجا بمیریم». من همیشه با خودم خرما داشتم که هسته آنها در میآوردم و با کمی کره این خرماها را مخلوط میکردم. این ترکیب مانند گریس میشد. یک روز با دوستان راه طولانی را در زمستان میرفتیم، یکی از دوستان که نام او افشین بود دچار افت قند شد و روی برفها افتاد و گفت: «من دیگر نمیآیم»، واقعا هم نمیتوانست بیاید، بچههای گروه گفتند: «بلند شو، اینجا گرگ دارد و تو را میخورد». به او گفتم: «افشین اگر میخواهی حالت خوب شود باید گریس بخوری». گفت: «گریس از کجا بیاورم و بخورم؟». یعنی حالش آنقدر بد شده بود که حاضر بود گریس بخورد. گفتم: «من برای اینجور مواقع گریس دارم»، گفت: «خب گریس را بده میخورم». وقتی یک لقمه به او دادم لبخندی زد و گفت: «میشود یک لقمه دیگر گریس به من بدهی؟».