جستاری پیرامون ملایرشناسی
*جستاری پیرامون ملایرشناسی
*محمدتقی صفاری
شاید نسل جوان امروز ساکن در ملایر و شاید پدران آنها که ریشه در ملایر و یا روستاهای آن دارند، چندان از تاریخ و گذشته زادگاه خود شناختی نداشته باشند، هدف از نگارش چنین نوشتارهائی آگاهی این نسل بهویژه دانشجویان از گذشته نهچندان دور شهری است که در شیب این کوهستان زیبا روز به روز وسعت مییابد و آنها که اداره شهر را بر عهده داشته و دارند ناخواسته و از روی ناآگاهی و به عنوان توسعه، سعی در تغییر محیط زیست بکر این دشت و کوهپایه امن آن دارند و نمیدانند که در دوران قحط هوای سالم بر سر شاخه نشستهاند و بن میبرند.
آری شهری که در دامنه دو دیواره بلند کوه گرمه و کوه سرده آرمیده است و امروز یالهایش را از شرق و غرب و جنوب بر این دامنه کهن گسترانده و ملایر نام گرفته تا دویست و اندی سال پیش نمائی متفاوت داشته است که به گمان نزدیک به یقین اینگونه ترسیم میشود:
از تاریخ حداقل دو هزار ساله آن که در تپه ماهوری به وسعت شوره زار شوشاب و دژ نوشیجان تا شهر گمشده رامن که بگذریم، میتوانیم جستاری در تاریخ و چگونگی حدود ۲۰۰ سال پیش ملایر داشته باشیم که روایتی ویژه از بنیاد شهری است که خاستگاه یک حرکت مهاجرتی و پیوند آن با دهستانهائی است که نامجای آنها نشان از تاریخی کهن دارد، چون ازناوه، نامیله، گوراب، داویجان، طجر، سامن، انوج و مانند آن، که هریک نمادی از دیرینگی اقلیمی است، هرچند که نامشان در ابهام و بیاهمیتی مانده و امروز تنها به فراوردههای کشاورزی و یا صنایع دستی آنها شناخته میشوند.
و اما بیگمان تا پیش از سال۱۲۲۴ هجری قمری (برابر ۱۱۸۲ خورشیدی) یعنی ورود مریم خانم زند و فرزندش شیخعلی میرزا همسر و فرزند فتحعلی شاه قاجار واژه ملایر را تنها در کتابها میشد جستوجو کرد که بر منطقهای اطلاق میشده که هویت شهری و شهرنشینی نداشته و تصویری و سوادی متفاوت از امروز داشته است، به عبارتی اگر شهرهائی چون همدان بر یک بافت کهن شهری با نقشهای امروزی شکل گرفته، ملایر بیتردید بر بستری خام و در فضای میانی چند قلعه یا دیه که در آن زمان آباد بوده، برپا و ساخته شده و به همین دلیل است که نقشه اولیه شهر از میدان مرکزی و چهار خیابان منشعب از آن منطبق بر شمال و جنوب پیاده شده و به مرور زمان در جهت توسعه شهری این قاعده تغییر کرده تا آنجا که هر قطعهای از شهر نقشهای متفاوت با بافت اولیه دارد.
به نظر میرسد فضای اولیه پیش از پیادهشدن نقشه شهر که به فرمان فتحعلیشاه قاجار و به مدیریت دولتشاه فرزندش برای ساخت شهرکی در سال ۱۱۸۲ در مساحت وسعتی بکر واقع بین دهکدهای محقر به نام چوبین که در کنار قلعهای مشهور به بهرام چوبین؛ سردار ساسانیان و در سمت غرب و قلعهای منسوب به بازگشتگان طایفه زند در شمال شرق و دهکدهای در دامنه شرقی خط المرز کوه سرده و کوه گرمه مشهور به ازناو و منطقهای کهن به نام نامیله در جنوب این دشت پیاده شده است که از معمار و عوامل اجرائی آن هیچ سندی بر جای نمانده و اگر باشد نگارنده این نوشتار از آن اطلاعی ندارد.
آنچه مسلم است تا پیش از پیریزی شهر جدید این قلعهها و دیهها با جادههائی مالرو یا نهایتا کالسکهرو به یکدیگر اتصال داشته که احتمالا قناتهائی آنها را به یکدیگر مرتبط میکرده است و شهر نو بنیاد که نام دولتآباد را بر آن نهادهاند این ارتباط دیرین را شکل جدیدی داده است، ساخت قصری با نام بهشت آئین برای استقرار مریم خانم و فرزندش در حوالی میدان فعلی و بازار و مسجد و حمام در همین حوالی احتمالا از اولینهای این بافت شهری بوده و پس از اسقرار شیخلی میرزا که بعدها لقب شیخالملوک یافته است، (۱۲۳۴ ه ق ) به مرور زمان نیازهای شهری بر بستر آن شکل گرفته که سیاحان داخلی و خارجی چون کرل پورتر، هوتوم شیندلر، سر هنری لایارد و حاج میرزا زین العابدین شیروانی از چگونگی آن در سفرنامههای خود، هر یک اشاراتی داشتهاند، چنانچه خانم بیشاپ در سالهای ۱۸۷۷ میلادی برابر ۱۲۹۴ ه ق به جمعیت ۴۵۰۰ نفری شهرو ۲۵۰ باب دکان، با شش کاروانسرا، پنج مسجد، چهار حمام، چهار مدرسه و سه قهوهخانه اشاره داشته که نشان از ساختوسازی هفتاد ساله دارد.
در روند توسعه شهر گذشته از اقدامات دولتشاه که سنگنوشتهای از آن تا قبل از بازسازی مسجد جامع بر سردر جنوبی آن برجای بود و اکنون مشخص نیست در کجا نگهداری میشود، تاریخ ۱۲۲۶ هجری قمری در آن ذکر شده بود که مستندترین تاریخ به شمار میآمد، و پیش و پس از آن برابر اسناد بر جای مانده: در سال ۱۱۹۴خورشیدی محله دروازه ازناو، در سال ۱۱۹۵ خورشیدی محله زندیه، در سال ۱۲۹۸خورشیدی بازار و حمام مهر علیخان و در سال ۱۲۵۸ خورشیدی پارک و قلعه سیفیه و در سال ۱۲۶۳خورشیدی بازار خان و کاروانسراهای جانبی آن به مجموعه شهری اضافه و بهمرور زمان ادارات تابعه و تأسیسات شهری مورد نیاز آن زمان برای جمعیتی که به شهر اضافه میشد، مهیا شد.
جادههای منتهی به شهر نوبنیاد دولتآباد به یقین جادههای آسفالته فعلی نبوده، از متون مکتوب بر جای مانده میتوان چنین برداشت کرد که راه رسیدن به اراک که آن شهر نیز با نام سلطانآباد همزمان با ملایر شهریت یافته از سمت شرق و از طریق خنداب عبور میکرده و سفر به همدان با گذر از منطقه (کرد خورد) و روستاهای مسیر انجام میگرفته و رفتن به تویسرکان و بروجرد هم از طریق روستای آورزمان و حسینآباد انجام میگرفته که اغلب از لابلای متون و سفرنامهها میتوان چگونگی آن را برداشت کرد.
در ذکر خاطرات گذشته آمده است که در جریان قحطی نان در ملایر رضاشاه برای پیگیری موضوع شخصا و سرنزده و بدون اطلاع قبلی از طریق خنداب وارد ملایر شده و یا در خاطرات ابراهیم صفایی و دیدارش با عارف قزوینی اشاره به سفر همدان از طریق روستای (کرد خورد) دارد.
بیتردید جادههای آسفالته امروزی منشعب از ملایر منطبق بر جادههای قدیم پیاده نشده، اما این مزیت را داشته که طراح و راهساز آن سعی کرده تا روستاهای هر محور را به یکدیگر مرتبط سازد.
در دورنمای آن روز شهر غیر از خرابههای قلعهای که منسوب به بهرام چوبینه که به قلعه بلنده معروف و در کنار روستائی به همین نام قرار گرفته بود و در دهه ۵۰ مشمول توسعه شهری و خیابانکشیها شد، هیچ اثر تاریخی وجود نداشته مگر بقعهای محقر به نام امامزاده غریبه که امروز به امامزاده عبدالله مشهور شده و امامزادهای دیگر احتمالا به نام امامزاده جعفر که در حوالی مسجد جامع قرار داشته و امروز اثری از آن وجود ندارد، رگهای از تاریخ بر بستر شهر وجود نداشته و زمین خام اولیه ساخت شهر در واقع شیارهای آبرفتی منشعب از دو کوه شمال و شرق (کوه سرده و کوه گرمه) بوده است.
بر نسل جوان ماست که قبل از هر چیز سعی بر این داشته باشند که در فرصتهای مناسب ابتدا هزار توی روستاهای کهن گرداگرد ملایر را سفر کنند و بر آنها که اهل پژوهشند، وظیفه است که به معرفی دهستانهای ملایر بپردازند و دیرینهشناسی این کهنه کتاب را به قلم و قدم آورند که ملایر هزار راز ناگفته دارد که یکی از آنها شهر زیرزمینی سامن بود که از خوششانسی کارکنان میراث فرهنگی ملایر خودنمایی کرد. به امید آنکه هر یک به سهم خود روایتی خواندنی از زیستگاه خود داشته باشیم.