جراحی زیبایی در فرهنگ رفتاری
*سمیه بهبودی
*کارشناس علوم تربیتی
زیبایی در فرهنگ بشری اغلب جزء مقولهها و مفاهیم مثبت بوده و تاریخچه زندگی انسانها پر از پرستش بوده است. تغییر نحوه تلقی از زیبایی تحت تأثیر تغییرات فرهنگی در جوامع است. در اکثر فرهنگهای مختلف روی زمین تفاوتهایی اساسی در مورد اینکه زیبایی چیست، درونی است یا برونی و اینکه چه نوع زیبایی مثبت و کدام نوع منفی است، وجود داشته و دارد. زیبایی در فرهنگهای کوچک و بزرگ تفاوتهای زیاد و گاهی اساسی داشته و دارد. البته برخی نظریهپردازان که از زاویه جهانیشدن و فرهنگ جهانی به این قضیه نگاه میکنند و به این نکته اشاره دارند که همگرایی در مقوله زیبایی و استانداردهای آن در جهان در حال شکلگیری است. با این وجود، چه جهانی بیندیشیم و چه محلی، یک نکته مشترک وجود دارد و آن اینکه زیبایی مقولهای فرهنگی اسـت، خواه این فرهنگ محلی و ملی باشد و یا جهانی. از دیدگاه صاحبنظران نیز زیبایی مفهومی ثابت نبوده و تغییرپذیر است. چنانچه به بازار رو به رشد محصولات، درمانها و جراحیها، پرهیزها و رژیمهای زیبایی نگریسته شود، چنین به نظر میرسد که بسیاری از مردم به پرداخت مقادیر زیادی پول یا تحمل رژیمهای گرانبها برای رسیدن به زیبایی مشتاق هستند.
وقتی اعضای یک جامعه سعی دارند اندامهای خود را مطابق با انتظارات فرهنگی جامعه و یا گروهی که بدان تعلق دارند، همنوا کنند، به این نکته واقفند که زیبایی با تلاش فردی به دست میآید و نـکته دیگر اینکه این انتظارات فرهنگی و اجتماعی هستند که تـغییرات در بدن برای زیباشدن را به افراد تحمیل میکنند، یعنی انتظارات درباره اینکه بدن یک مرد، یک زن، یک دختر و یا یک پسر چگونه باید باشد. برمبنای تحلیلی کارکردگرایانه، زیبایی، برای فرد کارکردهایی روانی و اجتماعی دارد. شاید بتوان مهمترین کارکرد زیبایی را تسهیل و تسریع برقراری روابط اجتماعی در گروه و جامعه دانست و در عین حال تعلق فرد را به گروه و جامعه راحتتر میکند. بر این اساس میتوان بیان کرد که با پول و تلاش میتوان زیبایی را خلق کرد و چنانچه ذکر شد، این استدلال مبتنی بر شعور عامه نیز هست.
ابزارهای متعددی را میتوان برای رسیدن به زیبایی توسط افراد تصور کرد که حداقل دو نوع شناخته شده آن عبارت اند از: آرایش و جراحی است.
از زمان ظهور زیبایی به شکل مدرن آن، افراد به جراحی زیبایی نه تنها به عنوان شیوهای برای ارتقای ظاهرشان بلکه به عنوان ابزاری برای توانمندسازی آنان برای کاهش یا حذف علایمی که به اعتقاد آنها، آنها را با جایگاه دیگری قرار میدهد، در نظر گرفته میشود. زمانی که صحبت از نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی بر شکلگیری زیبایی و تصویر از بدن میشود، منظور انتظاری است که شخص بر مبنای مطلوبهای تعریف شده در جامعه از بدن خود پیدا میکند. این مطلوبها گاه خود را در قامت الگوهای نقشی همچون بازیگران و ستارگان سینما و موسیقی یا ورزشکاران مشهور عیان میسازند و گاه از طریق جریانهای متعدد در جامعه شناخته میشوند و در مواردی نیز سنتهای ریشهدار یا ارزشهای دینی آنها را متمایز میکنند.
زیبایی پیوند نزدیکی با مرزهای تحریم اجتماعی دارد. افرادی که به لحاظ جغرافیایی ساکن در جامعهاند، اما به لحاظ اجتماعی در حاشیهها هستند و یا به طور کلی، خارج از مرزهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار میگیرند، جراحی زیبایی را به عنوان راهی بـرای تحرک عمودی و هـمسانگردی با فرهـنگی که شاید و با تصور نادرست آنها را به خاطر ظاهرشان طرد کرده است، انتخاب میکنند. از اینرو، جراحی زیبایی شکلی از گذار است. گذار از یک هویت به هویتی دیگر و رسیدن به امتیازات و پایگاه دیگری. برای گروههایی از اجتماع، جراحی زیبایی یک حق تازه ایجاد شده است.
دانشمندان علوم اجتماعی دریافتهاند که در تمایل به جراحی زیبایی عوامل مختلفی نقش دارند که از مهمترین عوامل میتوان به شخصیت اشاره کرد. منظور از شخصیت الگوهای معین و مشخصی از تفکر، هیجان و رفتار است که سبک شخصی فرد را در تعامل با محیط اجتماعی رقم میزنند. بر اساس نظریهای صفات، شخصیت افراد از خصوصیات و صفات گستردهای ترکیب یافته است که باعث میشود افراد بر مبنای آنها به شیوهای خاصی رفتار کنند.
کارشناسان بر این باورند ویژگیهای شـخصیتی اساس الگوهای رفتاری افـراد است. از آنجا که جراحیهای زیبایی، بـرای تغییر ظاهر افراد و افزایش خشنودی و بهبود اعتماد به نفس آنها انجام مـیشود که مـیتوان آن را پـیامد یـک الگوی روانشناختی و شـخصیتی معین دانست.
ظاهری شاید خاص به لحاظ عواملی همچون موروثی نیز خود به تنهایی میتواند در پذیرش جراحی زیبایی مؤثر باشد. این ظاهر یـک تـجربه روانشناختی چنـدوجهی است که افـکار، عـقاید و احساسات ارزیابیکننده و رفتارهایی در رابطه با ظاهر فیزیکی یا جسمانی شخص را شامل میشود که لازم به ذکر است، توصیف ظاهر به صورت مثبت اغلب با ظاهر به طور کلی ارتباط دارد، اما توصیف ظاهر به صورت منفی به جزئیات ظاهر همچون وزن، شکل و اندازه بدن اشاره دارد. مفهوم شخص از بدنش بخش اصلی و مهم خودپنداره او بوده و مطالعات بسیاری وجود ارتباط مثبت بین خودپنداره و تصویر بدنی را نشان دادهاند. به نظر میرسد این ارتباط و پیوند در تمامی فرهنگها وجود داشته باشد. تصویر بدنی میتواند مجموعهای از نگرشهای خودآگاه و ناخودآگاه فرد نسبت به بدنش باشد که شامل دریافتهای حال و گذشته و احساساتی در مورد اندازه، عملکرد، ظاهر و تواناییهای بالقوه میشود. تصویر بدنی دارای موجودیت و جوهرهای پویا است، زیرا به طور دائم توسط دریافتها و تجارب جدید تغییر یافته و یا تعدیل میشود. تصویر بدنی به مثابه پرده هدف یا نشانهای است که شخص مهمترین احساسات شخصی، اضطرابها و ارزشهایش را بر روی آن فرافکنی میکند و همین باعث میشود که نارضایتی زیادی در زمینه تصور بدنی، منجر به روی آوری به جراحی زیبایی شود، اما نکته اینجاست که شخص چگونه و از خلل کدام عوامل شخصیتی یا بین فردی به تصور رضایتمندانه یا نارضایتی از بدن خود میرسد.
مطالعات نشان میدهد افراد با تصور بدنی منفی، به طور معمول استرسهایی را برای فرد به دنبال دارد که فرد برای غلبه بر آنها راهبردهای مقابلهای خاصی را به کار میگیرد. ویژگیهای شخصیتی بر راهبردهایی که فرد در مقابله با شناخت ویژگیهای شخصیت اهمیت دارد. همچنین، سبکهای دفاعی ازجمله عوامل زمینهساز است که به تمایلات جراحی زیبایی منتهی میشوند؛ به این معنی که برای افراد داوطلب جراحی زیبایی، پیگیری زیبایی از طریق جراحی یک کنارهگیری روانی از واقعیت مکانیسم دفاعی است، به طوری که فرد با اعتقاد به این موضوع که قادر است خودش را از نو بسازد، با توهم خودسازی یک عقبنشینی و کنارهگیری دارد. این امر وسیلهای است برای ایجاد یک احساس خود ایدهآل و آرمانی که از آن طریق، درد مطلوبنبودن خود یا دوستنداشتن خود دفع میشود. افراد داوطلب جراحی زیبایی برای غلبه بر اضطراب و تصور بدنی منفی خود، به جراحی زیبایی روی میآورند تا به نوعی از واقعیت فرار کنند. افزون براین، هر یک از صفات شخصیتی زمینه را برای استفاده از نوعی مکانیسم دفاعی در روابط میانفردی فراهم میکنند که تمامی مسائلی که در این یادداشت و پیرامون موضوع جراحیهای زیبایی مطرح شد رابطه مستقیمی با فرهنگ عمومی هر جامعه دارد و امید است با مطالعه بیشتر و پرداختن به این پدیده شاید نوظهور از تبعات آن در آینده جامعه جلوگیری شود.