تحصیل آگاهانه، تحصیل ناآگاهانه

0

*محمدمهدی اسدی

تحصیل یکی از اصلی‌ترین راه‌ها برای پرورش و آموزش نسل‌های حاظر و پسین جامعه است، اما تاکنون به این پرسمان اندیشیدم که تحصیلات چه نقشی در زندگی، زیست و پیشرفت آدمی و چه جایگاهی در زندگی و رشد جامعه دارد؟

تحصیلاتی که از روی آگاهی و علاقه باشد با خودش شرایط خوب در زندگی و جامعه می‌آورد، اما اگر تنها به این جنبه تحصیل نگاه کنیم، بی‌شک ما را دچار اشتباه و از حقیقت و راه اصلی جدا می‌کند. تحصیل از روی آگاهی و برای آگاهی با تحصیل برای مدرک‌گرفتن یا وقت‌گذرانی دو مسئله متفاوت است؛ ما به مدرسه یا دانشگاه می‌رویم تا دنباله روی هدف و مقصود زندگی خود در جایگاه درست و عالی باشیم. اگر ما پی نبریم تحصیل برای چیست، هر روز افرادی بیشتری از آن می‌گریزند و جامعه هم با پیامدهای آسیب‌زای آن بیشتر روبرو می‌شود. اگر نگاه ما به تحصیل تنها در مرتبه و رتبه، کسب پول یا رفع تکلیف یا تلف‌کردن وقت خلاصه شود ما و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم در جایگاه درست و شایسته خود قرار نمی‌گیرد و اینگونه می‌شود؛ که هر روز باید منتظر باشیم افراد بیشتری از تحصیل فرار کنند.

فقر فرهنگی به ویژه در افراد فرودست جامعه و اندیشه‌های اشتباهی که در جامعه‌های شهری و به ویژه روستایی وجود دارد، به ترک تحصیل دامن می‌زند. افزون بر این‌ها؛ مشکلات اقتصادی و درآمدی، نظام آموزش سنتی و اصلاح‌نشده، طرز فکرهای اشتباه، جامعه، خانواده و به‌خصوص پسران را به سمت و سوی درستی راهنمایی نمی‌کند. در شهری مانند همدان که تفکر سنتی در جامعه حاکم است و اشتغال با مشکل جدی روبروست بیشتر این پرسمان‌ها دست به دست شرایط بد اجتماع و ناامنی اقتصادی داده‌اند، تا جلوی تحصیل بسیاری را بگیرند. عموما در جامعه‌ای مانند همدان همه افراد از یک نوع آموزش‌و‌پرورش یکسان بهره نمی‌برند. بیشتر افراد جامعه مدرسه های نوین، راهنمایان شایسته و مشاوران درست ندارند و چون در جامعه شغل‌های خانوادگی مانند کشاورزی، دامپروری و کارگری به پسران خانواده بیشتر نیاز است، این موضوع روی تحصیل پسران یا دختران خانواده تأثیر مستقیم و غیرمستقیم می‌گذارد و همین باعث فرار و ترک تحصیل بسیاری جوانان می‌شود.

مدارسی که اکنون وجود دارد، به جز انگشت‌شماری از آن‌ها، اصلاح شدند و جزو مدرسه‌های پیشرفته و خوب محسوب می‌شوند. بیشتر مراکز آموزشی هنوز هم از روش‌های اشتباه و کهنه تدریس استفاده می‌کنند، به گونه‌ای که هنوز آموزش‌های جدید، نوین و درست به آن‌ها راه نیافته است، در این میان برخی آموزگاران هم نسبت به شغل معلمی بی‌علاقه هستند. همین موضوع در بیشتر اوقات باعث فاصله گرفتن جوانان از درس و مدرسه می‌شود، به همین خاطر همه این اتفاقات به فرار یا ترک تحصیل دانش‌آموزان دامن زده اند.

اگر ما جلوی آگاهی جامعه را به هر نحوی بگیریم، دود آن به چشم خودمان می‌رود. نادیده‌گرفتن چنین موضوع بزرگی می‌تواند آسیب‌های جدی به جامعه و نسل‌های جوان ما بزند؛ آسیب‌هایی که با اعتیاد به موادمخدر، رفتارهای زشت و ناپسندی که منجربه ناامنی جامعه است، خود را نشان دهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.