*حسین زندی
*روزنامهنگار
کتاب «شاه همدان» )احوال و آثار و آراء( «میر سید علی همدانی» به انضمام پنج رساله وی اثر دکتر «پرویز اذکائی» منتشر شد.
این کتاب از سوی انتشارات دانشگاه بوعلی سینا با شمارگان ۵۰۰ در زمستان ۱۴۰۰ روانه بازار شده است. این کتاب پیشتر در سال ۱۳۹۴ همزمان با همایش میر سید علی همدانی در شهر همدان با عنوان «میر همدان» منتشر شده بود، اما این بار با تجدید نظر کامل و با کیفیت بسیار بالاتری انتشار یافته است و کاستیهای چاپ نخست برطرف شده است. کتاب شاه همدان شامل بخشی با عنوان«درآمد» و چهارفصل است در بخش نخست یا درآمد: نوشتههای متقدمان، نوشتههای متأخران و نوشتههای معاصران و یادنامهها و همایشها آمده است. در واقع این بخش، کتابشناسی مهمی درباره میرسیدعلی همدانی است و بیشتر آثار مهمی را که درباره او نوشته شده است، مولف به خوبی در این بخش معرفی کرده است.
در مقدمه کتاب شاه همدان، دکتر اذکائی به روزگار میرسیدعلی و دوران حضور او در همدان میپردازد و تأثیر مغولان بر مهاجرت او از همدان را بررسی میکند.

فصل نخست
در فصل یکم، عصر سید علی را بررسی کرده و به زایش و زادگاه او، خاندان و تبارشاه همدان، به بالیدن و پرورش، استادان طریقت و سفرها و جهانگردی شاه همدان میپردازد. همچنین معاصران و معاشران این عارف، مذهب و مسلک، مصائب و ابتلائات او میپردازد، همچنین به مهاجرت او از همدانتا کشمیر و وفات و یادبود و فرزندان و بستگان شاه همدان را در همین فصل به خوبی ذکر کرده است.
دکتر اذکائی در بخش زایش و زادگاه او مینویسد: «سید علی بن سید شهابالدین حسینی همدانی (۷۱۴ -۷۸۶ ) ه-ق ملقب به «امیرکبیر» متلَقب به «علی ثانی»، متخلَص به «علایی/ علی»، معروف به «شاه همدان» و مشتهر به «میرسیدعلی» در ۱۲ رجب سال ۷۱۴ ق/ ۲۲ اکتبر ۱۳۱۴ م، زمان سلطنت محمد خدابنده الجایتو (۷۳۰- ۷۱۶ ه-ق) هشتمین پادشاه ازسلاطین مغولی ایلخانی در همدان زاده شد. حاکم شهر در آن وقت، «جمالالدین آققوشافرم» (حاکم سابق تریپولی) بوده است».
همچنین در این فصل است که دکتر اذکائی از ملاقات میر سید علی همدانی با تیمور لنگ مینویسد و دلایل این ملاقات را بیان میکند. همچنین از سفرهای او به بدخشان و ختلان و کشمیر پرده برمیدارد. او درباره تاریخ مهاجرت میرسیدعلی از همدان مینویسد: «تاریخ مهاجرت وی به ورارود، حتی به طور تقریب دانسته نیست، چه اینکه اولاً وی همواره در سیر و سفر بوده؛ ثانیا از اشارات مبهم منابع چیزی به دست نمیآید، شاید بتوان گفت که وی در اواسط سده هشتم، یعنی در حدود ۴۰ سالگی بدان سرزمین رسیده؛… اما فقط از یک تاریخ ورود اوبه ختلان، چنان که خواهد آمد اطلاع داریم (۷۷۴ه.ق) و دیگر هیچ.
مولف در بخش وفات و یادبود به روایت جعفر بدخشی و حافظ کربلایی استناد کرده، مینویسد: «در ماه ذیقعده سنه ۷۸۶ ه، حضرت میر از ولایت «سری» (=سرینگر) به نیت سفر حجاز بیرون آمده، چون در حدود «پاخلی» ملک خضرشاه رسیدهاند، ملک خضرشاه التماس نمودهاند که: حضرت میر میباید که چند روزی اینجا تشریف بدارند تا از منبع فواید و افادت و افاضت آن حضرت، فایده حاصل آید. حضرت میر قبول میفرمایند. چون ماه ذیحجه در میآید، با درویشان بهم نیَت صُمت عُزلت اختیار مینماید. در همان روز، بعد از نماز پیشین، حضرت امیر را ملالتی روی مینماید، و تا پنج روز کشیده، در این پنج روز هیچ چیز از طعام دنیا تناول نمیفرمایند، مگر در روز آخر چند کرت آب میخورند. و چون شب چهارشنبه ششم ماه ذیحجه میشود، وقت نماز خفتن، اصحاب را طلب میفرماید و نصیحت فرموده، وصیت میفرمایند که: همیشه با حق باشید، و بر ملازمت اوراد اوقات ثابت قدم باشید، و خاطر با ما دارید، و ما را بحل کنید، و تا یک سال اگر در وفاداری ثابت قدم گشته، نزد مشهد ما مجاور باشید، و اوراد بخوانید، دور نمینماید، اگر این نصیحت قبول کنید، به سعادت دنیا و آخرت برسید، و اگر بر غیر این عمل نمایید، شما دانید و بعد از آن فرمودند که: بروید خیر باید شما را، نماز بگزارید. پس اصحاب بیرون آمدند و آن چه فرموده بودند به جای آوردند، و به وظیفه عبادت مشغول بودند. و شنوده میآمد که بر زبان مبارکش این اذکار جاری بود: یا الله، یا حبیب، تا نیمهشب. و پس از آن، از مضیق عالم فانی به فضای سرای باقی رحلت نمودند…».

فصل دوم
در فصل دوم که کارنامه میرسیدعلی همدانی است به شمار آثار، فهرست آثار میپردازد و آثار منسوب به شاه همدان را بررسی میکند. اسامی این آثار در این بخش آمده و به نسخههای متعدد خطی و چاپی آثار او پرداخته و به درستی کتابها و رسائل شاه همدان را معرفی کرده است.
فصل سوم
فصل سوم کتاب شاه همدان منشنامه است. دکتر اذکائی در این فصل صفات و اخلاق، سلوک و ریاضات، سیمای سیاسی سید، فرهنگ ایران گستری، سبک ادبی و شعر، سلسله همدانیه و اشعار درباره سید علی را آورده است. دکتر اذکائی در بخش فرهنگ ایرانی گستری مینویسد: «نظر نگارنده با توجه به دعوی قدرت و سلطنت معنوی- مفهوم از این لقب (شاه همدان)، همانا اطلاق آن در تقابل و تنافس با قدرتمندان و سلاطین دنیوی است، که به ویژه در سدههای ۸ و ۹، صوفیان انقلابی و مقابلهجو با آن «ظلمه» ارباب «جور» به مبارزه و منافسه برخاستند. به هرحال از سده ۸ ه-ق/ ۱۴م به بعد، اولیا را «شاه» میخواندند.
فصل چهارم
عنوان فصل چهارم کتاب شاه همدان «پنج رساله» است که از آثار میرسیدعلی همدانی است. این رسالات عبارتند از «رساله همدانیه»، «مرادات حافظ»، «سفرنامه حج، «رسالیه درویشیه» و «منهاج العارفین» در این فصل دکتر اذکائی در پانویسها کلمات و عبارات و مفاهیم را به خوبی تشریح کرده است. همچنین در بخش رساله منهاج العارفین، سخنان کوتاه شاه همدان آمده، در واقع پندهای اخلاقی او به پیروانش است.
«زنهار از حق غافل مباش/ از همه نومید شو تا امید تو برآید/ آزار کس مخواه تاامان یابی/ از خود طلب اگر جوانمردی/ از افتادگان بگذر تا در نیفتی» اینها پندهایی است که در این بخش آمده است. بخش پایانی نیز نمایگان کتاب است که کتابنامه و نامهایی کسان و نامهای جایها را در بر میگیرد.