بودجه ما به سر رسید، هگمتانه به ثبت جهانی نرسید …
*امین مرتضایی
ما همدانیها به یه ضربالمثل معروفیم اونم اینکه «خوش استقبال و بدبدرقهایم!».
حالا ینی چی ؟ … ینی اینکه برای هر اتفاقی اولش انقد ذوق میکنیم و خوب استقبال میکنیم که نگو ولی به وسط هاش که میرسیم، یهو اون تاب و تب و به قول معروف فِس مون میخوابه و کلا یا بیخیال اون قضیه میشیم که اصلا انگار نه انگار این ما بودیم که داشتیم کلی تلاش میکردیم و ذوق میکردیم !
این خصلت توی مدیرهای استان و شهرمون هم بیداد میکنه و بارها و بارها شاهد این بودیم که چندین اتفاق خوب برای شهرمون افتاده و اولش آنچنان همه جا بوق و کرنا و بریز و یپاشی کردن که بیا و ببین و بعد یهو اون تب و تاب استقبال و پافشاریها و پیگیریها میفته که کلا تو سکوت خبری طی میشه !
نمونههاش هم انفد زیاده که اگه بخوام بنویسم یه طومار میشه و اینجا توی این سرستونی که بهم دادن جا نمیشه !…. نمونه بارزش مثلا انتقال تیم پاس به همدان که سال اول جز مدعیان قهرمانی به حساب میرفت و شروع خیلی طوفانی رو استارت زد ولی بعد یهو یواش یواش اون شروه طوفانی به جایی رسید که حتی نسیم هم نیست و اصلا خبری از پاس تو دنیای ورزش نیست و تیم به اون عظمت رو از روی عرش به فرش که چه عرض کنم موکت یا زیر زمین آوردیم …. یا یه نمونه دیگهش همین جشنواره فیلم کودک و نوجوان که اومد همدان، اولش شور و غوغایی بود که بیا و ببین و حتی شایعه شده بود که یانگوم هم اومده همدان ولی بازم این پروژهم یهو مثه چایی سرد و سرد تر شد و آخرش دادن به اصفهان … یا نمونه دیگه رویداد همدان ۲۰۱۸ که چقدر بدوبدوکردن و جلسه برگزار کردن که ما شدیم پایتخت آسیا و ته اینم هیچ اتفاقی برای شهرمون نیفتاد … یا همین جششنواره تئاترکودک ونوجوان که دو دستی بازم بهخاطر بدبدرقگی دو دستی تقدیم کردیم به یزدیهای عزیز!
حالا هم که ثبت جهانی هگمتانه که کلی یونسکو اومد و رفت و بنر زدن تو شهر که قراره جهانی بشیم و اینم مثه خیلیییی از کارها و پروژههای دیگه تب و تابش خوابید و انگار نه انگار که قرار بود کلاس شهروندی برای کسبههای پیاده راه اکباتان برگزار کنند، مسیر رفتوآمد به تپه هگمتانه رو یکم زَلَم زیمبو کنن …
انگاری بودجه که تموم میشه، همه ذوقها کور میشه و ثبت جهانی هگمتانهم مثل ما بقی میره توی بایگانی و باید گفت بودجه ما به سر رسید، هگمتانه به ثبت جهانی نرسید …