(دیالوگ) گفت‌وگو؛ سنگ بنای تمدن

0

*مریم رازانی

*نویسنده

شاید نوشتن درباره «دیالوگ» برای ملتی که به مدت هفت قرن از گنجینه‌ای به نام «در آداب صحبت» در «گلستان سعدی» اش برخوردار بوده اندکی غریب به نظر برسد. واقعیت این است؛ هیچگاه چنان که باید و شاید به این گنج لایزال پرداخته نشده. درک چرایی آن کار دشواری نیست. کافی است حوادث یکصد سال اخیر را فهرست کنیم. زندگی در «خاورمیانه» بسیار گنج‌ها از ما ربوده یا از چشم‌هایمان پنهان کرده است. برای کشف معانی در این سرزمین بلاخیز، باید مجاهدت کرد.

واژه دیالوگ از لغت یونانی «دیالوگوس»[۱] ساخته شده. لوگوس به معنای بسیار کلی اندیشیدن و استدلال در قالب گفتار یا نوشتار ظاهر می‌شود و در آخر صورت نظریه به خود می‌گیرد. نظریه‌هایی که در طول قرن‌ها به وجود آمده و ماندگار شده‌اند، مفاهیم تازه‌ای هستند که در آغاز دیالوگ وجود نداشته و در اثر سیلان و جریان معانی میان شماری از افراد پدید آمده‌اند.

دیالوگ گفت‌وگوی صرف نیست. «مصاحبه» – که سهم بالایی در عموم رسانه‌ها به خود اختصاص داده- کمتر توجهی به ارتباط دارد. به عکس، رکن اصلی دیالوگ ارتباط است. شروط اصلی دیالوگ را تمایل به مشارکت، وقت کافی برای گفت‌وگو، نبود عوامل مزاحم، توجه کامل به مسائل مورد بحث، اشتیاق به شنیدن، فرصت دادن به دیگران و اختصاص زمان کافی برای اندیشیدن؛ تشکیل می‌دهند. از آن رو غالبا رضایت کلی از آن به دست می‌آید. مهم‌ترین آسیب؛ زمانی بر پیکر دیالوگ  وارد می‌شود که یکی از طرفین در موقعیت سلطه قرار داشته باشد. بر این اساس باید همواره تساوی و تناسب بین طرفین دیالوگ برقرار باشد. بسا اگر به جای واژه «مذاکره» که یادآور بسیاری از مصائب امروزی است، به دیالوگ فکر کرده بودیم، آن را به عنوان منطقی‌ترین راه حل معضلات می‌پذیرفتیم. زیرا دیالوگ بر اساس هویت طرفین – و نه چیرگی بر دیگری و خاموش کردن طرف مقابل – شکل می‌گیرد و متمدنانه‌ترین شیوه برای حصول به نتایج عالی است.

اتفاقات ناگوار سال‌های اخیر، به ویژه جنایت‌هایی که در درون خانواده‌ها و عمدتا توسط افراد خانواده صورت گرفته، نمایانگر شکاف عمیقی است که نبود گفت‌وگو در میان آنان به وجود آورده. مسائل فراوانی از جمله ناپایداری اقتصادی، حقوق اندک، هزینه بالای زندگی، بیکاری، صعود پی در پی قیمت‌ها و نبود اطمینان به فردای بهتر و مواردی مانند این در حذف گفت‌وگو از میان مردم دخیل بوده‌اند. اما از هر جهت که بنگریم نقش آموزش و پرورش کم‌رنگ‌تر از سایر معضلات نبوده است. شهریه‌های کمرشکن، بسیاری از کودکان خانواده‌های تهیدست را از تحصیل محروم کرده. هزینه بالای خرید نوشت افزار و کتاب‌های کمک درسی و اخیرا خرید گوشی، به بازماندن بخش دیگری از دانش آموزان از تحصیل انجامیده. کودکانی که به این دلیل از جامعه کنار نهاده می‌شوند، مکان و ملجأ ای جز خانه و خانواده ندارند. در حقیقت خانواده‌ای هم ندارند زیرا تلاش برای معیشت، هر یک از والدین و بسا خود آن‌ها را به جانبی روانه می‌کند. اگر گفت‌وگویی میان چنین خانواده‌های از هم گسیخته شکل بگیرد هم، فراتر از غم نان نیست و برابری در آن محلی از اعراب ندارد. زندگی برده‌وار ناگزیر سلطه گرانی تنها در ابعاد کوچک‌تر پدید می‌آورد و سلطه‌گر در هر قد و اندازه‌ای که باشد، خود را ملزم به دیالوگ نمی‌داند. حتی قبل از این‌که کرونا مهر تعطیل بر آموزش حضوری بزند و دانش آموزان را به پشت رایانه‌ها و گوشی‌ها براند، آموزش و پرورش چیز زیادی بر آن‌ها که توانایی تحصیل را هم داشتند، نمی افزود. پیشرفتی که بر پایه نمره و تست و کنکور بنا شده باشد جز یک طرز فکر مکانیکی و حسابگرانه به دانش آموز القا نمی‌کند. همه ابعاد وجودی یک کودک باید در پرورش وی مطمح نظر قرار بگیرد. شیوه‌ای که از سالیانی دور در مدارس و مراکز آموزشی کشورهای پیشرفته دنیا به کار گرفته شده و اکنون می‌رود تا خود را به تناسب فناوری‌های تازه، بازتعریف کند.

برای دانستن این‌که چرا مردم به‌رغم داشتن آرزوها و هراس‌های مشترک به جای همدردی دست به آزار یکدیگر می‌زنند، کندوکاو زیادی لازم نیست. قرن‌هاست علم روان‌شناسی از پس توضیح چنین واکنش‌ها برآمده. اگر مردمی که در رنج مشترک به سر می‌برند؛ نتوانند آرامش یکدیگر را فراهم کنند، به ناچار آن را تشدید می‌کنند چون هر یک دیگری را مسئول نابسامانی خود قلمداد می‌کند. آن‌ها دشمن یکدیگر نیستند. تمام شده‌اند. نه می‌توانند دوست باشند و نه دشمن. نه به یکدیگر اعتماد دارند و نه بی اعتمادند. همیشه و در هر آن این خطر آن‌ها را تهدید می‌کند که با یکدیگر درآویزند.

«عقل سالم در بدن سالم است». برای آدم‌های سالم همه چیز سالم است. درون‌های پوسیده و بیمار هر روز به ابتذال نزدیک می‌شوند چون به تدریج که موهبت آسایش را از دست می‌دهند، باور این‌که برای زندگی در اجتماع ساخته نشده‌اند، در آن‌ها تقویت می‌شود. توزیع عادلانه ثروت و برخورداری از حقوق مساوی احترام از دست رفته را به آنان برمی‌گرداند. علاوه بر این باید ایشان را وادار به گفت‌وگو کرد. مصاحبه – آن هم از بالا و با هیئت کارشناسانه – دردی را درمان نمی‌کند. باورکنیم یا نه، این مهم بر عهده همگان است. شکاف طبقاتی و گسیختگی از خیلی پیش آغاز شده. امید که روان‌شناسان، فعالان مدنی، معلمان، و کلا کسانی که دل با هموطنان رنجدیده دارند، اوقاتشان را به رایگان در اختیار مردم بگذارند. از فیلسوف و نویسنده فرانسوی «ولتر» نقل است: «من یک کلمه از آن‌چه تو می‌گویی قبول ندارم اما تا دم مرگ برای این‌که تو حق گفتن سخنان خود را داشته باشی مبارزه خواهم کرد». این جمله آرام‌بخش هزاران بار در فضای مجازی به تکرار و تکثیر رسیده اما کمتر دستی برای اجرا از جانب انتشاردهندگان از آستین بیرون آمده. وقت است به یاری یکدیگر بشتابیم. دیالوگ پایه‌گذار تشکل‌های انسانی در جهان متمدن است. تشکل نباشد از هیچکس کاری ساخته نیست.

“من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت      سر بجنبان که بلی، جز که به سر هیچ مگو”[۲]

شاید هنوز دیرنشده باشد.

 

 

 

[۱] «دیا» به معنی ازمیان و«لوگوس» به معنای «کلمه»

[۲] مولوی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.