لزوم رعایت اصول اخلاقی در تثبیت میراث فرهنگی
*محمد تبریزی
*وکیل پایه دادگستری و خواهرزاده زندهیاد حوائجی
از دیر باز بشر اقدام به ایجاد نمادهایی کرد که حاکی از درجه تمدن و فرهنگ او باشد. در عهد باستان، این نمادها نمایانگر میزان قدرت ملتها و جوامع و پیشرفتگی آن نیز بود. به تدریج این نمادها تبدیل به مفاخر بشر شد، به طوری که در رجز خوانی جنگها و یا اشعار و مکتوبات بشری نیز تجلی یافت و گاهی تا حدی افراط شد که در سوره تکاثر خداوند به مذمت آن پرداخت و گاهی به حدی مورد بیمهری قرار گرفت که مورد نکوهش و تقبیح عقلا واقع شد. نمونه اخیر آن تخریب میراث فرهنگی جوامع توسط طالبان و داعش است.
با این مقدمه به کشور خود باز میگردیم که مملو از میراث مادی و معنوی گرانبهاست که با ایجاد دولت مدرن در سال ۱۳۰۹ اولین قانون حفظ آثار تاریخی و باستانی و میراث فرهنگی تصویب شد که شرح جزئیات آن از حوصله این مقاله خارج است، اما اختصاراً بیان میدارد که چند اصل و شرط برای شناسائی آثار به عنوان میراث فرهنگی قید شده که عبارتند از قدیمی بودن اثر و داشتن جنبه تاریخی و یا منحصر به فرد بودن از حیث تفاوت با آثار مشابه خود در زمان ایجاد و یا تأثیری که یک مکان یا یک اثر هنری و فرهنگی تاریخی در جامعه به جا گذارده است و یا اینکه مشابه آن اثر دیگر قابل خلق و ایجاد نباشد، در تمامی موارد تأثیر اثر و مؤثر با یکدیگر ملازمه داشته و غیرقابل انفکاک است و در برخی موارد خود اثر واجد ارزش نیست بلکه کارکرد و به کارگیرنده آن شأنیت لازم را به آن اعطا میکند و بر مصداق «شرفالمکان بمکینه» سنجیده میشود. در این راه همواره میباید پاسداشت افرادی بود که در طول زمان این آثار را از گزند حفظ و به میراث برای آیندگان گذاردهاند و هیچگاه نمیتوان از نقش بانی و سازنده اثر چشم پوشید، زیرا خالق اثر است، اما تداوم حیات اثر در طول زمان و بقای آن مورد نظر است، چه اینکه بسیاری از آثار بشری محو و حتی خاطرهای از آن باقی نمانده، افراد مؤثر در حفظ آثار و بناها و هنرهای بشری هستند که آن را به نسلهای بعدی منتقل میکنند.
همه اینها گفته شد تا برسیم به موضوع بحث این روزهای محافل هنری و اجتماعی فرهنگی همدان در خصوص ثبت منزل مسکونی خیابان جهاننما، زندهیاد دکتر حوائجی که نقش ایشان در تداوم حیات بنا مغفول مانده، زیرا وی باعشق و علاقه وافری که به این بنا داشت، آن را در طول ۵۲ سال مالکیت تا زمان فوت خود حفظ کرد و از تأثیر گذر زمان بر بنا که امری بدیهی است تا حد اعلا کاست تا امروزه دغدغه حفظ آن توجیهپذیر باشد. بنابراین اخلاق حکم میکند با ذکر یاد و خاطره بانی و سازنده اثرتعلق مالکیت مادی ایشان در طی سالهای گذشته و تعلق مالکیت معنوی آن به ایشان حق مطلب ادا شود، زیرا در زمانی که برای حفظ این بنا ضرورتی و تکلیفی نبود ایشان آن را محفوظ نگه داشت، پس شایسته است این بنا به نام و یاد زندهیاد حوائجی پزشک حاذق و نیکوکار ذکر شود.
از طرفی این انتقاد بر متولیان میراث فرهنگی وارد است که هیچ فعالیت و یا طبقهبندی در خصوص شناسائی ابنیه دارای ارزش تاریخی و فرهنگی به عمل نمیآورند و هرگاه جامعه دغدغهمند شود، به یکباره از انفعال خارج و اقداماتی به عمل میآورند که میتواند موجب بروز خسارت به صاحبان حقوق قانونی از جمله مالکین جدید باشد که بدون هیچ تقصیری و اینکه از قبل اطلاع یا هشداری دریافت کرده باشند سرمایه خود را که در اصل سرمایه شهر است و میتوانست در جای دیگری برای رفاه جامعه به کار گرفته شود محبوس شده، میبینند قاعده طلائی ایجاد محدودیت در مالکیت اشخاص و افراد از ناحیه دولت و دستگاههای عمومی جبران خسارت است که انشاالله مطمح نظر قرار گیرد.