تقابل دهه هشتادی‌ها با نظام آموزشی

دهه هشتادی‌ها نظام آموزشی ایران را تحلیل می‌کنند

0

همدان‌نامه: آن‌قدر هرچه به خورد ما دهه پنجاهی و شصتی‌ها دادند، را راحت پذیرفتیم و آن‌قدر هرچه بر سرمان زدند، صدایمان درنیامد، که فکر کردند تا ابد وضعیت به همین منوال ادامه پیدا خواهد کرد و هیچ تغییر و اصلاحی نیاز نیست، اما حالا نسلی به آن‌ها معرفی شده که مهم‌ترین ویژگی‌اش نقد و مطالبه‌گری است و نه هر چیزی را به راحتی می‌پذیرد و نه توسری می‌خورد. هشتادی‌ها نظام باورهای خودشان را دارند و درباره هر بخشی از این سرزمین و مدیریتش نظری. خبرنگاران دهه هشتادی همدان‌نامه این‌بار از نظام آموزشی ایران می‌گویند.

*دهه هشتادی‌ها؛ شهروندان جهانی

*لیلا بهرامی

*جامعه‌شناس

نیازها و انتظارات متفاوت آموزشی نسل بومیان دیجیتال دهه‌ هشتادی‌ها با خصوصیات منحصربه‌فردی که دارند از نسل‌های پیشین متمایز می‌شوند. یکی از ویژگی‌های بارز و اساسی این نسل، تجربه‌ زیستن در دنیای مجازی توأمان با دنیای واقعی است. استفاده از تکنولوژی و فناوری‌های مدرن ارتباطی که به مدد گوشی‌های تلفن هوشمند، رایانه، اینترنت و شبکه‌های اجتماعی ممکن شده است، فصل ممیزه‌ این نسل با نسل‌های پیشین است. از آن‌جا که سازمان‌های آماری ایالات متحده امریکا و مجمع جهانی اقتصاد، سال ۱۹۹۷ میلادی که مصادف است با ۱۳۷۶ شمسی را سال آغاز تولد نسل زد و سال ۲۰۱۰ میلادی برابر با ۱۳۸۹ شمسی را پایان نسل زد می‌دانند؛ می‌توان متولدین دهه‌ هشتاد شمسی را در زمره‌ نسل زد تلقی کرد. با این تعاریف واضح است که نظام آموزشی برای کارآمد بودن نیاز به بروزسانی و نوآوری و تغییر دارد تا بتواند پاسخگوی این نسل نو باشد. یکی از مصادیق ضرورت بروزرسانی و نوآوری ساختار آموزشی را باید در مطالعاتی رصد کرد که نشان می‌دهند چگونه می‌توان نسل جدید را که به راحتی حوصله‌شان از سیستم آموزشی کلاسیک سر می‌رود و پیوسته از همراهیِ متدهای کلاسیک سرباز می‌زنند، با ایجاد و ابداع «آموزش آزاد» و «آموزش از راه دور» با خود همراه کرد

متولدین دهه‌ هشتاد نسبت به نسل‌های قبل از خود به اطلاعات بیشتری دسترسی دارند. قبلا اطلاعات و رویدادها به مرور افزایش پایه‌های تحصیلی توسط‌ مدارس به دانش‌آموزان منتقل می‌شد، اما اکنون این نسل از قبل به خوبی با رویدادهای جاری، فرهنگ عمومی، موسیقی و روندهای جهانی آشناست. به بیانی دیگر این نسل به سبب دسترسی به وسایل ارتباط جمعی، نسبت به هم‌سن‌و‌سال‌های خودش در نسل‌های قبل‌تر، زودتر به بلوغ اجتماعی رسیده است. آنان از دنیای اطراف خود آگاه هستند و در مورد آن می‌اندیشند. این نسل می‌توانند رهبری تغییر در نحوه‌ آموزش و یادگیری را عهده‌دار شوند. برای آن‌ها یادگیری فقط به کلاس درس محدود نمی‌شود و چیزی است که می‌تواند در هر زمان و مکانی رخ دهد. دنیای دیجیتال و عصر ارتباطات با فراهم‌کردن دسترسی به اطلاعات جدید و نامحدود، نسلی متکی به خود و شغل محور ایجاد کرده است. از یک سو بهره‌گیری از فرصت‌های مجازی و از سوی دیگر مشاهده‌ی انبوه فارغ‌التحصیلان بیکار آنان را به سمت بازار کار و حرفه محور بودن سوق می‌دهد. آنان در فانتزیِ دنیای ایده‌‌آل زندگی نمی‌کنند، بلکه در واقعیت زندگی می‌کنند و به خوبی آن را درک می‌کنند. این واقع‌نگری موجب شده است که چشم‌انداز شغلی‌ای برای خود تصور ‌کنند که لزوما رسیدن به آن از راه گذراندن تحصیلات دانشگاهی نیست. به همین دلیل نظام آموزشی برای بقای خود باید از راه بروزرسانی و پویایی به این نسل نشان دهد که فرایندهای آموزشی هم‌چنان می‌توانند از دانش‌آموزان افرادی باهوش‌تر، ماهرتر و آماده‌تر برای مواجه با دنیای معاصر پرورش دهد. در غیراین‌صورت مشروعیت نظام آموزشی تضعیف خواهد شد. دهه‌ هشتادی‌ها ذهن کنجکاو و خلاقی دارند و تمایل بسیاری به مشارکت در فرایندهای یادگیری دارند. آنان حوصله سخنرانی و سمینارهای طولانی را ندارند و به شدت اهل گفت‌و‌گو هستند. بنابراین بیراهه نیست که بگوییم آنان فضای آموزشی را به سمت «فراگیرمحور بودن» یا «دانش‌آموز‌محور بودن» پیش می‌برند. آنان نیازها و انتظارات متفاوتی از پیشینیان خود دارند. بنابراین نوزایی آموزشی نیاز است تا استعداد بالقوه آنان را شکوفا سازد و آنان را تبدیل به کارآفرینان یا نوآوران موفق کند. این استعداد‌های منحصر به فرد، تنها در صورتی می‌توانند به ظرفیت‌های اقتصادی و اجتماعی تبدیل شوند که آموزش مدرن و فراگیر وجود داشته باشد.

دهه‌ هشتادی‌ها شهروندان جهانی هستند. آنان نسل مطالبه‌گری هستند و به دنبال یافتن پاسخ برای سوال‌هایشان. محافظه‌کاری در تغییر و بازنگری در شیوه‌های آموزشی و بی‌توجهی به آگاه‌سازی علمی و اصولی این نسل تبعات ناخوشایندی به دنبال خواهد داشت. یکی از وظایف مهم آموزش‌و‌پرورش پاسخ‌دادن به سوالات و مطالبات این نسل است. امروزه آموزش‌و‌پرورش باید به تفکر انتقادی، ارتباط اثربخش و روش حل مسئله توجه کرده و تنها به انتقال دانش و حقایق اکتفا نکند. از فرصت‌ها و شرایط جدید برای یادگیری دانش‌آموزان بهره گرفته، راه‌حل‌های تبادل اطلاعات و ایده را به طور موثر در دانش‌آموزان با توجه به تفاوت‌های فردی ارائه دهد. در واقع آموزش‌و‌پرورش بستر فرهنگ‌سازی همکاری‌های گروهی در مدرسه، مشارکت و همکاری با نهادهای بازرگانی، صنعتی و نهادهای آموزشی دیگر است. دانشگاه نیز که خود از نهادهای آموزش عالی محسوب می‌شود باید پاسخگوی نیازهای متغیر جامعه باشد. استفاده‌های گوناگون از فناوری باید در برنامه‌های آموزشی لحاظ شود.

فرآیند یادگیری در دنیایی که فناوری به سرعت در حال تغییر است، ایجاب می‌کند که آموزش بیش از توجه به موضوع یک رشته علمی، باید به استعدادها و ظرفیت های گوناگون یادگیری در دانش‌آموزان نیز بپردازد.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.