*لیلا بهرامی
*جامعهشناس
یکی از صدها واقعیت تلخ و غم انگیزی که این روزها موجب آزار، ترس و احساس ناامنی میشود داستان تکراری اعتیاد است. با وجود اینکه میزان اعتیاد همدان نسبت به میانگین کشوری پایین است اما مشاهدات میدانی نشان از بغرنج بودن این پدیده دارد. اگر قبلا در مناطق خاصی از شهر یا مخروبهها بساط استفاده از مواد و هروئین معتادان قابل مشاهده بود امروزه در هر کجای شهر همدان معتادان خیابانی به چشم میخورند. زیر سایۀ درختان در کوچهها، روی پلهای عابر پیاده، در بوستانها و چهارراهها صحنهای که با دیدنش عمق فلاکت انسان مانند تازیانهای بر روان آدمی فرو میآید.
دامنه اعتیاد بسیار گسترده و پیچیده است گو در میان افراد برخوردار از منابع مادی چندان زشتی آن به وضوح به چشم نخورد اما آسیبهای پنهان آن به طرق مختلف جریان دارد. از طرفی شیوع آن در میان نوجوانان و جوانان رعب آور است با تبدیل مواد مخدر سنتی به صنعتی و تنوع در شکل و مصرف مواد بسیاری از خانوادهها حتی از طریقه مصرف آن آشنایی ندارند و از اعتیاد فرزندانشان تا وقتی که کار از کار گذشته باشد مطلع نمیشوند.
چندی قبل مدیر کل بهزیستی همدان در یک نشست خبری گفت: خیلی از خانوادهها در روزهای قرنطینه متوجه اعتیاد فرزندانشان شدند!! چون بچهها نمیتوانستند بیرون بروند و اختلافات خانوادگی افزایش پیدا کرده بود. گزارش از وضعیت کمپهای اعتیاد همدان نیز نشان میدهد که کمپها با مشکلات بسیاری روبرو هستند؛ مانند سهولت دسترسی به مواد برای معتادان، نادیده گرفتن کرامت انسانی فرد معتاد و خانوادهاش، سواستفادههای اخلاقی با توجه به آن چه گفته شد این سوال مطرح میشود که آیا تکرار چرخه معیوب اعتیاد و ناکامیهای مکرر و تلاشهای صورت گرفته برای حل سوءمصرف مواد مخدر را باید به عنوان امری مسلم ناشی از شرایط ژئوپلیتیک و دیگر دلایل خارج از اراده مدیریت دانست یا حاصل نقاط ضعف و ناکارآمدی این مدیریت دانست؟
برای یافتن پاسخ این سوال و علل ناکامیها در کنترل و کاهش اعتیاد در این نوشتار، به سراغ بخشهایی از کتاب جامعهشناسی اعتیاد در ایران تالیف سعید مدنی میرویم که نگاهی تاریخی به مسئله دارد. داستان اعتیاد در ایران سرگذشت تمامنشدنی رنجها و مصائب در جامعه ایران است. این رنجها نه عذاب آسمانی است و نه پاداشی متناسب با تواناییها، استعدادها و شان این ملت، بلکه تنها و تنها نتیجه ناتوانیها، جهالتها و سوءمدیریت کسانی است که بنا به دلایلی مسؤلیت مداخلات برای کنترل و کاهش این مشکل را عهدهدار شدند. مدیریت مبارزه با اعتیاد در سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب تصور روشن و مشخصی از پیشگیری به خصوص مفهوم امروزین آن نداشت. اگرچه تمایل غریزی همه دست اندرکاران، کاهش تمایل مردم به مصرف بود، اما در این زمینه برنامه و سازمان مشخص وجود نداشت. در خصوص اردوگاهها و مراکز بازپروری که در همان سالهای ابتدای پیروزی انقلاب شکل گرفت میگوید: محمل قانونی تاسیس اردوگاههای بازپروری معتادان لایحه تشدید مجازات معتادان بود که در ماده ۱۸ آن این اردوگاهها پیشبینی شده بود.
اگرچه قرار بود ماهیت این اقدامات تنبیهی نباشد و تدبیری برای جلوگیری از تکرار جرم باشد اما عملا به عنوان محیطی برای تنبیه جدی معتادان تبدیل شد. برای نمونه در آن دوران حاج آقایی در شورآباد بود که روشهایی برای ترک اعتیاد به کار میبرد که به مرگ تعداد زیادی از معتادین میانجامید. زیرا وقتی معتاد را میگرفتند و به شور آباد میبردند یکباره لختش کرده و در آب سرد میانداختند و بعد شلاقش میزدند. همزمان در کنار آن شیره درست می کردند و یک مقدار شیره به او میدادند و آن قدر این شیره را کاهش میدادند تا او ترک کند. بحث به این پیچیدگی را در اختیار آدمی گذاشته بودند که هیچ تخصصی نداشت و صرفا به دلیل خاصی مشغول این کار شده بود.
در بخش دیگری از کتاب به تغییر الگوی مصرف مواد در سالهای جنگ پرداخته است: در سالهای میانی جنگ به تعداد معتادان افزوده میشد، در همان حال تغییراتی در نوع مواد مصرفی، روش مصرف، ویژگیهای مصرف کنندگان و بسیاری از دیگر جنبههای مصرف مواد ایجاد شد. مثلا در حالی که تا چندی پیش از آن تریاک عمدهترین ماده مصرفی بود کم کم از سهم آن کاسته شد و بر سهم دیگر مواد از جمله هروئین و حشیش افزوده شد. یا اگر تا آن موقع ابزار مصرف منقل و وافور بود، جای آن با سیخ و سنگ، قلقلی و سرنگ عوض شد و همه این تغییرات به معنای آن بود که اعتیاد در حال تبدیل شدن به پدیدهای به شدت پیچیدهتر است که مبارزه با آن نیز مستلزم همین دقت و پیچیدگی است اما متاسفانه از همه این مسائل غفلت شد و کمتر به این تغییرات توجه میشد. یکی از رویکردهای دیگر تاکید بر ابعاد سیاسی اعتیاد بود، در حالی که بحران اساسا متاثر از شرایط خاص جنگی و همین طور بیتوجهی مدیریت اعتیاد به اصلاح سیاستها و برنامههای خود بود. کارکرد رسانهها کاملا غیرعلمی و صرفا مبتنی بر انکار اعتیاد بود. تا مدتها رسانهها در این خصوص هیچ برنامهای بخش نمیکردند و اگر پخش میکردند اصرار میکردند که وضع کاملا خوب است و مشکلی وجود ندارد. پذیرفتن اشتباه بودن برخی شیوهها و سیاستهای گذشته در حوزه اعتیاد و بهرهگیری از روشهای علمی به حل مشکل کمک شایانی خواهد کرد.
به نظر میرسد نگاه به اعتیاد به عنوان یک واقعیت اجتماعی آن گونه که دورکیم از آن سخن میگوید و پذیرش آن به مانند واقعیت درستتر از نگاهی باشد که اعتیاد را جرم یا بیماری تعریف میکند. چراکه سطحی از اعتیاد همیشه در جامعه جریان دارد بنابراین بهترین کار مدیریت قوی و کارامد است به نحوی که دامنه آسیب آن به کمترین میزان ممکن برسد.