۲۵ اسفند همزمان است با پایان سرایش شاهنامه فردوسی و ۲۱ اسفند روز گرامیداشت حکیم نظامی گنجوی است.
انجمن شاهنامهخوانی چکاد چندسالی است که روز پایان سرایش شاهنامه فردوسی را جشن میگیرد. علاقهمندان این مناسبتها امسال با همکاری انجمن نظامیخوانی در روز ۲۳ اسفند ماه در شهر کتاب همدان گرد هم آمدند.
در ابتدای برنامه «بهجت فروزانفر» دبیر انجمن نظامیخوانی درباره نظامی گنجوی صحبت کرد. سپس «الهه مدنی» عضو انجمن نظامیخوانی ابیاتی از خسرو و شیرین برای حاضران خواند. «هوشنگ جمشیدآبادی» پژوهشگر تاریخ نیز درباره نظامی سخن گفت. در بخش موسیقی هنرمندان همدانی «اسحاق صادقی» (ساز کمانچه)، «شهرزاد نجاتی» (ساز دایره) و «فردین نوشیان» (آواز) به هنرنمایی پرداختند. «مسعود قاسمی آزمون» نقال نوجوان داستان آرش کمانگیر را نقل کرد.
پس از آن «محمد افشار» دبیر انجمن شاهنامهخوانی چکاد نیز درباره روز پایان سرایش شاهنامه برای حاضران سخن گفت. در ادامه «راضیه سلیمانی» ابیاتی از شاهنامه خواند. پایانبخش برنامه صحبتهای «محمود قاسمی آزمون» درباره اهمیت آثار نظامی در ادبیات فارسی بود.
در اینجا بخشهایی از گفتههای سحنرانها را میخوانیم:
بهجت فروزانفر
به گواهی اندیشمندان و فرهیختگان نظامی یکی از پنج ستون پایدار زبان و ادبیات فارسی است. به یقین از میان پنج گنج او خسرو وشیرین زیباترین و مهمترین است. در این مختصر نگاه گذرایی به وجوه برجستگی این اثر بینظیر غنایی میافکنیم.
۱- بسیارکسان به ارزش ادبی و هنری این منظومه پرداختهاند. جادوی سخن نظامی و بهرهگیری از تواناییهای زبان شیرین فارسی و آفرینش ترکیبات عالی کاربرد مفردات و لغات و استفاده از کلماتی که اکنون معادلهای دیگر دارند و تقریبا از حوزه زبان امروز کنار گذاشته شدهاند فرصتی بزرگ برای بررسی و کاوش در این باره فراهم میکند.
هنر آفرینش تصاویر یکتا با بهره از آرایههای ادبی و ابزارهای کلامی نزد نظامی و منظومه خسرو وشیرین بینظیر است. شاید هیچ گویندهای چون او در آفریدن صحنههای زیبا و مجسمکردن آنها در ذهن و خیال مخاطبان پیروز نبوده است.
۲-منظومه خسرو وشیرین دارای ارزش تاریخی هم هست و محققان با مقایسه داستان با روایتهای متعدد تاریخی دیگر، عرصهای برای پالایش داستانهای تاریخی مییابند. اگرچه روایت نظامی داستانی است، اما در جایگاه مقایسه میتواند مورد توجه باشد.
۳-از منظر اسطورهای این اثر دارای اهمیت است. میشود عناصر اسطورهای از درون داستان یافت و مورد تحلیل قرار داد. بخشهایی از داستان و شخصیتهایی از آن سیمای اسطورهای دارند یا رنگی از کهن الگوها در آنها یافته میشود. شبدیز و شهر زنان در سرزمین مادری شیرین و تن شستن شیرین در چشمه از این دست است.
۴-مقلدان، این منظومه را بیش از یکصد اثر دانستهاند. شاعران توانایی به بازآفرینی داستان پرداختهاند که البته هیچ یک نتوانستهاند به گرد پای اسب خیال او برسند. این اثر قدرتمند تا ادبیات معاصر و تا زمان ما اثرگذاری خود را حفظ کرده است.
۵-توانایی نظامی در تخیل و نیز خلاقیت او موجب آفرینش جریانهایی در روال داستانسرایی شده است. نظامی نسبت به منظومههای داستانی پیش از خود از قصه و افسانه در معنی ادبی آن بیشتر فاصله گرفته است. او داستانی گفتوگومحور ترتیب میدهد که در بطن این گفتوگوهاست که شخصیتها معرفی میشوند. داستان او از جهت فضاسازی و طرح و پویایی شخصیتها، واکاوش لایههای پنهان درون آدمیان و نمایش احساسات و عواطف انسانی با آثار امروزی مشترکاتی دارد.
۶-از منظر اجتماعی در خسرو و شیرین میتوان مطالب بسیار درباره طبقات اجتماعی و رابطه حکومت با مردم ارتباطات و مناسبات مردم با یکدیگر، آداب و سنتهای ایرانی، خوراک و پوشاک و جشن و سوگ و عروسی و خواستگاری و هر آنچه در زندگی مردمان زمانهاش جریان داشته است، یافت.
۷- این اثر سترگ در تاریخ علم و موسیقی هم قابل توجه است. از آنجا که نظامی حکیم و دانای علوم عصر خود بوده در این داستان هم چون تمام چهار گنج دیگر او از نجوم الهیات پزشکی میتوان بسیار یافت. امری که از عوامل دشواری بیان و سخن اوست، بنابراین واجد ارزش است تا تاریخ علوم و فنون عصر او در آن بررسی شود.
به سبب حضور باربد و نکیسا خنیاگران و موسیقی دانان دربار خسرو پرویز از دستگاههای موسیقی ایرانی و الحان و نغمهها با نامهای کهنشان یاد میشود و یکی از وجوه قابل توجه این اثر بزرگ است.
۷-مهمترین و کاربردیترین دیدگاهی که میتوان خسرو وشیرین را با آن نگریست، کنکاش درباره شخصیتهای اصلی داستان یعنی خسرو و شیرین است. دوسوی این رابطه عاطفی هردو به شکل بسیار توانمندانه و روشن به خواننده معرفی میشوند. برخی خصوصیتهایشان از ابتدا تا انتهای داستان باقی میماند و برخی دستخوش دگرگونی میشوند.
یک سو شیرین بانوی بسیار جوانی است که در ارمن و در درگاه عمه خود میزید و از مواهب زیبایی و هوشمندی برخورداراست. زندگی او به شادمانی و شکار و جشن و همراهی با دوستان برگزیده میگذرد و آنچه از فنون جنگی و دانشهای زمانه است، آموخته است. میتواند به اراده و خواست خود زندگی کند و تصمیم بگیرد. زنی که پس از دلبستگی اش به خسرو پادشاه ساسانی و فراز و فرودهای داستان و جداییها و پیوستگی ها و رفتوآمدها و وقایع تاریخی همچنان بانویی مصمم بر خواست خود باقی میماند. وفاداری و عشق و پاکی و صداقت پیشه میکند و هرگز گامی از جایگاه یک بانوی بخرد و هوشیار آن سوتر نمیرود.
یک سوی دیگر خسرو پرویز ساسانی است که از روی بیش خواهی از دور خواستار شیرین میشود، اما پس از دیدارش بدو دل میبندد و با وجود فراز و فرودهای بسیار در زندگی هرگز نمیتواند شیرین را فراموش کند تا سرانجام در انتهای داستان شیرین را به طور رسمی و به آئین به همسری میگیرد و شیرین به عنوان بانوی شاه به دربار او راه مییابد.
به گواهی داستان، خسرو در تمام روز گاران پادشاهیش بخرد و درخور نیست. بسیار جاها این شیرین است که با تدبیر و تأثیرش بر خسرو، وی را به راه درست ملکداری بر میگرداند و خویشکاری شاهانه را بدو گوشزد میکند. در ماجرای بهرام چوبین، این شیرین است که خسرو شادخوار غافل را به سوی پاسداری از ملک و کشور هدایت میکند و مایه نجات ملک میشود.
در تمام داستان رفتار شیرین با خسرو از روی عشق و احترام است، اما همه جا با شجاعت و درایت در برابر شاه سخن میگوید و بر خواستههای خود پایبند میماند تا نیروی مهر و اندیشه و پاکی پیروز شود.
هوشنگ جمشیدآبادی
زمانی برای آشنایی با تاریخ دوره پایانی ساسانیان، مجبور به خواندن خسرو و شیرین نظامی شدم. خسرو پرویز هم زندگی عاشقانه پرفراز و نشیب و هم زندگی سیاسی و نظامی ویژهای دارد و این زندگی خواه ناخواه داستان برانگیز است. هر چند که داستانهای نظامی بخشهایی افسانهگون دارد، با این وجود میتوان گفت که دوران ساسانیان یکی از دورههای شکوفایی فرهنگ و هنر ایران است. در پایان دوران ساسانی اما بزرگانی که سر سازش با خسروپرویز نداشتند در کودتایی او را از تخت به زیر کشیدند و پسر نالایقش شیرویه را بر تخت نشاندند. دلیل این کار خودکامگی این بزرگان و تنندادن به قدرت حکومت مرکزی خسرو پرویز بوده. در کتاب خسرو و شیرین نظامی و کتابهای که به سرمشق از آن سروده شده سخنی از اوضاع سیاسی در پایان دوران ساسانیان نمیبینیم. در کتابی که من نوشتهام به سرانجام کار خسرو پرویز که بسیار غمانگیز است، پرداختهام. کاری که در دیگر کتابهای خسرو و شیرین دیده نمیشود.
سخن دیگر داوری در مورد کارنامه خسرو پرویز است. داوریها در این زمینه بیشتر خامدستانه است و دادگرانه نیست. کار اداره کشوری که مرزهایش از دریای مدیترانه تا کاشغر کشیده شده، کار کوچکی نیست به ویژه در برابر دشمن نیرومندی چون امپراتوری روم. زمانی نیز که خسرو به پادشاهی میرسد اوضاع ایران به سامان نیست و همان بزرگان خودکامه پدرش را از تخت به زیر کشیدند و کور کردند و او را از ارمنستان برای پادشاه شدن فراخواندند. من دفاعیات خسرو در دادگاه این بزرگان و پشتیبانی شیرین از او را در کتاب آوردم. شیرین که به مجلس بزرگان پس از مرگ خسرو دعوت میشود دژخیمان مشغول کشتن پسران خسرو هستند و هیچ کس را از خاندان شاهی زنده نمیگذارند. تنها یکی از پسران جان سالم به در میبرد و او هم به کمک مادرشاز دسترس این کودتاچیان دور میشود. پس از مرگ خسرو کشور به نابودی میافتد.
محمود قاسمی آزمون
حکیم نظامی گنجوی دهگان (دهقان) فصیح پارسیزاد به بهترین وجه خود را معرفی میکند. حکیمی است که آثارش سراسر شعر و نقش و نگار است. شاید بتوان گفت که او نقاش ترین شاعر ایران است. تصاویر خیالانگیز و روح نواز و بدیعی که از داستانهای شگفتانگیز و وهمآور و لذتبخشش میسازد، در حافظه تاریخی مردم ما تا ابد میماند. او را باید در کنار چهار رکن شعر و ادب فارسی جای داد. حیف است که قدر شاعری بزرگ مانند او را به اندازهای که باید ندانیم.
به خصوص در روزگاری که در مورد آذربایجان عزیزمان صحبتهایی گاه از بیگانهها و بیگانهپرستها میشنویم، اهمیت توجه ویژه به حکیم نظامی که هشتصد سال پیش چنین فرموده، بیشتر میشود.
همه عالم تنند و ایران دل
نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران دل زمین باشد
دل ز تن به بود یقین باشد.
همه آثار حکیم نظامی فارسی است و جعلیاتی به زبانهای دیگر از او نیست. او به حق یکی از عنوانداران ادبیات پارسی است.
ارتباط دقیق عبارات داستان با محتوی، یکی از ویژگیهای شعر حکیم نظامی است. او داستانهای شیرین شورانگیزش را معمولا با نام پروردگار شروع میکند و بعد از مدح پیامبر به معراج میپردازد. حال این زمینه (تم) موضوع مورد بحث (اعم از نعمت خداوند یا معراج و …) دقیقا متناسب با موضوع داستان است.
مثلا عباراتی که ما در معراج هفت پیکر داریم، بسیار مرتبط و نزدیک است به محتوای هفت پیکر و معراج در خسرو و شیرین بسیار ارتباط معنایی دارد با داستان خسرو و شیرین.
این زمینه (تم) سازی در آثار نظامی بسیار زیرکانه است. هوش ربا و طنازانه است و ما را به آخرین مرزهای تخیل و وهم می برد. به ما میآموزد که برای گستره تخیل، مرزی نمی شود تعیین کرد.
کریستف کیشلوفسکی کارگردان لهستانی الاصل فرانسوی یک سه گانه به بهانه رنگهای پرچم فرانسه دارد: آبی، قرمز، سفید. از همان ابتدای فیلم مثلا قرمز تمام نورپردازیها و رنگها و پسزمینهها قرمزند و همینطور در مورد سایر فیلمها. حکیم نظامی نیز چنین هنرمندی است. از همان ابتدا میتوان متوجه شد موضوع به چه سمتوسویی میرود. گویا خط کشی برداشته و تمام خط سیر داستان و قالبها را خط کشی کرده و ما را در یک طبیعت بکر و سرسبز و آراسته، پیش می برد. ما به عنوان خواننده حاضر نیستیم داستان به پایان برسد.
وقتی در مورد رنگ روزهای هفته حرف می زند، قلعههای هفتگانه یا پسزمینه داستانهای همسران بهرام گور، چنان ما را غرق در پسزمینهها و تمسازیها میکند که اصلا متوجه نمیشویم این قالببندیها و کادربندیها چقدر دقیق و کامل و زیبا است. ما غرق در داستان میشویم و بعد مسرور و شوریده از مستی شنیدن چنین حکایات شیرینی، تا ابد کاممان شیرین میشود.
کاش جوانان این مرز و بوم لذت خواندن و شنیدن آثار زیبا و دلنشین او را بچشند.
محمد افشار
سرآمد کنون قصه یزدگرد
به ماه سپندارمذ روز ارد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان داور کردگار
در بیتهای آخر شاهنامه فردوسی اشاره میکند که در بیست و پنجم اسفند ماه سال ۴۰۰ کار سرایش شاهنامه به پایان رسیده، چند سالی است که به همت دوستانمان در انجمن چکاد این روز را با برگزاری جشنی گرامی میداریم. امسال نیز به همت دوستان این کار انجام شد. در این فرصت میخواهم اشاره کوتاهی به تاریخچه داستانهای شاهنامه و زندگی شاهنامه در بین مردم بکنم.
همانگونه که میدانید داستانهای شاهنامه، ساخته فردوسی نیست کار فردوسی به شعر درآوردن این داستانهاست. خود او اشاره میکند که داستانها عمری شش هزار ساله دارند. این داستانها روایت تاریخی مردم ایران بودند و دستکم مطمئنیم در زمان ساسانیان در کتابی به نام خداینامه گردآوری شده بودند. در شاهنامه فردوسی هم اشاره شده که در دربار شاهان این داستانها برای شاهان خوانده میشده.
سالی که فردوسی زاده میشود بسیار نزدیک است به روزگارانی که برتری عنصر ایرانی در خراسان پایان یافته و سراشیبی سقوط سامانیان در آغاز راه است. فردوسی عمر خود را با دیدن از میان رفتن دوستان خود و دوستداران فرهنگ میگذراند. زمانی نیز که دست به کار میشود اوضاع خراسان که مرکز ادبی فرهنگی ایران آن زمان بوده بهم ریخته. رفته رفته این از هم گسیختگی به جایی میرسد که فردوسی میگوید پادشاه قدرتمندی نیست تا حامی اثرش باشد و در نهایت پس از بر تخت نشستن محمود شاهنامه برای در امان ماندن از گزند حوادث روزگار به نام او میشود. حاصل قدرت گرفتن محمود اما از میان رفتن عنصر ایرانی در خراسان و پایان سامانیان است. دوره سلطنت محمود و ارتباطش با ایرنیان به ویژه فردوسی، حکومت خلفای عباسی و دیگر ترکان ساکن فرارود، پر از فراز و نشیب بر پایه سیاستهای سلطان غزنوی است. آنچه که مسلم است شاهنامه فردوسی به نام محمود شد و راهش را آغاز میکند و به تندی جایش را در میان ایرانیان باز میکند. گواه این سخن پیشدرآمد گرشاسپنامه اسدی طوسی است که در ۴۵۸ هجری یعنی ۵۸ پس از پایان شاهنامه سروده شده.
اسدی در پیشدرآمد گرشاسپنامه میگوید که بزرگان آذربایجان از او خوستند تا آنچه فردوسی ناگفته گذاشته به نظم دربیاورد. این چنین شاهنامه در حدود پنجاه سال از شرق تا غرب ایران را درنوردیده. پس از حدود دویست سال از زادروز فردوسی، نظامی در گنجه زاده میشود. راه فردوسی و شاهنامه این بار در غرب ایران در سرزمین اران ادامه پیدا میکند. این پویایی ادبی با حمله مغول راه و رسم دیگری میگیرد، اما شاهنامه همچنان گل سرسبد فرهنگ ایرانی است تا جایی که بایسنقر و طهماسب راه جاودانگی را در ساختن شاهنامههای بسیار نفیس درباری میبینند. در کوچه و بازار هم شاهنامه همدم مردم در لحظات مختلف زندگی است.
شاهنامه در میان معاصران ما هم جایگاه ویژهای دارد. چنانکه روشنفکران و بزرگان پیشامشروطه و دوران مشروطه همیشه از شاهنامه به نیکی یاد میکنند. دوره پس از شهریور ۱۳۲۰ اما مانند دیگر عرصهها برای شاهنامه هم یادآور روزهای خوبی نیست. کسانی که دشمنی با فرهنگ ایرانی را در دستور کار داشتند برای انحراف مسیر شاهنامه و کوچکداشت شاهنامه کوشیدند. به گونهای که در هیچ دوره تاریخی توهین به شاهنامه و فردوسی را به اندازه این دوره نمیبینید.
چاپ شاهنامه دکتر خالقی و همکارانش مهر باطلی بر این دوره سیاه است. رسیدن این کار به دست مردم جنب و جوشی در دنیای شاهنامه میاندازد. تلاشهای بزرگانی چون دکتر کزازی، خطیبی، آیدنلو و دیگران مایه دلگرمی مردم و آوازهافکنی دوباره شاهنامه در گوشه گوشه این سرزمین میشود. امروز در ایران بیش از دویست انجمن بزرگ و رسمی درکار شاهنامهخوانی هستند و شمار گروههای دوستانه و خانوادگی بدون شک بسیار بیشتر از اینهاست. امیدوارم راه شاهنامه و فرهنگ ایرانی را چون نیاکانمان بیش از پیش در پیش بگیریم.